میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

نزدیک ترین فاصله تا ماه

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۲۲ ب.ظ



حدود ده بیست نفر از دانشجویان، قید افطار را زده‌اند و غرق تماشای آقا پای سفره‌ی افطار شده‌اند. این،می‌تواند نزدیک ترین برخورد یک انسان با ماه در تمام عمرش باشد. من هم  افطارم که تمام می‌شود، برای رویت ماه کنار سفره ی ایشان می‌روم.طولی نمی‌کشد که محافظین، آقا را احاطه می‌کنند و می برند به سمت سکّو برای ادامه‌ی سخنرانی!





به نام خدا

روایتی از دیدار دانشجویان با مقام معظم رهبری در رمضان 1395

نزدیک ترین فاصله تا ماه


نشسته‌ام پای جزوه‌های امتحان فردا.  امسال هم،مثل پارسال، انگار قسمت نیست که میهمان بیت رهبری باشم. تمام ارتباطات گروهی،فردی و تشکیلاتی‌ام را به خط کرده بودم بلکه فرجی حاصل شود و کارتی برسد و من هم در افطاری امسال دانشجویان با «آقا»حاضر باشم.اما انگار... پای جزوه‌ها نشسته‌ام و مرورشان می‌کنم که «امیر» زنگ می زند:« تو برای دیدار آقا اسم داده بودی؟ امروز صبح هم یک کارت گیر آوردیم،قرعه کشی کردیم و اسمت در اومد....»باورش برایم سخت است. روییدن بال روی شانه هایم را حس می‌کنم. ساعت 3 و نیم است و این یعنی  90 دقیقه فرصت دارم تا کارت را بگیرم و خودم را به بیت برسانم.  کارت، جایی است در حوالی بیت و در دست یکی از آشنایان بسیج دانشگاه. از تماس امیر یک ربع نگذشته که در خیابان هستم. قرار است آدرس را اسمس کند. وقتی می رسم به هفت تیر، اسمس هم می‌رسد. تمام خیابان فلسطین را پرواز می‌کنم. گرمای کشنده‌ی تابستانی برایم مثل نسیم ِلطیف بهاری شده است. دلم می‌خواهد به هر رهگذری که می بینم،با فریاد و از ته دل بگویم:«من هم بلاخره کارت گرفتم! بلاخره قسمت منم شد.»و البته قبل ازآن،باید به رهگذران توضیح بدهم که اعتقاد دارم حضور در ملاقات‌های رهبری،خاصه افطاری‌ها، هیچ ارتباط مستقیم و غیرمستقیمی به «شانس» ندارد و هرچه هست،«دعوت»است.


کارت را می‌گیرم. به نام خودم نیست.مال کسی است که  می‌خواسته برود و حالا به هر دلیلی نتوانسته و کارت را سپرده به دوستانش که بدهند به دانشجوی علاقمندی مثل من! برای محکم کاری و اطمینان خاطر، کارت دانشجویی ِ فردی که کارت به نام اوست را هم می‌دهند. حالا هویت جدیدی دارم. هویت یک دانشجوی دکترا از یک پژوهشکده‌ی معتبر! چهره ی «طرف» شباهت بسیار اندکی به من دارد و دلهره می گیرم که نکند امسال قرار باشد سختگیری کنند و اجازه ندهند بروم و.... که سعی می‌کنم فراموشش کنم.


جلوی در ِ بیت، حدود پنجاه شصت نفر ایستاده اند.چهره‌ها و پوشش‌ها فریاد می‌زند که دانشجویان حزب اللهی ِ عاشق آقایی هستند که کارت دیدار نصیبشان نشده و حالا آمده‌اند تا بلکه فرجی حاصل شود و بتوانند در این متفاوت ترین و دلبرانه ترین دیدار رهبری حاضر شوند.   از هرکسی که می‌بینند، تقاضای کارت اضافه می‌کنند که در اکثر موارد این تقاضا با پاسخ منفی همراه می‌شود. تعدادی از آنها، برای فرار از گرمایی که حالا می‌فهمم چقدر آزاردهنده است، کفش و جوراب را کَنده‌اند و راحت و خندان، پا در جویِ کنار خیابان فلسطین کرده‌اند! این جماعت منتظر را رها می‌کنم و با ارائه‌ی کارت، وارد مرحله‌ی اول از چهار مرحله‌ی بازرسی می‌شوم. تا انتهای بازرسی، کسی کارت شناسایی نمی‌خواهد و بنابراین، به راحتی و بدون دلشوره، وارد حسینیه‌ی امام خمینی می شوم،با کارتی که به نام یک دانشجوی دکترا بوده و حالا «قسمت»من شده است.


تقریباً اواسط صحبت‌های نفر اول،نماینده ی بسیج دانشجویی،است که می‌رسیم. حسینیه‌ی امام،از آنچه در تصاویر تلویزیونی دیده می‌شود کوچک‌تر است، حدود یک سوم از همین مساحت کوچک را هم جداکرده‌اند برای چیدن سفره های افطار و خب، این باعث شده صمیمیتِ دیدار بیشتر شود.نزدیک یکی از ستون‌ها جایی پیدا می‌کنم و می‌نشینم. جایی که از آنجا،تصویر حضرت ماه هم به خوبی رویت شود.


صجبت‌های دانشجویان عموماً بر محور انتقاد از دولت و نقد برخی جریان های سیاسی کشور متمرکز شده است. هرازچندگاهی،با یک جمله ی قصار یا متلک سنگین به یک جناح سیاسی خاص، دانشجویان به وجد می‌آیند و فریاد «احسنت،احسنت»شان تمام حسینیه را پر می‌کند. من اما محو «زیلو»ها شدم. زیرانداز های حسینیه خیلی ساده‌تر و زمخت‌تر از آن چیزی است که فکر می‌کردم. با دستم،دنبال ردّی از نقش و نگار یا طرح خاصی روی زیلو ها می‌گردم، نیست اما. چشم می گردانم، تمام حسینیه با زیلوهای ساده‌ی دورنگ پر شده است. زیلوهایی که تردید ندارم در بازار ارزان ترین قیمت را دارند و حالا ارزشمند ترین حسینیه‌ی ایران را مفروش کرده‌اند. محو زیلوهای بی نقش و نگار اما دلربای حسینیه شده ام. زیلوهایی که اگر روزی به زبان بیایند،حرفهای غریبی خواهند داشت.


صحبت‌های دانشجویان رفته رفته داغ تر می‌شود. نماینده‌ی  اتحادیه‌ی انجمن‌های اسلامی دانشجویان مستقل،تقریبا تندترین انتقادات را مطرح می‌کند و تیغ تیز انتقادش را به  سمت بسیاری از نهادها،از صداوسیما گرفته تا دولت  و روزنامه اطلاعات و حتی حوزه های علمیه هم می‌برد. نماینده‌ی جامعه اسلامی دانشجویان هم به صراحت، دستش را به سمت مسولین حاضر در جلسه می‌گیرد و از آنها و «رفقای فتنه‌گرشان» انتقادات تندی می‌کند. برای حضار اما جالب ترین قسمت سخنرانی دانشجویان،پس از پایان آنهاست! جایی که هر دانشجو برای عرض ادب به خدمت آقا می‌رسد و دست می‌دهد و گاهی دستبوسی می‌کند. دست دادن آقا و دانشجویان هم البته دست دادن معمولی نیست. از این دست دادن هایی است که اسمش را می گذارم «دست ورزشکاری». از همین  دست دادن‌ها که رسم است میان رفقای صمیمی و شبیه مچ انداختن است. آنها که صحبت کرده اند، جوری با آقا گرم می‌گیرند که آدم دلش می خواهد جمعیت را بشکافد،جلو برود و با آقا دست ورزشکاری بدهد!


پس از چهار پنج دانشجوی تند و تیز ِ سیاسی ،یک خانمی به نمایندگی از تشکل‌های دانشگاه آزاد پشت تریبون می‌آید و نطقی می‌کند که بیشتر شبیه به خواندن انشا است. صحبت  او توسط حضار خیلی جدی گرفته نمی‌شود و به نظر می‌رسد در میان این همه نطق صریح و جدی، بیشتر به درددل‌های یک دانشجوی دغدغه‌مند با رهبرش می‌ماند. آقا البته،به خلاف ما دانشجویان کم صبر و حوصله، کامل به صحبت‌های آن دختر خانم گوش می‌سپارند  و در خلال صحبت‌ها، پاسخ یکی از دغدغه‌های او را هم می‌دهند.


متفاوت ترین صحبت در میان دانشجویان را اما «کامفیروزی»دارد. نماینده‌ی نشریات دانشجویی که صحبت‌هایش شباهتی به سایرین ندارد.  او نسبت به مغفول ماندن برخی اصول قانون اساسی و حقوق شهروندی نکاتی می‌گوید، از توهین به بزرگان در تریبون های رسمی انتقاد می‌کند و نسبت به برخورد های سخت با دانشجویان توسط کمیته های انضباطی هم گلایه دارد. دست آخر هم صراحتاً می‌گوید که برخی نظرات رهبری را قبول ندارد و از آقا می‌خواهد برای  تعامل با منتقدینی مثل او،که می گفت تعدادشان هم کم نیست، راهکاری ارائه کنند. کامفیروزی،تنها کسی بود که آقا را به اسم «آقای خامنه‌ای» صدا می کرد. و جالب آنکه در میان صحبت‌هایش خبری از «احسنت ،احسنت»گفتن های حاضرین هم نبود و فقط صدای خفیفی بلند می‌شد،گاهی. صحبت کامفیروزی که تمام شد، احساس افتخار کردم. افتخار به رهبری که این چنین راحت به یک منتقد ِ صریحش تریبون می‌دهد تا او آزادانه حرف بزند و انتقاد کند و حتی به «حصر»کنایه بزند.


صحبت‌ها که تمام می‌شود، همه منتظر بیانات رهبری هستند. اما دوسه نفر به صورت خودجوش از جایشان بلند شده‌اند و می خواهند با آقا صحبت کنند. نظم جلسه در حال به هم خوردن است. یکی از خانم‌ها، اصرار دارد هدیه‌ای به آقا بدهد. یک نفر از جلو بلند شده و دارد به آقا نکاتی می‌گوید. نکاتی که انگار تکراری هستند چون آقا به همان جوان می‌گویند:«خب اینها رو که اینجا گفتند!». تعداد آنها که بلند‌شده‌اند و می‌خواهند حرف بزنند بیشتر شده . آقا می‌گویند:« من که علاقه دارم به صحبت های شما گوش کنم، ولی فرصت نیست.» صدای حضار هم درآمده و  اکثراً منتظر شنیدن سخنان آقا هستند. آرام آرام نظم جلسه بر می‌گردد و همه،سراپا گوش می شوند.


بخش اول سخنان آقا، حال و هوایی معنوی دارد. ایشان از لزوم انس با خدا و حفظ حال و هوای معنوی ماه رمضان می‌گویند و همه را به خواندن روزانه ی قرآن،ولو نیم صفحه، دعوت می‌کنند. در ادامه هم با بحثی قرآنی، ریشه‌ی مخالفت هایشان با اختلاط دختر و پسر در دانشگاه را بیان می‌کنند. در آخر این بحث هم می گویند:« البته من خشکه مقدس نیستم.» و تفکیکی میان فضای رسمی و غیررسمی برای اختلاط قائل می‌شوند.


