میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

من و فرشاد. روز اول دانشگاه 

روز اول دانشگاه. شنبه ۲۹ شهریور. من و فرشاد. تالار تربیت بدنی استاد جباری.

***

شریف، افتخار دارد؟ غرور دارد؟ ندارد؟ باید خوشحال باشم از آغاز دانشگاه یا ناراحت از پایان دوره ی دانش آموزی؟

نمی دانم...نمی دانم. این روزها، پر است از بیم و امید. پر است از سوال . پر است از دل مشغولی. از دغدغه.

آینده ام در شریف،چطور می شود؟ آیا من هم به رنگ این همه آدم ِ یک رنگ و یک بعدی ِ فقط درسخوان در می آیم یا می روم کنار آن جماعت ِ روزنامه نویس و تشکلی؟ آیا من در شریف، زندگی می کنم یا فقط درس می خوانم؟

نمی دانم..نمی دانم. این روزها، روز سوال است فقط. جواب را باید چندسال بعد، حداقل چند ترم بعد پیدا کنم.

دعا کنید برای جواب هایم. که شیرین باشند. دعا می کنم برای جواب هایتان. که شیرین باشند.

۲ نظر ۳۱ شهریور ۹۳ ، ۱۶:۱۰
محمدصالح سلطانی

 

 

...دلم می خواهد همه شان را در آغوش بگیرم.نو-جوان هایی که در این دنیای پر دست انداز، تخته گاز به سمت چشمه ی زلال ایمان و قله ی مرتفع ِ معرفت در حرکت اند و بنای هم نشینی هایشان را «هیئت» گذاشته اند و ذکر ِ اهل بیت. پسران ِ جوانی که پنج سال پیش، در جوار ِحرم حضرت آفتاب علیه السلام، بنیان ِ هیئتی را گذاشته اند که امروز پنج ساله است. آفتابگردان های حضرت آفتاب! ...

۰ نظر ۱۸ شهریور ۹۳ ، ۱۳:۰۳
محمدصالح سلطانی


«دوپینگ لاریجانی اثر نکرد.»
نماینده ی نزدیک به پایداری، با خطی خوانا، این جمله را نوشته است و حالا، چند دقیقه بعد از رای ِ نسبتاً ناپلئونیِ مجلس به افتادن ِ وزیر علوم، آن را فاتحانه در مقابل دوربین خبرنگاران قرار می دهد. این عکس و این فتح الفتوح، یک نشانه است. نشانه ای بر آغاز یک دوره ی جدید. احتمالاً «خط­شکن»ی برای ادامه ی این مسیر. بابی برای افزودن انتقاد ها به دولت. شروع سلسله ای از طرح سوال و استیضاح ها؛ شاید!

 

 
 در میانه ی این رویارویی، یک سوال بزرگ ذهن اهالی «جریان مومن»را به خود درگیر کرده است:

آیا این رویه، در برابر دولتِ بر آمده از رای مردم، درست است؟


 

۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۹
محمدصالح سلطانی
در جنگ بدر اسرا را نزد پیغمبر آورده بودند. طبق معمول،اسیر را برای این که فرار نکند می بندند. پیغمبر یک نگاهی به اینها کرد و بی اختیار تبسم نمود. آنها گفتند:« ما از تو خیلی دور می دانستیم که به حال ما شماتت کنی.» پیغمبر فرمود:« شماتت نیست. من می بینم شما را به زور این زنجیر ها باید به سوی بهشت ببرم،به زور باید این عقاید را از شما بگیرم.»...

مجموعه آثار شهید آیت الله مرتضی مطهری-جلد ۲۴-صفحه ۳۷۷- ذیل کتاب «آینده ی انقلاب اسلامی ایران»

۱ نظر ۲۷ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۲۱
محمدصالح سلطانی

 

...سوالات «تحلیل سیاسی» شان گُل ِ جلسه می شود. با این تصور که مثل اکثر داوطلبین،بنده هم سیاست را پیگیری نمی کنم آغاز می کنند. که نام دو وزیر را بگو. می گویم و بعد،ازم می خواهد که نام روزنامه هایی که می خوانم را بگویم. که «شرق» را هم می گویم. می رسد به تحلیل سیاسی. هرچه به صلاح می دانم را می گویم. از پیش بینی سرنوشت علی جنتی تا «نسبت جریان مومن و دولت تدبیر!». نشسته اند و به حرف زدن های بی پایان من گوش می دهند. واضح است که انتظارش را نداشتند...

۳ نظر ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۶:۴۷
محمدصالح سلطانی

یک عده به ظاهر شعار می‌دهند ولی بزدل سیاسی هستند و تا حرف مذاکره پیش می‌آید می‌گویند ما می‌لرزیم.

به جهنم؛ بروید یک جای گرم برای خود پیدا کنید. خداوند شما را ترسو و لرزان آفریده است....