چیزی تا افطار نمانده و خیلی ها دیگر توان نشستن هم ندارند. من هم از شدت خستگی، به خاطر دوندگی هایی که برای گرفتن کارت داشتم، آرام آرام در حال خاموش شدن هستم! هرطور هست، خودم را نگه می دارم که مجبور نباشم برای تجدید وضو از حسینیه خارج شوم. خیلی ها را اما خواب ، می‌برد. خوابی که روی آن زیلوهای دوست داشتنی،باید خیلی لذت بخش باشد.


بخش بسیاز زیادی از سخنان آقا باقی مانده و همه ی حضار، یکصدا از آقا می خواهند جلسه را بعد از افطار هم ادامه دهند.  ایشان هم پس از اندکی تامل می پذیرند و اذان که می شود، هنگام بلند شدن از صندلی، می‌گویند:«حالا هرچه دوست دارید بگویید!» این آخرین شوخیِ آقا با ما در این دیدار، نیست!


سفره‌ی افطار، بسیار ساده و در عین حال کامل است. ظرف های خرما و سبزی به ازای هر چهار نفر، فلاسک چای، نان لواش و پنیر،آب معدنی و زرشک پلو با مرغ در دیس های استیل به عنوان شام. سفره ها آماده است اما پیش از افطار، نماز جماعت به امامت آقا برقرار است .از تجربه‌ی «سیدمحمد»استفاده می کنم،جلو نمی روم و  پس از اتصال به جماعت در کنار سفره های چیده شده، قامت می‌بندم به نماز! نماز که تمام می‌شود، بلافاصله در یکی از سفره های نزدیک رهبری جا می‌گیریم و مشغول می‌شویم. آنها که آن جلو ایستاده بودند اگرچه از فیض نماز جماعت در صف های جلو بهره مند شده اند، اما حالا باید به حیاط حسینیه بروند برای افطار!


حدود ده بیست نفر از دانشجویان، قید افطار را زده‌اند و غرق تماشای آقا پای سفره‌ی افطار شده‌اند. این،می‌تواند نزدیک ترین برخورد یک انسان با ماه در تمام عمرش باشد. من هم  افطارم که تمام می‌شود، برای رویت ماه کنار سفره ی ایشان می‌روم.طولی نمی‌کشد که محافظین، آقا را احاطه می‌کنند و می برند به سمت سکّو برای ادامه‌ی سخنرانی!


ساعت 9 و نیم است. می گویند سال گذشته،که اولین سال تداوم جلسه پس از افطار بود، آقا تا 10 و نیم صحبت کردند. اگر امسال هم قرار بر همین باشد، می توانم روی رسیدن به ابتدای مسابقه‌ی فوتبال هم حساب کنم! صحبت های آقا اما آنقدر جذاب است که نه گذر زمان را حس می کنم و نه فوتبال جلوه ای می‌کند. ایشان 12 نکته برای تشکل های دانشجویی می گویند که می تواند یک الگوی کامل و مانیفست تمام عیار برای هرگروهی باشد که می خواهد کار انقلابی کند.


فضای بعد افطار، شاداب تر شده.حالا هم ما جان گرفته ایم و هم آقا انگار دوست دارند بیشتر برایمان بگویند.لابلای صحبت ها، آقا گاهی از خاطرات دوران مبارزه می‌گویند، گاهی از جلساتشان با یکی از روسای جمهور سابق و گاهی شوخی هایی می‌کنند که همه مان را سر ذوق می‌آورد. در برخی لحظات دیدار، کاملاً حس می کنم نه در محضر شخص اول کشور ، که در کنار پدربزرگم نشسته‌ام و نه از بیانات رهبر کبیر انقلاب، که از خاطره‌ها و تجربه های شیرین پدربزرگ لذت می‌برم! جلسه،مثل دریایی از آب شیرین شده. دریایی که آدم دلش می‌خواهد در آن غرق شود و هیچ وقت بیرون نیاید...


ساعت نزدیک یازده است. رکورد سال قبل شکسته شده اما هنوز بخش مهمی از سخنان رهبری درباره اوضاع فعلی کشور،باقی مانده است. آقا از این مبحث، فقط به یکی دو نکته اشاره می‌کنند که مهم ترینش شاید خوانش ِ زیبای ایشان از «عقلانیت» باشد و جمله‌ای درخشان:«کسانی که معتقدند برای پیشرفت کشور باید به غرب پناه برد،عقل خود را باخته‌اند.»


ساعت،یازده می شود و جلسه تمام می شود. با «عباس» آرام آرام از حسینیه خارج می‌شویم. نسیم خنکی می‌آید و  حال خوبی به نوه های پدربزرگ می‌دهد.با خودم فکر می‌کنم به رویای شیرینی که امروز از مقابل چشمانم گذشت. رویایی که بر خلاف همه‌ی رویاهای صادقه،که در فاصله‌ی شب تا سحر روی می‌دهند، از ظهر آغاز شد و  به شب خاتمه یافت.  زیلوها از قاب چشمم خارج می‌شود و من می‌مانم و حسرت یک «دست ورزشکاری»با آقا. از همین  دست دادن‌ها که رسم است میان رفقای صمیمی....

 

۹۵/۰۴/۱۳
محمدصالح سلطانی

آقا

انقلاب

دانشگاه

نظرات  (۳۷)

۱۵ تیر ۹۵ ، ۰۰:۲۷ پ . وثوقیان
من دانشجو نیستم
من افطاری دعوت نشدم
من به حسینیه نرفته ام
اما اینقدر قصه ات روان بود
که یک نفس خواندم
و سیر شدم از دیدار آن ماه تابان...

قلمت طلا... پسرم

پاسخ:
بسیار ممنون. لطف دارید. از توجهتان سپاسگزارم! 
۱۵ تیر ۹۵ ، ۲۳:۲۰ مجمدباقر شمس الهی
با سلام
فرموده اید: "افتخار به رهبری که این چنین راحت به یک منتقد ِ صریحش تریبون می‌دهد تا او آزادانه حرف بزند و انتقاد کند و حتی به «حصر»کنایه بزند."

وقتی باید افتخار کنید که این دانشجو امثال او بتوانند آزادانه در دانشگاه و جامعه و مطبوعات و رسانه ملی حکومت و راس آن را نقد کنند و بعد مثل شما به زندگی عادی خود ادامه دهند. وقتی باید افتخا ر کنید که درصد دانشجویان منتقد حاضر در محضر ایشان با درصد دانشجویان منتقد موجود در دانشگاه برابر باشد. وقتی باید افتخار کنید که ایشان به تک تک سوال های ایشان پاسخ ندهد نه اینکه به بهانه تبری نجستن، عملا به همه حرف های او بی محلی کند. وقتی باید افتخار کنید که .....
پاسخ:
سلام استاد شمس اللهی بزرگوار! 
رهبری صراحتا فرمودند که "انتقاد از من نه جرم است و نه پیگرد دارد. "صریح تر از این هم می شد اظهار نظر کرد؟ رهبری صراحت دارند در اعطای آزادی بیان به منتقدین و مخالفین خود. اگر کسی در جایی این دستور صریح را عمل نمی کند، ایراد از اوست نه رهبری و تصدیق می فرمایید که در هر سیستمی وجود بادمجان دور قاب چین ها و کاسه های داغ تر از آش قابل انکار نیست.  
آقای کامفیروزی الان در حصر یا غل و زنجیر است پس از آن همه حرف صریح در برابر رهبری؟ زندگی عادی اش مختل شده؟  زندگی عادی آن دانشجویی که چند سال قبل در مقابل رهبری و بدون هماهنگی قبلی شروع کرد به حرفهای منتقدانه چطور؟  زندگی عادی دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاه خودمان و بسیاری از دانشگاه های کشور چطور؟  مختل شده؟
راستی، تا آنجا که من می دانم و جای غلطی هم نیست، کارت دیدار با رهبری در این افطار، توسط نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه ها به طور مساوی میان همه ی تشکل ها و گروه ها توزیع می شود. یعنی بسیج یک کارت داشته، انجمن هم یک کارت. حالا این‌که دانشجویان حزب اللهی از شوق دیدار آقا ،می گردند و از اینجا و آنجا کارت گیر می آورند و مهمان ماه می شوند ، دیگر جای خرده گرفتن ندارد. و یا اینکه تشکل های به قول شما منتقد، در دولت "خودشان "هم اتحادیه ندارند که از طریق اتحادیه شان کارت بیشتری بگیرند، تصدیق بفرمایید تقصیر رهبری نیست! بماند که خیلی از این دوستان منتقد اصلا در این ضیافت حاضر نمی شوند و علاقه ای ندارند. همه ی اینها را هم کنار بگذاریم، خیلی منطقی است که برای رهبر "انقلاب "تشکل های انقلابی و غیر انقلابی یکسان نباشند. و تازه با وجود همه ی اینها باز می بینیم صدای همین تشکل های به قول شما منتقد در این جلسه هم شنیده می شود و دانشجوی منتقد، بدون فشار و زور چماق از آقا تقاضای یک یادبود می کند! 
در آخر هم ضمن تشکر از اینکه این وجیزه را مطالعه کردید و نظری دادید،  به شما پیشنهاد می کنم یک بار دیگر سخنرانی آقا  در آن روز در برابر ما دانشجویان را بخوانید تا درباره "بی محلی به سخنان دانشجوی منتقد " نظر دقیق تری اتخاذ کنید. 
تا امثال تو هستن جامعه همینه
حقا که هر چ قدر حقمون رو بخورن حقمونه ... لیاقت شما همینه ...
ک مدیر عامل بانک اسلامی ماهی 740 حقوق بگیره ( می دونم می خای بگی به ماه ربطی نداره و ... )
بعد پراید آشغالی 20 باشه
بعد 5 وام ازدواج ندن
بعد جوونا بیکار و ول تو پارکا
بعد تو از دیدار ماه لذت ببری و سیراب شی از زندگی
هر چند می دونیم این حرفا ذره ای تو امثال تو اثر نداره
منم یه جوون خسته از زندگی تو جامعه مثلن اسلامی
ما اسلام نخایم کجا بریم ؟؟
دستو پام واسه مهاجرت بستس
آقای صالح سلطانی
سال هاست می شناسمت
خسته ام از تو و امثال تو ...
پاسخ:
سلام خسته از من و امثال من....

قبل از تو و امثال تو ، این من و امثال من هستیم که از حقوق های نجومی، قیمت بالای پراید آشغالی،وام اندک ازدواج و مشکل اشتغال رنج می بریم و عصبانی هستیم. چرا که این مشکلات، قبل از هرچیز جهره ی انقلاب ِ ما و امثال ما را پیش تو و امثال تو جریحه دار می کند و این،برای ما تلخ است.

راستی، اشتباه تو این است که «حقیقت» را با «واقعیت» خلط کرده ای. هرگاه «حقیقت» انقلاب اسلامی را خواندی و دیدی و توانستی تکفیکش کنی از «واقعیت»، یحتمل هم ادبیات زیباتری خواهی داشت و هم لحن بهتری!
1.رنج بردن و عصبانی بودن امثال تو چ سود ؟ ... شکم گرسنه با عصبانی بودن تو سیر میشه ؟
تویی ک طرفدار این حکومت اسلام نما هستی به خدا قسم هر ظلمی ک داره به مردم میشه تو هم تو گناهش شریکی و پرت میشی جهنم ...
بعدش هم نگو انقلاب ما و بچسبون به خودت ... من خودم 2 تا عموم تو جنگ شهید شدن و تو این انقلاب بیشتر از تو و همفکرای بهترین دانشگاه نما (!) کشور سهم دارم ...
2.من دارم با واقعیت این انقلاب مثلن اسلامی زندگی می کنم نه با حقیقتش ...
حقیقتش هر اراجیفی که بوده فقط رو کاغذ مونده و عمل نشده
ک اگه عمل می شد الان وضع ما این نبود
تو ک اینقدر محو ماه شده بودی چرا نرفتی جلو به این ماه بگی در حکومت اسلامی آقازاده ها چی میگن ؟ آیا در حکومت امام علی (ع) آقازاده وجود داشت ؟
آیا ... ؟
آیا ... ؟
...
هرچند کماکان می دونم میخ آهنی تو سنگ نمی ره ک نمی ره ...
در برابر شما ها فقط می تونم سر تکون بدم و افسوووووس بخورم ....
افسوووووووووووووووووووس ...
: - ((
پاسخ:
1- اشکال بزرگت  این است که فکر می کنی من و امثال من از"همه "ی آنچه توسط این حکومت و به نام این حکومت انجام می شود حمایت می کنیم. نه پسر جان!  من و امثال من هم دلمان خون است از اشرافی گری، دلمان خون است از رنج و محرومیت مستضعفین، خسته هستیم از دولت های پیر و فرسوده ای که برای مستمندان کاری نمی کنند. اعصابمان خط خطی است از دست فساد های سیستماتیک و... ما از ایدئولوژی جمهوری اسلامی دفاع می کنیم و معتقدیم اگر همین به قول تو اراجیف درست اجرا شود و جامه ی عمل بپوشد، مشکلاتی که می گویی حل می شود. ما مدافع ایدئولوژی علی (ع)هستیم که خمینی، 38 سال قبل سر دستش گرفت و بزرگترین انقلاب قرن بیستم را رقم زد. بعید می دانم برای حامیان مکتب حکومتی شیعه مجازاتی تعیین شده باشد. البته از تو با این لحن و ادبیات انتظار انصاف ندارم و اینکه جای خدا می نشینی و برای من و امثال من حکم می تراشی، اصلا برایم عجیب نیست. از تو و امثال تو جز این توقع نمی رود! 
2-اجر دو عموی بزرگوارت قطعا و قطعا پیش خدا محفوظ است. اما این طور به رخ کشیدنش نه شایسته ی خانواده ی شهید است و نه مطلوب عمو های شهیدت. ما هم به آنچه عمو هایت به خاطرشان جان دادند معتقدیم و بنا بر آیه ی "انما المومنون اخوه "، اگر مومن واقعی باشیم، در حکم برادران عمویت هستیم. پس من و آنها و امثال ما می شویم یک تیم، و تو که داری ماهیت انقلاب را با عملکرد یک مشت مسول بی خاصیت و مزخرف یکی می کنی، می روی در تیم مقابل! 
3- احسنت. اگر به حقیقت این انقلاب عمل می شد قطعا وضع بهتری داشتیم. فقط نمی دانم چرا به این حقیقت مهم می گویی اراجیف؟  احساس می کنم نسبتت با انقلاب را خوب نمی دانی و نمی توانی میان منتقد بودن به عملکرد ها و مومن بودن به آرمان ها تجمیع ایجاد کنی. می شود پسر جان!  می شود هم مومن به حقیقت باشی و هم منتقد به واقعیت. من حقیقت را در چشمان سید علی خامنه ای می بینم و برای همین ماه صدایش می کنم. تو هم اگر اندکی کمتر متعصب باشی و بیشتر آرام، حقایق زیبایی را خواهی دید! 
4- هرچند از خواندن نظراتت خوشحال می شوم اما کسی مجبورت نکرده آن چیزی که به قول خودت میخ آهنین است را در چیزی که فکر می کنی سنگ است بکوبی. پس تلاش نکن با استفاده ی بی ضابطه از این ضرب المثل حرف هایت را به زور به کرسی بنشانی! 
خب حرف من اینه ک صرفا عصبانی بودن و خط خطی بودن و ناراضی بودن از شرایط موجود کافی نیست ... باید کاری کرد ... حرکتی کرد ... حالا چ امثال من چ امثال تو ... تا کی باید توسری بخوریم ؟ .... تا خودمون کاری نکنیم شرایط همینه ... بدتر هم میشه ... رقم اختلاس ها صفراش بیشتر میشه ... آقازاده ها تعدادشون بیشتر میشه ... به امید کسی نشینیم ... خودمون ... جامعه داره زیر بار این همه فساد از لحاظ فکری فلج میشه ... قبل از اینکه دیر بشه باید کاری کرد ...
: - ((
پاسخ:
باریکلا. این شد یک حرفی. باید کاری کرد. باید شر این مسولین فرسوده ی غیر انقلابی ِِفاصله گرفته از اسلام را از سر مردم این سرزمین کند. باید بگردیم دنبال آنها که اسلام را در عمل و پای صحنه ی مملکت داری پیاده می کنند. اگر نبود همچون آدمی ، باید خودمان آستین بالا بزنیم و تلاش کنیم همان مدیران ایده آلی باشیم که می خواهیم! هرکاری که از دستمان بر می آید باید بکنیم. شاید این کار، بیل دست گرفتن و خانه ساختن برای مردم مناطق محروم باشد، شاید قلم دست گرفتن و روشنگری.
خب بیا شروع کنیم برای تغییر ... من و تو می شیم 2 تا ... با دوستامون 40 تا ... با فامیلامون 200 تا ... با هر کی ک می شناسیم دیگه نهایت 1000 تا ... ب نظرت با 1000 نفر جامعه درست میشه ؟
پاسخ:
شاید با 1000 نفر جامعه درست نشه، اما اگر 1000 نفر از یک نسل واقعا آرمان گرا باشند و به دنبال تغییر، از نسل بعد حداقل 2000 نفر این ویژگی ها رو دارند و از نسل بعدی ش 4000 نفر و....حتا اگر جامعه با این آدم ها تغییر نکنه، حداقلش اینه که من و تو به اون چیزی که بهش معتقد بودیم عمل کردیم و تکلیفی روی دوش نداریم. ما باید کار خودمون رو بکنیم، بقیه اش با خداست.... 
۱۵ مرداد ۹۵ ، ۲۲:۵۱ مجمدباقر شمس الهی
جناب آقای سلطانی
با سلام. فرموده اید: "رهبری صراحتا فرمودند که "انتقاد از من نه جرم است و نه پیگرد دارد. "صریح تر از این هم می شد اظهار نظر کرد؟ رهبری صراحت دارند در اعطای آزادی بیان به منتقدین و مخالفین خود. اگر کسی در جایی این دستور صریح را عمل نمی کند، ایراد از اوست نه رهبری و تصدیق می فرمایید که در هر سیستمی وجود بادمجان دور قاب چین ها و کاسه های داغ تر از آش قابل انکار نیست."

کاش رهبری به این صراحت نمی فرمودند چون در این صورت مسئولیتشان بسیار کمتر می شد. اگر انتقاد از رهیری نه جرم است و نه پیگرد دارد چرا:
- تقریبا هیچکس جرئت ندارد آن را انجام دهد (به جز تعداد معدودی که بدلایلی حاشیه امنیتی دارند)
- اگر یک آدم معمولی آن را انجام دهد از طرف حراست محل کار احضار می شود و یا از طرف اطلاعات و یا دادگاه
- اگر یک آدم معمولی آن را انجام دهد در گزینش مورد سوال قرار می گیرد
- اگر یک آدم معمولی آن را انجام دهد در محیط کارهای دولتی به مشکلانی مثل تمدید قرار داد برخور می کند
- هرگز در رسانه ملی حتی نوع رقیق آن را نمی بینید
- در هیچ رسانه رسمی و مجازی حتی نوع رقیق آن را نمی بینید
- ....
برادر عزیز، شما کمی فکر کنید می بینید که در این مملکت انتقاد از رهبری جرم است آن هم جرم بزرگ.

بگذارید مثالی برای شما بزنم. در دوره بررسی برجام، نظرهای مختلف راجع به آن تقریبا به طور عادلانه در رسانه های رسمی و مجاز دیده می شد. ولی شما هرگز در رسانه ملی تحلیلی به جز قرائت رسمی از وقایع 88 شنیده اید؟ حتی در رسانه هایی مثل روزنامه ها و سایت های مجاز هم، معترضین به طور بسیار محدودی می توانند نظرات خود را بگویند. آیا با این حساب شما می گویید در این مملکت آزادی بیان وجود دارد؟

وقتی می توان گفت انتقاد از رهبری آزاد است که از ایشان بتوان مثل هاشمی رفسنجانی و احمدی نژاد و خاتمی و روحانی و ... در رسانه های عمومی خصوصا در صدا و سیما حرف زد. آیا با این حرف موافق نیستید؟
پاسخ:
سلام مجدد بر شما استاد بزرگوار
اولا خوشحالم که از پاسخ مفصلم به نظر قبلی شما، ابهام فقط در همین نقطه وجود دارد و سایر ابهامات مرتفع شده است.

دوم اینکه درست می فرمایید، انتقاد از رهبری به سادگی انتقاد از رییس جمهور و مسئولین دیگر نیست اما خواهش می کنم برای ادعاها و گزاره هایی که مطرح نموده اید شاهد و مثال بیاورید. اینکه می فرمایید هرکس از رهبر انتقاد کند به حراست احضار می شود را بر چه اساسی باید بپذیرم وقتی در همین دانشگاه خودمان،انجمن اسلامی در مطلب اصلی خبرنامه اش برخی نظرات رهبری درباره ی برجام را نقد می کند و خبری از حراست نمی شود؟ چرا باید باور کنم وقتی اساتید مخالف رهبری در دانشگاه ها فعالیت که هیچ، جولان می دهند و گزینش هیات علمی آنها را بیرون نمی کند؟ چرا باید باور کنم وقتی نمونه های پرشماری از منتقدین و مخالفین رهبری را، شاغل در اداره های دولتی می بینم...