حسن روجانی-رییس جمهور ایران-بیست مرداد هزار و سیصد و نود وسه

***

خیلی حرف ها می شود زد درباره ی این جملات. درباره ی رییس جمهوری که خود را حقوقدان می داند. درباره ی مردی که قولِ مدارا با منتقدان و احترام به آنها را داده بود...اما عجالتاً خیلی حرف ها نگفتنی اند. باید بمانند برای بعد. برای «بعد»ی که شاید حقیقت های بیشتری،آتش فشان شوند و بیرون بریزند. آری؛آن حرف ها بماند برای بعد...

۴ نظر ۲۱ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۴۶
محمدصالح سلطانی

صنایع؟عمران؟مواد؟ معماری؟شهرسازی؟م.شیمی؟ نفت؟مکانیک؟برق؟ ......

***

انتخاب،اتفاق خاص،کم یاب و غریبی ست در زندگی. کم پیش می آید که «جبر» کم باشد و مخیر باشیم به انتخاب. سخت است. هر گزینه، خوبی هایی دارد و بدی هایی. معدل گرفتن،سخت ترین کار دنیا می شود در این شرایط. که کدام معیار برای من مهم تر است. علاقه؟بازار کار؟ پز و قمپز؟

انتخاب رشته،از آن انتخاب های ناب زندگی ست. شبیه انتخاب همسر شاید. یک تعلیق شیرین. یک سردرگمی دوست داشتنی...

 

۱ نظر ۱۸ مرداد ۹۳ ، ۰۵:۲۲
محمدصالح سلطانی
ساعت ده و نیم شب است. پانزده و نیم ساعت تا وعده ی اعلام نتایجِ سازمان سنجش باقی مانده. خودم را با تایپ کردن،سرگرم می کنم به امید کاهش استرس ِ ساعات آخر. رفیق ِ با مرامی، زودتر از همه، خبرم می کند:

 «نتایج اومد»

دست و پایم را گم می کنم. یه  سرعت سایت سنجش را باز می کنم. خلوت است. انگار اولین نفری باشم که وارد صف می شود.  در آن لحظات ِلود شدن صفحه،صدای تپش قلبم را می شنوم. هر تپش ش، تمام وجودم را می لرزاند...به انتهای صفحه می رسم. ناخود آگاه فریاد می زنم:« اللهم صل علی محمد و آل محمد»!

 

 

تمام.! دوازده سال تحصیل در مدرسه، تمام! سال کنکور،تمام!

 

۱ نظر ۱۲ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۶
محمدصالح سلطانی
فکر کن...فکر کن این همه زبان روزه دار،این همه سر ِ داغ شده از گرما، این همه تن ِ خسته،وقتی یک صدا فریاد بزنند  مرگ بر اسراییل، وقتی فریاد بزنند مرگ بر امریکا؛ صدایشان به آن بالا نمی رسد؟ یقین دارم که می رسد. اتفاقی نمی افتد؟ یقین دارم که می افتد. در محور زمان، که برای ما نادیدنی ست و برای عرشیان دیدنی، سقوط امپراتوری شرارت نزدیک است...وقتی میلیون ها زبان روزه دار فریاد بکشند، مگر می شود صهیونیسم توان تنفس پیدا کند؟ مگر می شود ردی از ننگ جنایت بر پیکره ی زمین بماند؟ نمی شود. و من امروز،وقتی این همه تن ِ خسته و زبان ِ روزه دار را دیدم، یقین کردم که

"صبح نزدیک است"

۰ نظر ۰۳ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۴
محمدصالح سلطانی

کلاس  درس معارف ِ کنکور سراسری، با تمام ایراداتش و انبوه ابهاماتی که در ذهن جوان ِ هجده ساله ی تشنه­ی دانایی به جای می گذارد، و علی رغم تمام مباحثی که ناقص رهایشان می کند، یک ویژگی مثبت بزرگ دارد: این که «تدبر» در آیات قرآن را یاد ِ دانش آموز می دهد. به او می فهماند که پس از خواندن هر آیه برود پی ِ «پیام آیه» . برود پی «کشف ارتباط» میان آیات. این خصلت خوب کلاس معارف کنکور را وام گرفته ام. که گاهی، بروم سراغ لایه های زیرین ِ آیات. لایه هایی که تا به حال به نظرم نمی آمدند و حالا، به واسطه ی عینکی که کلاس معارف کنکور روی چشمانم گذاشته، به چشمم می آیند را بنویسم. درباره ی «فضای» آیه فکر کنم و اندکی بیشتر به این کتاب راهنمای بشریت نزدیک شوم. اسمش تفسیر به رای است؟ تفسیر شخصی؟ اصلاً تفسیر است؟ نمی دانم. اینها «تعبیر شخصی» من هستند از برخی آیات مصحف. که گاهی، وبگاهم را متبرک خواهند کرد انشاءالله....

۱ نظر ۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۶
محمدصالح سلطانی