استاد شمس اللهی بزرگوار! می پذیرم که به دلیل برخی تعصبات موجود و تنگ نظری های برخی مدافعین ولایت فقیه، نقد رهبری کار آسانی نیست اما نمی توانم این حجم از سیاهی و وحشتی که شما انگار می کنید را بپذیرم چون فکت های زیادی در ردشان دیده ام و می بینم. 
.....
استاد عزیز! انتقاد از رهبری جرم نیست. فقط کمی جسارت و شجاعت می خواهد. اگر قرار بود انتقاد از رهبری جرم باشد مطمئن باشید خیلی از اساتید دانشگاه باید این روزها را در خانه می گذراندند و خیلی از دانشجویان همین دانشگاه خودمان در حبس می بودند....
درباره ی 88 هم کافی است ارجاعتان بدهم به مناطره های شبکه سه،در همان سال 88 و 89 که در آنها امثال جواد اطاعت و مصطفی کواکبیان و علی مطهری،قرائتی باب میل شما در رسانه ی ملی ارائه می دادند و کسی هم آنها را به خاطر این حرفها مجازات نکرد.....

جناب شمس اللهی! کاسه های داغ تر از آش را کنار بگذارید. شما ،به عنوان یک عضو هیات علمی بهترین دانشگاه کشور، به گفته های خود رهبری توجه کنید و بر مبنای این حرفها، شروع کنید به انتقاد ِ عاری از توهین نسبت به ایشان. آن وقت اگر شما را گرفتند یا از کار بیکار کردند، من حرف هایتان را خواهم پذیرفت...
۰۴ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۰۰ مجمدباقر شمس الهی

جناب آقای سلطانی عزیز سلام

متاسفانه باید بگویم استدلال شما بسیار نادرست است. ببینید در این مملکت محمد نوری آزاد آزادانه می چرخد و با صدای آمریکا مصاحبه می کند و از ادبیات براندازی هم استفاده می کند ولی هیچ اتفاقی برایش نمی افتد ولی آیا می توان نتیجه گرفت در این مملکت اینقدر آزادی هست که می توان از ادبیاتی مثل نوری زاد بدون هیچ ترسی استفاده کرد؟ بدیهی است که جواب منفی است.

گفته اید: "آقای کامفیروزی الان در حصر یا غل و زنجیر است پس از آن همه حرف صریح در برابر رهبری؟ زندگی عادی اش مختل شده؟

خیر هیچ اتفاقی برایش نیفتاده  است. احتمالا ایشان بعدا استاد دانشگاه تهران هم خواهند شد ولی شما فقط به این سوال من جواب دهید. بعد از آقای کامفیروزی تا امروز شما انتقادی از رهبری در منابع رسمی شنیدید؟

عزیز من، من نمی گویم که این جا کره شمالی است. خیر ما در ایران هستیم و یا یک نوع دموکراسی کنترل شده سروکار داریم. نه شرایط رمانی و مکانی اجازه می دهد که مثل کره شمالی باشیم و نه آقای خامنه ای مثل رهبر کره شمالی است. شما یادتان نمی آید ولی ما می دانیم که آقای خامنه ای از روحانیون روشنفکر قبل و بعد از انقلاب بودند و حرف از شریعتی و موسیقی و ... می زدند. از معدود مسئولانی بودند که در تابستان 67 (به اضافه میرحسین) مخالف اعدام های بی منطق مخالفین بودند (البته کیلومترها بعد از منتظری). و من هم قبول دارم که اگر به خود ایشان باشند، وضع مملکت بسیار بهتر از این خواهد بود.

برگردیم به اصل مطلب. آزادی انتقاد از رهبر یعنی اینکه هر کسی حق داشته باشد در رسانه های عمومی از ایشان انتقاد کند همانطور که از روحانی و رفسنجانی انتقاد می کند.

در ضمن اگر شما نمی دانید که اگر یک کارمند معمولی در اداره اش از رهبر علنا انتقاد کند به حراست احضار می شود، هیج گاه این را نخواهید فهیمد و من هم نمی توانم آن را به شما اثبات کنم ولی این مسئله بسیار بدیهی است البته بدلیلی که در ایتدای این متن گفتم بعضی افراد کمابیش حاشیه امنیتی دارند (مثل آقای کامفیروزی و بعضی اساتید البته فقط بعضی اساتید.)

در مورد وقایع 88، حرف های اطاعت و کواکبیان و مطهری از اتفاقات نادر آن دوره بود و با خودسانسوری های زیاد. در موادری مثل افروغ هم بسیاری از حرف های ایشان سانسور شد و اصلا پخش نشد. شما واقعا فکر می کنید کسی در صدا و سیما و حتی روزنامه ها می تواند بگوید مثل میرحسین و یا کروبی این حرف را زد و این خواسته را داشت. برادر دل ما خون است از بی عدالتی هایی که از سال 88 تا کنون به ما معترضین شده و می شود و نجیبانه تنها برای مصلحت مملکت سکوت کرد ه ایم. اگر خواستید گوشه ای از این درد دل ها را حضورا برایتان خواهم گفت.

عزت زیاد.

 

پاسخ:
سلام چناب شمس اللهی عزیر!
اول اینکه نمی توانم خوشحالی ام را از حضور شما در این وبلاگ و نظراتتان پنهان کنم. برای من باعث افتخار است که استاد محترم و دغدغه مند دانشگاه صنعتی شریف، مطالب من را می خواند و این نوشته ها آنقدری برایش مهم هستند که وقت بگذارد و نظر بدهد و نقد کند.
دوم اینکه بسیار خوشحال ترم از اینکه فرموده اید:«من هم قبول دارم که اگر به خود ایشان باشند، وضع مملکت بسیار بهتر از این خواهد بود.». این مهم ترین نقطه مشترک من و شماست. یا بهتر بگویم مهم ترین نقطه مشترک همه ی دلسوزان واقعی انقلاب. نظر من هم همین است. «حقیقت» انقلاب اسلامی از زبان آیت الله خامنه ای و عملکرد ایشان قابل دریافت است اما ما با «واقعیت»ی طرفیم که متاسفانه فرسنگ ها با این حقیقت فاصله دارد. من هم دلم خون است از مسئولینی که «اشرافیت» را وارد این حکومت کرده اند. شاکی ام از دست آنها که روش و منش علی وار ِ خمینی و خامنه ای را کنار گذاشته اند و کاخ نشینی می کنند و فیش نجومی می گیرند و آبروی نظام و مسلمانی را با هم می برند. حالت تهوع می گیرم از دست آنهایی که درباره رهبر انقلاب مبالغه می کنند و توهم معصوم پنداری برای ایشان دارند. متاسفم برای آنها که بر خلاف قانون اساسی،مهم ترین آزادی های مدنی و برحق مردم را گاهی سلب می کنند. استاد عزیز! من هم شاکی ام . من هم متاسفم اما در همان جمله ی طلایی که گفتید با شما هم عقیده ام و بنابر این نظر، شخص آیت الله خامنه ای عزیزمان را در بی مسئولیتی ها و نادانی ها و اشتباه های مسئولین رده پایین مقصر نمی دانم. من او را مجرم نمی دانم اگر نقد دلسوزانه ای از رهبری هست که به دلیل ترس منتشر نمی شود. گناه اینها گردن «کاسه های داغ تر از آش»است.

اما جناب شمس اللهی! تعجب می کنم از اینکه «نوری زاد» را مثال می آورید. راستش را بخواهید از شما انتظار نداشتم. نوری زاد با آن وضعیت روشن و حمایت های آشکار از بهاییت و مواضع رادیکال و افراطی، چطور می تواند ملاک یک منتقد تراز باشد؟ چرا به جای آنکه کامفیروزی و انتقادهای درست و مودبانه اش را به عنوان نقد تراز مطرح کنید و از همفکرانتان بخواهید مثل او نقد کنند و جواب بشنوند از مردی هتاک، شکست خورده و بی نزاکت مثال می زنید که روزگاری، هرروز روی پل هوایی انتهای اتوبان همت،روبروی وزارت اطلاعات می ایستاده و فحش به نظام می داده بلکه بگیرندش و زندانی اش کنند و از این راه کسبی به هم بزند؟ مگر در حکومت تراز شما، قرار است به کلی «ترس»ریشه کن شود؟ چرا باید آدم های بی ادب، که نقد را با توهین و دلسوزی را با نفرت، اشتباه گرفته اند بدون ترس زندگی کنند؟ اگر قرار باشد اینها هم نترسند و راست راست راه بروند و توهین کنند و شهر را به هم بریزند، پس مفهوم امنیت عمومی کجا می رود؟ استاد عزیز! مرز ظریفی هست میان «نقد» و «هتاکی».

شما از من خواسته اید «فقط به این سوال» جواب بدهم که چرا پس از کامفیروزی تا کنون کسی در منابع رسمی نقد رهبری کرده است یا نه؟ جواب شما منفی است یا حداقل من ندیده ام. اما مگر من مدافع صداوسیما،روزنامه های رسمی و یا دولت هستم که بخواهم از این موضوع دفاع کنم؟ من در این نظام فقط یک سنگر ِ سفید و قابل دفاع می بینم که شخص سید علی خامنه ای است که می گوید:«
انتقاد از رهبری نه جرم است و نه پیگرد دارد.»«من هم قبول دارم که اگر به خود ایشان باشند، وضع مملکت بسیار بهتر از این خواهد بود

استاد عزیز! انتظار داشتم مفهوم «بدیهی» برای شما روشن و تعریف شده باشد:
1 - روشن ، آشکار. 2 - آن چه که عقل برای پذیرفتنش نیاز به استدلال ندارد.
این،معنای واژه «بدیهی»در فرهنگ معین است. و بعید می دانم اینکه کارمندان به خاطر انتقاد از رهبری به حراست احضار می شوند، موضوعی باشد که بدون استدلال عقلی قابل پذیرش باشد. من دوستان زیادی دارم که  خود و خانواده شان به شدت منتقد رهبری اند،در هیچ راهپیمایی  22 بهمنی هم شرکت نمی کنند اما پدرومادرشان کارمند دولت اند. اصلا اینکه می فرمایید جناب کامفیروزی به زودی استاد دانشگاه می شود، خودش بزرگترین مثال نقض برای قاعده ای است که شما «بدیهی»انگارش می کنید.

درباره 88 هم گمان میکنم نیاز به گفتگویی ریشه ای ست. تلخی اتفاقات آن سال که به حق( و به دلیل آمیخته شدن حق و باطل) می توان آن را «فتنه»نامید هنوز هم در انتهای گلوی بسیاری از نخبگان رسوب کرده. اینکه نامزدی،هنوز انتخابات تمام نشده، بیاید پشت میکروفون و بگوید من برنده انتخابات هستم، اینکه همسر نامزدی بیاید بگوید چون من لر هستم و همسرم داماد لرستان پس ما باید در لرستان اول شویم، اینکه همسر حامی اصلی نامزدی بیاید و صبح روز رای گیری بگوید اگر تقلب شد بریزید توی خیابان ها، اینکه دو نامزد معترضی را دعوت کنند شورای نگهبان قانون اساسی که بیا و هرچه می خواهی بگو و هر اعتراضی داری یکن و نروند، اینکه ستاد انتخابات کشوری،داوطلبانه و فقط برای آرام کردن صدای معترضین ده درصد آرا را جلوی دوربین ها بازشماری کند و یاز دو نامزد حاضر به پذیرش اشتباه خود نشوند، و خیلی گزاره های دیگر؛ کافی است برای آن که مشخص شود آنجه آن دو نامزد معترض در سال 88، به این مردم روا داشتند جز «ظلم» نبود و مجازات ظالم، مجازات فتنه گر مشخص است. دل ما هم خون است از ظلم هایی که به رای باشکوه مردم شد در سال 88. دل ما هم خون است از «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» دل ما هم خون است که هتاکی های روز عاشورای 88، دل ما هم خون است از روزی که دیدیم نخست وزیر رژیم سفاک اسرائیل آمده و می گوید:« اصلاح طلبان سرمابه ما در ایران هستند.» اندوهگین هستیم از لحطه ای که دیدیم پسر محمدرضا شاه پهلوی مچبند سبز بشته و با همفکران شما متحد شده است....اینها دردآور نیستند؟

درباره اعدام های سال 67 هم بسیار متعجبم که چطور اینقدر زود جنایات منافقین در فروغ جاویدان را از یاد برده اید اما مجازات متجاوزین به خاک کشور، خائنین ستون پنجمی را طوری وصف می کنید که انگار جمهوری اسلامی در مجازات متجاوز مقصر و بدهکار است! گمان می کنم سال 60 و جنایات خیابانی و ترورهای بی حساب منافقین هم موضوعی نباشد که از خاظر شما برود. ای کاش وقتی دارید نظام را در ماجرای اعدام های 67 مقصر جلوه می دهید، به اشک های فرزندان قربانیان ترور، ناله های بازماندگان فجایع هفت تیر و هشت شهریور، و درد های جانبازان عملیات مرصاد هم فکر کنید!


در نهایت باید عرض کنم که بنده، مشتاق هرگونه گفتگوی حضوری با شما استاد بزرگوار هستم. اگرجه دانش چندانی در این حوزه ندارم اما گفتگو با فرد دغدغه مندی چون شما برایم ارزشمند و مغتنم است. و بسیار خرستدم از جانب شما «برادر»خطاب می شوم. «انما المومنون اخوه» و برادری با استاد اهل اندیشه ای چون شما حس خوشایندی دارد.

و العاقبه للمتقین
۰۵ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۱۱ مجمدباقر شمس الهی

دوست عزیز نادیده جناب اقای سلطانی

ا- در مورد محمد نوری زاد سوء تفاهمی پیش آمده است. من هم بین منتقدین در چارچوب نظام و براندازان تمایز قائل هستم. بحث ما سر این بود که آیا انتقاد از رهبری آزاد است یا خیر. شما با مثال زدن چند نفر که ازادانه از رهبر انتقاد می کنند نتیجه گرفتید که جواب به سوال فوق مثبت است. من برای رد حرف شما یک مثال دیگری زدم. گفتم وقتی محمد نوری آزاد حرف های براندازانه می زند و آزاد است آیا می توان نتیجه گرفت پس حرف براندازانه زدن آزاد است؟ و از آن خواستم نتیجه بگیرم که وجود چند منتقد آزاد، دلیل آزادی انتقاد برای همه نمی شود. من صرفا یک مثال زدم و مرزبندی من بین منتقدین و براندازان کامل مشخص است.

2- ایا می توانید چند نفر از این کاسه های داغ تر از اش را نام ببرید؟ اگر همه و یا اکثریت آنان از منسوبین و افراد مورد اعتماد شدید مقام رهبری بودند، آیا ایشان را باز هم مبری می دانید؟

3- نوشته اید: "من دوستان زیادی دارم که  خود و خانواده شان به شدت منتقد رهبری اند، در هیچ راهپیمایی  22 بهمنی هم شرکت نمی کنند اما پدرومادرشان کارمند دولت اند." اینها چه ربطی به بحث ما دارد. اصل بدیهی من این است: "اگر در یک اداره دولتی یک کارمند معمولی علنا از رهبری انتقاد کند به حراست احضار می شود." من کی گفتم حراست هر که را به راهپیمایی 22 بهمن و یا نماز جمعه نمی رود احضار می کند؟ اصل بدیهی دیگر این است: "اگر در گزینش برای مشاغل دولتی نظر شخص را نسبت به نظام (و نه الزاما رهبری) بپرسند (که تقریبا همیشه می پرسند) و او علنا بگوید که من منتقد هستم، به احتمال قریب به یقین در گزینش رد می شود." آیا شما منکر این دو اصل بدیهی هستید؟

4- گفته اید: "درباره اعدام های سال 67 هم بسیار متعجبم که چطور اینقدر زود جنایات منافقین در فروغ جاویدان را از یاد برده اید اما مجازات متجاوزین به خاک کشور، خائنین ستون پنجمی را طوری وصف می کنید که انگار جمهوری اسلامی در مجازات متجاوز مقصر و بدهکار است! گمان می کنم سال 60 و جنایات خیابانی و ترورهای بی حساب منافقین هم موضوعی نباشد که از خاظر شما برود. ای کاش وقتی دارید نظام را در ماجرای اعدام های 67 مقصر جلوه می دهید، به اشک های فرزندان قربانیان ترور، ناله های بازماندگان فجایع هفت تیر و هشت شهریور، و درد های جانبازان عملیات مرصاد هم فکر کنید."

من کی حرف از مجازات خائنین و مجاهدین تروریست زدم؟ از کجا فهمیدید که من جنایات این تروریست ها را در دهه 60 فراموش کرده ام؟ سوال من ساده است: تروریست ها در مرداد 67 از خاک عراق به ایران حمله می کنند. بعد زندانیانی را که اصلا در این عملیات نقشی نداشته اند را به روش عجیب و غریبی اعدام می کنند. بعد هم می روند سراغ زندانیان کمونیست و چپ و تعداد زیادی از آنها را اعدام می کنند. مگر کمونیست ها هم در فروغ جاویدان بودند؟ شما چگونه این اعدام ها را توجیه می کنید؟ شما می دانید ظلم حتی در حق کافر هم حرام است؟ شما می دانید حضرت علی در مورد قاتلش به فرزندانش چه گفت؟ شما اصلا می دانید این اعدام ها چگونه انجام شد؟ چرا یک بار اصل داستان را برای شما نمی گویند؟ برادر عزیز من، آیا چون این تروریست ها در دهه 60 ظلم ها کردند، و بعد به دامان صدام رفتند و خیانت کردند و بعد به ایران حمله کردند، توجیه هر کاری را در حق زندانیان حکم دار و آنها و حتی زندانیان گروه های دیگر می کند؟ اگر من به آه ناله مادران و فرزندان این اعدام شده ها استناد کنم، معنای آن این است که همدست ظلم آنها شده ام و آه و ناله قربانیان تروریست ها را فراموش کرده ام؟ شما داستان خلخال پای دختر یهودی در عهد امام علی را شنیده اید؟

5- اما در مورد سال 88 گفته اید: "درباره 88 هم گمان میکنم نیاز به گفتگویی ریشه ای ست. تلخی اتفاقات آن سال که به حق( و به دلیل آمیخته شدن حق و باطل) می توان آن را «فتنه»نامید هنوز هم در انتهای گلوی بسیاری از نخبگان رسوب کرده. اینکه نامزدی،هنوز انتخابات تمام نشده، بیاید پشت میکروفون و بگوید من برنده انتخابات هستم، اینکه همسر نامزدی بیاید بگوید چون من لر هستم و همسرم داماد لرستان پس ما باید در لرستان اول شویم، اینکه همسر حامی اصلی نامزدی بیاید و صبح روز رای گیری بگوید اگر تقلب شد بریزید توی خیابان ها، اینکه دو نامزد معترضی را دعوت کنند شورای نگهبان قانون اساسی که بیا و هرچه می خواهی بگو و هر اعتراضی داری یکن و نروند، اینکه ستاد انتخابات کشوری،داوطلبانه و فقط برای آرام کردن صدای معترضین ده درصد آرا را جلوی دوربین ها بازشماری کند و یاز دو نامزد حاضر به پذیرش اشتباه خود نشوند، و خیلی گزاره های دیگر؛ کافی است برای آن که مشخص شود آنجه آن دو نامزد معترض در سال 88، به این مردم روا داشتند جز «ظلم» نبود و مجازات ظالم، مجازات فتنه گر مشخص است. دل ما هم خون است از ظلم هایی که به رای باشکوه مردم شد در سال 88. دل ما هم خون است از «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است» دل ما هم خون است که هتاکی های روز عاشورای 88، دل ما هم خون است از روزی که دیدیم نخست وزیر رژیم سفاک اسرائیل آمده و می گوید:« اصلاح طلبان سرمابه ما در ایران هستند.» اندوهگین هستیم از لحطه ای که دیدیم پسر محمدرضا شاه پهلوی مچبند سبز بشته و با همفکران شما متحد شده است....اینها دردآور نیستند؟"

الف) استدلال داماد لرستان آنقدر سخیف است که اصلا ارزش جواب دادن ندارد و مایه شرم همه ما معترضین است.

ب) به حق گفته اید که میرحسین هنوز انتخابات تمام نشده، می اید پشت میکروفون و می گوید من برنده انتخابات هستم. این کار خلاف قانون است چرا که هنوز اراء شمارش نشده، اعتراض ها بررسی نشده و نتیجه نهایی توسط شورای نگهبان اعلام نشده است. من منتظر محاکمه میرحسین هستم تا در این مورد پاسخ دهد ولی دوست دارم به چند نمونه از خلاف قانون های بین و آشکاری که کم از کار خلاف میرحسین ندارد اشاره کنم و نظر شما را بدانم.

یک- الهام عضو شورای نگهبان (مرجع بی طرف ناظر) در سه شنبه قبل از انتخابات در میتینگ انتخاباتی به جای احمدی نژاد به مصلا می رود و سخنرانی می کند. (نگویید در کسوت سخنگوی دولت رفته است. عضو شورای نگهبان باید بری از هر گونه سوء تفاهم رفتار کند)

دو- صبح روز 23 خرداد سه کاندیدا از 4 کاندیدا به شدت به انتخابات اعتراض می کنند (تاکید می کنم به شدت). مقام رهبری در ظهر آن روز ضمن تشکر از مردم از آراء 24.5 میلیونی برنده نام می برد در حالی که هنوز شورای نگهبان نتایج اعتراض را بررسی نکرده است. یادمان باشد که در مجلس ششم یک چهارم آراء تهران باطل و نتایج کمی تغییر کرد و لذا پتانسیل ابطال تعدادی آراء در جمهوری اسلامی وجود دارد و تایید آراء 24.5 از سوی رهبری که مریدانش او را در حد معصوم می دانند کم از خطای میرحسین در خود برنده شدن ندارد. (لطفا نگویید ایشان در همه انتخابات های قبلی هم این کار می کردند، قبلا اعتراضی به نتیجه وجود نداشته است)

سه- احمدی نژاد در 24 خرداد جشن غیرقانونی پیروزی می گیرد و رسانه ملی آنرا پوشش می دهد.

پ) گفته ای: "اینکه دو نامزد معترضی را دعوت کنند شورای نگهبان قانون اساسی که بیا و هرچه می خواهی بگو و هر اعتراضی داری یکن و نروند". این ادعایی بیش نیست. شورای نگهبان حتی حاضر نشد نماینده ای از میر و شیخ را در کمیته ای که تعیین کردند قرار دهد.

ت) گفته ای: "اینکه ستاد انتخابات کشوری،داوطلبانه و فقط برای آرام کردن صدای معترضین ده درصد آرا را جلوی دوربین ها بازشماری کند". این هم یک بازی بیش نبود چرا که نمایندگان محسن رضایی هم در این بازی قهر کردند و تا آخر نماندند و محسن رضایی هیچ گاه دست از اعتراض خود برنداشت و فقط تمکین کرد. آیا هرگز از خود پرسیده ای چرا حداقل محسن رضایی قانع نشد؟ امیدورارم نگویی هوای نفس که در این صورت من می پرسم چرا هوای نفس فقط سراغ افراد یک طرف دعوا می آید؟

ث) از هتاکی های روز عاشورا حرف زده ای. این هم دورغی بیش نیست. در ممکلتی که عرق خورها و فواحش آن هم حرمت امام حسین و عاشورا را دارند مگر می شود تعداد زیادی از مردم به امام حسین بی حرمتی کنند؟ من حاضرم با شما بنشینم و تمام عکس ها و فیلم های روز عاشورا را با هم ببینیم (تاکید می کنم همه عکس ها و فیلم ها) و بعد قضاوت کنیم. صحنه های بسیار نادری وجود دارد که بی حرمتی است و بقیه تنها صحنه های درگیری و جنگ و گریز است بین عده ای که آمده اند "یا حسین میرحسین" بگویند و لشگری از نیروهای انتظامی، ویژه، امنیتی، لباس شخصی و بسیجی برای سرکوب آنها که از ساعت 7 صبح کل خیابان های مرکزی تهران را پر کرده اند. ادعا می شود که معترضین قران و خیمه امام حسین آتش زدند. کجاست عکس و فیلم آن؟ در مملکتی که اطلاعات آن ریگی را دستگیر می کند، قاتل شهدای هسته ای را دستگیر می کند و ....، چرا حتی یک نفر را به اتهام آتش زدن قرآن و خیمه دستگیر نکرد (حتی یک نفر)؟ متاسفانه همان کاسه های داغ تر از آتش گزارش های دروغ به عزیزانی مثل شما و رهبری داده اند.

ج) آیا واقعا یک نظر نخست وزیر اسرائیل و مچ بند فرزند شاه مخلوع برایتان مبنای قضاوت است ولی اینکه بخشی از مردم و بخش مهمی از نیروهای سیاسی که در زیر نام می برم به یک مسئله ای اعتراض داشته باشند (و هنوز هم قانع نشده اند) برایتان مهم نیست:

تعدادی از شخصیت های بزرگ که در جمهوری اسلامی مسئولیت های مهم داشته و دارند: مثل میرحسین، کروبی، رفسنجانی، ناطق، محسن رضایی، خاتمی و ...و بسیاری از روحانیون سرشناس

مجمع روحانیون مبارز، مشارکت، مجاهدین انقلاب، کارگزاران، مجمع محققین قم، و همه گروه هایی که عنوان اصلاح طلب و دوم خردادی شناخته می شوند

این شخصیت ها و گروه ها حداقل نیمی از گروه های سیاسی مملکت هستند و برای شما مهم نیست که معترض هستند و هنوز هم هیچ کدام قانع نشده اند و فقط نجیبانه تمکین کرده اند؟

چ) نکته آخر اینکه این چه فتنه ای است که تقریبا هیچ کدام از معترضین از مواضع خود برنگشته اند (البته ممکن است تاکتیک های خود را نقد کنند ولی از اصل اعتراض خود برنگشته اند و حتی زندان و حصر و ناملایات زیادی را تحمل کرده اند) و در مقابل تا دلتان بخواهد از طرف مقابل ریزش صورت گرفته است (از سردار علایی و ناطق و مطهری و امثال کاظم جلالی بگیرید تا بسیاری از بسیجیان معمولی)

ح) این نکته را هم بگویم که ما بی صبرانه منتظر محاکمه میر و شیخ هستیم و مطمئن هستم همان کاسه های داغ تر از اش هرگز جزئت این کار را ندارند و ننگ حصر غیر قانونی را به جان می خرند. همان طور که هرگز به شکایت 7 دلاور زندانی ما از سردار مشفق هرگز تن نخواهند داد. همانطور که هرگز به شکایت تاج زاده از جنتی در انتخابات مجلس ششم تن نخواهند داد. همانطور که ...

6- برادر عزیز مشتاق ملاقات حضوری شما هستم. برای تعیین قرار می توانید به من ایمیلی بزنید.

ایام به کام.

پاسخ:
استاد بزرگوار،مجددا سلام!

1- حکم کلی، با یک، فقط یک مثال نقض، نقض می شود. شما فرموده بودید که نقد آزادانه رهبری ممکن نیست. بنده مثالی مثل  آقای کامفیروزی آوردم. بنا بر قوانین اولیه فلسفه، دیگر آن حکم کلی اعتبار ندارد. کما اینکه حکم کلی ِ « در ایران هیچ کس نمی تواند حرفهای براندازانه بزند» هم با مثال نقض محمد نوری زاد نقض می شود! به  نظرم باید برویم سراغ این سوال که چرا درصد انتقاد به رهبری،  در رسانه های گوناگون،با وجود تاکیدات شخص حضرت آقا که گفته اند انتقاد از من جرم نیست و پیگرذ ندارد، اینقدر کم است؟ من برای این سوال،که به نظرم سوال مهم تری است، سه پاسخ دارم. اول «کاسه های داغ تر از آش» که الحق و الانصاف یکی از مهم ترین موانع تحقق ایده آل آرمان های جمهوری اسلامی هستند. همانها  که با وجود مخالفت های رهبری همچنان «جانم فدای رهبر» سر می دهند و شعارهای غلوآمیز درباره ایشان مطرح می کنند. پاسخ دوم، به  عدم احساس نیاز بر می گردد. وقتی در شرایط پرتلاظم منطقه ی ما، با وجود رهبری و درایت آقای خامنه ای، کشور ما تا این حد امنیت دارد و حالا به کمک دیپلماسی دولت یازدهم، لنگرگاه بسیاری از کشورهای توسعه یافنه شده، چرا باید از رهبری انتقاد کرد و به نحوی باعث تضعیف جایگاه مقتدز ایشان شد؟ چرا اصلاح طلبان باید از رهبری انتقاد کنند که به هیچ وجه مانع به قدرت رسیدن مجددشان، و مانع مذاکرات مستقیمشان با امریکا نشد؟ کنش های سیاسی تابع عقلانیت است و این روزها باید اعتراف کرد اصلاح طلبان، عقلانیت بسیار بیشتری  نسبت به گذشته به خرج می دهند . پاسخ سوم هم بر می گردد به بلد نبودن  ِ نقد! نقد با توهین و افترا و ساختارشکنی تفاوت های زیادی دارد. منتقد اگر مودب و متین باشد و خیرخواهانه نقد کند( شبیبه کامفیروزی) نه تنها مجازات نمی شود بلکه از رهبر انقلاب قرآنی به یادگار هم می گیرد.
البته اینها،پاسخ هایی است که من به آن سوال می دهم و می توانیم ذرباره آنها بیشتر گفتگو کنیم.

2- راستش را بخواهید استاد عزیز، تمسک به «منصوب رهبری» بودن، کاری است که ما در مقابل تندورهای جناح خودمان برای آقای رفسنجانی انجام می دهیم! به نظرم به هیچ وجه نمی توان با بررسی عملکرد منصوبین یک فرد، درباره خود آن فرد به جمع بندی درستی رسید. رهبری، به دلایل آشکار و پنهان سیاسی و فرهنگی و امنیتی، افراد مختلفی را در مناصب مختلفی قرار می دهند. اگر فی المثل آقای علم الهدایی هست در مشهد که حرفهای غریب می زند و منصوب رهبر است، آقای رفسنجانی هم هست در راس یکی از مهم ترین ارکان نظام. آقای محمدرضا عارف هست در همان رکن مهم. آقای دعایی هست در راس یکی از مهم ترین روزنامه های کشور، که اگر اشتباه نکنم همفکران شما برای خریدش یک «کمپین»هم به راه انداختند! و همه منصوب رهبری! حالا من بیایم و با دیدن دعایی و مسیج مهاجری و عارف و رفسنجانی حکم به اصلاح طلب بودن رهبری بدهم؟ لطفا اگر کاسه های داغ تر از آش را می بینید، آش های سردتر از کاسه را هم ببینید!

3-"اگر در یک اداره دولتی یک کارمند معمولی علنا از رهبری انتقاد کند به حراست احضار می شود."بسیار ممنون می شوم اگر درباره این اصل بدیهی تان کمی بیشتر توضیح دهید. چرا باید یک کارمند اداره دولتی، در اداره اش، علنا از رهبری انتقاد کند و بعد توبیخ شود؟ اصلا مگر اداره، یک رسانه یا یک جلسه برای بررسی سیاست های کلان نظام است که کارمند از جایش بلند شود و علنا رهبری را نقد کند و بعد اخراج شود؟ نقد، چارچوبی دارد و اصولی! اینکه من وسط محل کارم بلند شوم و از رهبری علنا انتقاد کنم آیا معنایی می دهد؟ من گمان می کردم این موضوع برای شما پذیرفته شده است و منظورتان از آن حرفها، وجود افرادی با عقاید متفاوت نسبت به رهبری در ادارات است که بنده برایتان از رفقایم مثال آوردم که بله! می شود منتقد به رهبری بود و مثل او فکر نکرد و در ادارات دولتی مشغول به کار بود. هر کارمندی را هم که ببینید، دست کم یک بار گزینش داده و از خوان گزینش عبور کرده است! پس  گزاره بدیهی دوم هم نقض می شود!

4-درباره  اعدام های 67، من گمان می کنم درباره اصل مجازات متجاوز، تروریست و خائن هم نظر باشیم و بنا بر قواعد دینی، حکم اعدام برایشان را قابل قبول بدانیم. پس درباره اصل اعدام ها حرف بیشتری نمی زنم. اما درباره شیوه اعدام ها، بله قبول دارم که اختلافاتی بوده و همان طور که خودتان فرموده بودید آقای خامنه ای هم اختلاف نطراتی با امام گویا در این زمینه داشته اند. اما به نطرم حتی با فرض پذیرش برخی اشتباهات در این اعدام ها، باز نباید به جای محکومیت آن تروریست هایی که حدود 17000 قربانی ترور برای ما به یادگار گذاشته  اند، به محکومیت نظامی بپردازیم که این قاتلان را، با وجود برخی عجله ها و اشتباهات، مجازات کرده است. با شواهد تاریخی، می توان به این نتیجه هم رسید که اگر برخورد سخت و انقلابی جمهوری اسلامی با پدیده ی شوم منافقین نبود، ایران امروز وضعی بهتر از عراق و سوریه نمی داشت!

5- اما درباره 88....اول اینکه بسیار خرسندم از اینکه شما ، بر خلاف برخی همفکران تنگ نظرتان، به دو اشتباه بزرگ معترضین اعتراف کرده اید و از این بابت از شما ممنونم. اما درباره نکاتی که فرمودید:
یک. حضور عضو حقوقدان شورای نگهبان در جلسه انتخاباتی آقای احمدی نژاد چیزی جز یک  اشتباه نیست. اما این اشتباه،اگرچه بزرگ است و بهانه دست معترضین می دهد، به هیچ وجه نمی تواند دلیلی عقلی بر تقلب در انتخابات چهار روز بعدش باشد! بله یک اتفاق بد و مشکوک است اما آیا دلیل تقلب است؟
دو. در همه ی انتخابات ها، حتا همین 92ی دوست داشتنی هم اعتراض به نتایج وجود داشته و دارد اما رویه رهبری این است که پس از اعلام نتایج، از مردم تشکر کرده و به فرد پیروز تبریک می گویند. این آیا اشتباه نامیده می شود؟ من که فکر نمی کنم. این یک رویه ثابت در نظام جمهوری اسلامی یوده 88 هم مستثنا از تاریخ انقلاب نیست.
سه.برگزاری جشن پیروزی هم اتفاقی  خلاف رویه و غلط بوده. اما این جشن، یک واکنش احساسی بود به تطاهرات هایی که از روز قبل، از 23 خرداد، حتا نیمه شب 22 خرداد آغاز شده بود.  شما بفرمایید این در کدام عقل و منطقی می گنجد که هنوز شمارش آرا تمام نشده یک عده به بهانه اعتراض به انتخابات، بریزند در خیابان ها؟ کسی مخالف اعتراض نیست اما مملکت مگر قانون ندارد؟ قانون گرایی  کجای عمل آن کاندیدایی بود که هنوز هیچ چیز قطعی نشده بیانیه تند داد و اعتراض کرد؟ مگر قانون برای معترضین راه اعتراض را باز نگذاشته بود که حضرات،کف خیابان را برای بیان اعتراضشان انتخاب کردند؟ آن هم هنوز 24 ساعت از انتخابات نگذشته....
چهار. دعوت شورای نگهبان از دو نامزد معترض، یک حقیقت  ثبت شده در تاریخ است که در اخبار سال 88 موجود می باشد. من از شما که تا این حد پیگیر اخبار هستید تعحب می کنم که چطور این خبر را «ادعا»می نامید.
پنح.در عجبم که شما، بازشماری ده درصد آرا جلوی دوربین های تلویزیونی را «بازی» می نامید. اتفاقی که رخ داده و به قول آن رییس جمهور مغضوب شما، اسنادش هم موجود است! اما درباره محسن رضایی پرسیده اید، اینکه می فرمایید محسن رضایی قانع نشد و تمکین کرد ، حتا به فرض صحت، چیزی به ادعاهای تقلب در انتخابات 88 اضافه نمی کند. آقای محسن رضایی، به عنوان یک نامزد معترض، اعتراضات خود را از طریق قانونی پیگیری کرده و در نهایت به هر دلیلی، از حق خود در ادامه پیگیری ها انصراف داده است. من از خودم می پرسم که چرا محسن رضایی قانع تشد، و اگر فرصتی دست دهد حتما از خود او هم خواهم پزسید، اما شما هم لطفا از خودتان بپرسید که چرا دو نامزد معترض، به جای پیگیری اعتراضات خود از مجاری قانونی، آن را به کف خیابان ها کشیدند؟ مگر رهبری با میرحسین دیدار نکردند و حرف هایش را نشنیدند؟ مگر نمایندگان نامزدها در همان هفته اول نرفتند پیش رهبری و همین آقای آخوندی که الان وزیر است مگر در مقابل ابشان  اعتراف نکرد که تقلبی رخ نداده؟ مگر همین آقای تاج زاده ، در گعده با دوستانش و در شرایطی که هیچ فشار و شکنجه ای هم رویش نبوده اعتراف نکرد که تقلب نشده؟ استاد عزیز! مدعای ما روشن است. «تقلب در انتخابات 88» هرگز اثبات نشد و حتی توسط همفکران شما رد هم شد. پس هر آنچه به این کشور رفت به بهانه تقلب، خاصه از جانب آنها که دعوا را به کف خیابانها کشاندند، جز ظلم و فتنه نبود!
شش. درباره عاشورا. جناب استاد! من هم مثل شما می پرسم«
در ممکلتی که عرق خورها و فواحش آن هم حرمت امام حسین و عاشورا را دارند مگر می شود تعداد زیادی از مردم به امام حسین بی حرمتی کنند؟» و تفاوت نظرم با شما در لفظ «زیاد» است. آنها که روز عاشورا کف زدند و سوت کشیدند و به نماز ظهر عاشورای مردم با سنگ حمله ور شدند، عده زیادی نبودند. عده زیاد، سه روز بعد در 9 دی به صحنه آمدند. من هم آنجایی بودم که نه خبری از ساندیس بود نه کیک! هرچه بود حرمت مردم به عاشورا بود. مردمی که به قول شما عرق خورشان هم حرمت عاشورا را حفط می کند اما چه می شود که هشت ماه بعد انتخابات، کار به اینجا می رسد؟چه می شود که همسر مسعود رجوی آنچه در 88  روی می دهد را بهار تهران می خواند؟ اندکی باید روی اینها تامل کرد!
هفت. احتمالا اگر من و شما در سال 35 هجری هم می زیستیم، برایمان سوال می شد که مگر می شود طلحه الخیر و زبیر سیف الاسلام در خلاف مسیر حق باشند؟ برایمان تردید ایجاد می شد که جه کسی درست می گوید؟ و به شک  می افتادیم وقتی همسر بهترین خلق خدا را روبروی وصی اش می دیدیم! استاد عزیز، سختی زیستن در عصر فتنه ها به همین است. ریزش ها زیاد است و رویش ها کمتر به چشم می آیند. رفسنجانی و ناطق که هیچ، اگر آقای خامنه ای هم به صف آنها که کار خلاف قانون می کنند و حرمت رای مردم را حفظ نمی کنند می پیوست، من برایش حرمتی قائل نمی بودم. استاد عزیز! مسیر ما را اشخاص  می سازند یا افکار؟ انگاره ها یا آدم ها؟ این  چه استدلالی است که چون خاتمی و رفسنجانی و ناطق معترض هستند پس فتنه ای رخ نداده و مقصر اصلی نظام است؟ به همین قرینه نمی شود گفت چون طلحه و زبیر و عایشه در جبهه جمل بوده اند، لابد ایراد-نعوذ بالله- از علی(ع)بوده که اینها معترض شده اند، نه؟ یا خوب است من بگویم چون عبدالحسین روح الامینی، پدر یکی از مقتولین کهریزک، هنوز با نظام همکاری می کند و اپوزیسیون نشده، نظام حق می گوید؟ این استدلال است؟
هشت.جناب شمس اللهی عزیز! ریزش های جبهه حامیان انقلاب نگران کننده و تلخ است اما نگران کننده تر از آن، همپیمانی و اتحاد همکفران شما با گوگوش، رضا پهلوی،شیمون پرز ، باراک اوباما و دهها نفر مانند اینها است. آیا وقت آن نرسیده که از خودمان بپرسیم به راستی چه شد در سال 88 که همه دشمنان این ملت، در مچبند سبز بستن متحد شدند؟ این سوال مهمی نیست؟ استاد عزیز! فتنه ریزش دارد. آنقدر که ممکن است تعداد یاران پسر مولود کعبه آنقدری نباشد که او را به احقاق حق بکشاند. تاریخ برای عبرت گرفتن ماست نه زینت کتابخانه هایمان! اگر ریزش های جبهه حق از این بیشتر شود و کار به زیر 72 نفر هم برسد باز جای استدلالی برای همفکران شما گشوده نمی شود. روی گزاره ها باید بحث کرد نه اشخاص!
نه. من هم منتظر محاکمه میر و شیخ هستم و یقین دارم محاکمه آنها مرا به گفته هایم مطمئن تر خواهد کرد. اما چون قانون اساسی را تا آخر خوانده ام و به اصل 176 هم رسیده ام، به خصر این دو نفر لقب «غیرقانونی»نمی دهم.

در پایان: انشالله در اولین فرصت که گشایشی در کارهایم ایجاد شود، با ایمیل تاریخ یک گفتگوی حضوری را هماهنگ خواهم کرد.

و من الله التوفیق
نمونه یک جدال احسن را در این نظرات دیدیم..شاید مناظره گذاشتن با کلی هماهنگی و تشریفات از لحاظ سنجش استدلالی قدرت این تبادل کامنت ها را نداشته باشد.
مخصوصا جواب های مفصل و متین و منطقی دوست و هم دانشگاهی عزیزم آقامحمدصالح که مشخص است از روی خیرخواهی است، بسیار برای خود من قابل استفاده بود.
خلاصه شاید آنقدر ها هم این مباحثه بازدیدکننده نداشته باشد ولی بسیار نزدیک است به آن مطالبه حضرت آقا از دانشجو ها که فرمودند قبلا شده بود که من ۲یا ۳ساعت وقت میداشتم برای یک نفر، که این وقت تلف کردن نیست.و اتفاقا آین مدل بحث های فکری مدنظر رهبرانقلاب است.
بخاطر همین پیشنهاد می دهم با چنین موضوعی (یا موضوعات محل بحث دیگر) در فضایی مثل دفتربسیج به مباحثه و آزاداندیشی بپردازیم.
ومن الله توفیق 
پاسخ:
امین جان! توصیفاتی که کردی، آنجا که مربوط به دکتر عزیزمان می شود کاملا بر حق است و آنچه درباره من گفتی، بسیار بسیار بیشتر از حد من. از لطفت ممنونم. ان شاء الله فرصت مباحثه هرچه سریعتر فراهم شود. 
۰۸ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۵۵ مجمدباقر شمس الهی

برادر عزیز آقای صالحی عزیز سلام. از صبر و حوصله و متانت شما در پاسخ سپاسگزارم. به ندرت پیش می آید که دوستان همفکر شما، چنین متین به معترضین پاسخ دهد.

به نظر مشکل اساسی بین فردی مثل من و فردی مثل شما، عدم درک کامل حرف های یکدیگر است. بدیهی است که در بسیار موارد نه من می توانم شما را قانع کنم و نه شما می توانید مرا قانع کنید ولی حداقل انتظار من از این بحث ها این است که اولا حرف هم را کامل و درست بفهمیم و ثانیا آنجا که به واقعیت بر می گردد (و نه تفسیر ما و جهان بینی ما)، واقعیت را کتمان نکنیم.

1- درست گفته اید که حکم کلی با یک مثال نقض، نقض می شود. من کلا از هر گزاره کلی در مورد امکان نقد رهبری در می گذرم. فقط از شما می پرسم در چه صورت می گوییم نقد یک شخص در مملکت ما 100 در 100 آزاد است؟ آیا یک مورد (فقط یک مورد) وجود دارد که در رسانه ملی جمله ای (فقط جمله ای) در نقد رهبری گفته شده باشد؟ آیا به نظر شما از 10 نفر آدم عادی که در مجامع عمومی و رسانه های رسمی و محیط های رسمی، علنا رهبری را نقد کنند، چند نفرشان از طرف اطلاعات و یا حراست و یا مراجع امنیتی و سپاه احظار نمی شوند و تذکر نمی گیرند و حقوق اجتماعی و امنیت شغلی و اجتماعی آنها و وابستگانشان تحت تاثیر قرار نمی گیرد؟

2- بحث منصوبان رهبری خیلی بحث جالبی است (ممنون از تصحصح اشتباه املایی من) و من می خواهم انصاف شما را به چالش بکنم. در این مملکت هزارن منصوب مستقیم رهبری وجود دارد: ریس قضا، رییس رسانه ملی، فقهای شورای نگهبان، اعضا و رییس مجمع تشخیص، اعضای شوراهای زیادی مثل انقلاب فرهنگی، ائمه جمعه، روسای اصلی نهاد رهبری در دانشگاه، نماینده در روزنامه کیهان و اطلاعات، نمایندگان در عقیدتی و سیاسی ارتش و جاهای دیگر و .... شما گشته اید و فقط رفسنجانی و عارف و دعایی و مسیح مهاجری را پیدا کرده اید و حرف مرا رد کرده اید. قبول دارید که رهبری پدر همه جناح ها و همه افراد این مملکت است. در این مملکت حداقل 4 طرز فکر سیاسی مشخص در دایره خودی ها قرار دارد (آنها که علیرغم نظارت استصوابی امکان کاندیدا شدن دارند): اصلاح طلبان، اصول گرایان، اعتدال گرایان، احمدی نژادی ها. علاوه بر آن جناح های زیر هم تا حدی امکان وجود دارند: ملی گراها، ملی مذهبی ها، روشنفکران لاییک. سه گروه آخر به کنار، از بین 4 گروه اول، هر کدام چند درصد منصوبین رهبری را تشکیل می دهند؟ جواب سوال فوق خصوصا وقتی اهمیت دارد که پایگاه اجتماعی آنان را نیز در نظر بگیریم. مثلا در زمان خاتمی و مجلس ششم که بوضوح اطلاح طلبان حدود دو سوم مردم را نمایندگی می کردند، چند درصد منصوبان رهبری را اصلاح طلبان (حتی از نوع محافظه کارترین و ولایی ترین آنها مثل عارف) تشکیل می دادند؟ من انصاف شما را در اینجا به شهادت می طلبم. در آخر سر هنوز منتظرم تا چند نفر از این کاسه های داغ تر از آش را به من معرفی کنید. البته این بحث باید برای آقای امین فخیمی عزیز هم جالب باشد.

3- خیر اداره محل اظهار نظر سیاسی نیست. ولی در هر اداره ای در وقت چای و نهار، افراد می توانند بحث سیاسی هم بکنند. اصلا من از حرفم در مورد اداره هم در می گذرم. هنوز به من جواب نداده اید که اگر کسی در گزینش بگوید من به بعضی از سیاست های رهبری نقد دارم، چقدر شانس جواب مثبت در گزینش را دارد؟ به نظر شما چند درصد آدم ها در پاسخ به سوالات سیاسی در گزینش، تقیه نمی کنند؟

4- در دو سه هفته در تابستان 67، بیش از 3000 زندانی که در حال گذراندن دوران محکومیت خود بوده اند را اعدام کرده اند. هیچ یک از آنان در هجوم خائنانه مجاهدین از داخل خاک عراق به ایران شرکت نداشته اند و تعدادی از آنها اساسا از گروه های سیاسی دیگری بوده اند. اگر تروریست ها 17000 نفر را کشته اند و به خاک ایران حمله کرده اند، به هیچ وجه باعث نمی شود از این اعدام های غیر قانونی و غیر شرعی بگذریم. باز هم به سوال من جواب نداده اید. اصل فتوای آقای خمینی چه بود؟ این فتوا را آقایان رییسی و پور محمدی و دو سه نفر دیگر چگونه اجرا کردند؟ چند نفر اعدام شدند؟ اگر اینها برای شما مهم نیست برای من و بخش بزرگی از مردم ایران مهم است. همین امروز هم که دیدید که در مجلس چه بلایی سر مطهری آوردند. تازه مطهری از فتوای آقای خمینی سوال نکرده بود فقط از چگونگی اجرای آن سوال کرده بود والا به نظر شما کسی در این مملکت جرئت می کند از اصل فتوای ایشان انتقاد کند؟ این به بند اول بحث (آزادی نقد رهبری) هم مربوط می شود.

5- اما وقایع 88

یک) اشتباه الهام دلیل تقلب چند روز بعد نمی شود ولی این کار غیر قانونی می تواند اساس انتخابات ر ا زیر سوال ببرد. یکی از دلایل معترضین برای ابطال انتخابات رفتارهای غیرقانونی مجریان و ناظران بود که اشتباه الهام یکی از آنها بود. اگر خواستی حضورا چند تای دیگر را عرض خواهم کرد.

دو) اینکه رهبری در همه انتخابات ها پیغام می دهد دلیل درستی این کار نمی شود. ولی در خصوصا 23 خرداد 88 ایشان چرا باید از 24.5 میلیون رای نام ببرد و فقط به تشکر از مردم اکتفا نکنند؟ من نمی فهمم چرا در مورد اعلام خود برندگی میرحسین اینقدر حساسیت دارید ولی اعلام 24.5 رای از زبان کسی که بخشی از مردم کلامش را در حد قران ارج می نهند، را بی ایراد می دانید؟

سه) اولا در 23 خرداد تظاهراتی آنچنانی هنوز شروع نشده بود. ثانیا این حق طبیعی بخشی از مردم است که برای اعتراض به امری به خیابان بیایند. مگر کفن پوشان در این مملکت گاه و بیگاه به خیابان نمی آیند؟ مگر برای جلوگیری از کنسرت بیا اکران فیلم عده ای به خیابان نمی آیند؟ مگر مملکت قانون ندارد که کفن پوش لازم باشد بیرون بیاید؟ خوب چه اشکالی دارد که عده ای هم تصمیم بیرند برای اعتراض به انتخابات به خیابان بیایند؟ چرا نباید به آنها مجوز داده شود؟ بگذارید با منطق شما جلو برویم. فرض کنید هیچ عقل سلیمی نمی پذیرد هنوز شمارش آرا تمام نشده یک عده به بهانه اعتراض به انتخابات، بریزند در خیابان ها چون کسی مخالف اعتراض نیست اما مملکت مگر قانون ندارد؟ حرف شما قبول، خوب کدام عقل سلیمی می پذیرد که در مقابل آن به گروه مقابل اجازه داده شود که جشن پیروزی انتخاباتی را برگزار کند که هنوز شورای نگهبان به اعتراض شدید (تکرار می کنم شدید) همه کاندیداهای بازنده (تاکید می کنم همه کاندیداهای بازنده) رسیدگی نکرده و تازه در رسانه ملی (که در تسلط کامل جناح مقابل معترضین است) نمایش داده شود؟ برادر من، حسنات الابرار، سیئات المقربین. اگر خود برندگی میرحسین سهمی در آتش زدن سطل های زباله و خون های ریخته شده داشته باشد (که دارد)، جشن غیرقانونی احمدی نژاد و نمایش آن در رسانه ملی چند برابر سهم دارد. من نمی دانم چرا به این اصل بدیهی توجهی نمی کنید. همه حرف مطهری هم همین است که همه مقصرین با هم محاکمه شوند. احمدی نژاد و رسانه ملی و شورای نکهبان و ... و کلا آن بخش از حاکمیت که در مقابل ما معترضین بود، سهمش در این به قول شما فتنه کمتر از ما معترضین و میر و شیخ محصور ما نیست.

چهار) اگر موافق هستید با هم تمام اسناد و مدارک سال 88 و ادعاهای همه طرف را با هم بررسی کنیم تا ببینیم دعوت از میر و شیخ و نیامدن آنها به شورای نگهبان چه بوده است. من کماکان بر ادعای خود هستم.

پنج) چک کردن 10 درصد را انشاءالله با هم بررسی می کنیم تا ببینیم اصلا این داستان چه بود. منظورم از بازی این نبود که این کار دروغی بود حرف سر این بود که حتی این "بازی" محسن رضایی و نمایندگانش را هم قانع نکرد. میر و شیخ اصرار بر مسیر قانونی داشتند ولی وقتی یک سر قانون شورای نکهبان است که رفتارهای خلاف قانون بسیاری در کل در این وقایع داشته و بی طرفی خود را بارها نقض کرده، شما نمی توانید از میر و شیخ انتظار داشته باشید هر چه به او گفتند گوش کند. کاش حداقل به سبک اعتراض به نتایج انتخابات مجلس سوم رفتار می شد. آنها حتی یک نماینده از معترضین را در کمیته ای که تشکیل دادند نگذاشتند. در ضمن میر و شیخ هیج وقت مردم را به خیابان نکشیدند که بر عکس مردم را به رفتار قانونی توصیه کردند. اگر موافق باشید با هم خط به خط بیانیه های آنان را بخوانیم تا ببینیم آنها از مردم چه خواسته اند.

شما حرف آخوندی را مثل هزاران بار دیگر بر سر ما می کوبید. لطف کنید و کل مذاکرات با رهبری در ان جلسه را پخش کنید تا من حرف آخوندی را باور کنم. اگر آخوندی فقط آن حرف زده است چرا یک بار (فقط یک بار) در ملا عام آن را تکرار نمی کند؟ من نمی گویم آخوندی آن حرف را نزده است، ولی شما یک جمله از 10 دقیقه حرف را تکرار می کنید. اگر راست می گویند، کل آن حرف را پخش کنند. در مورد تاج زاده هم لطفا کل حرف های تاج زاده را بخوانید. تقلب در انتخابات 88 به قول شما هرگز اثبات نشد ولی هیچ کدام از معترضین قانع نشدند و در 92 هم اکثریت مردم به همین معترضین اعتماد کردند. ما هنوز هم معترضیم.

شش) در مورد عاشورا با الفاظ بازی نکنید. بیایید با هم عکس ها و فیلم ها را ببینیم تا ببینید در مقابل آنچه به قول شما توهین بود و از طرف مردم زیادی نبود، چه اتفاقات دیگری افتاد. چرا فقط به آن چند صحنه کف و سوت اشاره می کنید؟ در ضمن آنچه که در بوق و کرنا کردند و توهین نامیدند و بر اساس آن 9 دی را شکل دادند، کف و سوت نبود، پاره کردن قران و خیمه بود والا در یک درگیری بین جوانان به خشم آمده (که البته من از این روش دفاع نمی کنم) و نیروی انتظامی مسلح، آتش زدن لاستیک و سنگ اندازی و جنگ و گریز و کف و سوت به معنای به حرمتی تعمدی به امام حسین نیست. در ضمن به بعضی از سوالات من در مورد عاشورا پاسخ نداده اید. توهین بزرگ در روز عاشورا با حمله به معترضین یا حسین میر حسین گو انجام شد. لطفا یک بار همه عکس ها و فیلم ها را ببینید.

هفتم) منظور من از ردیف کردن افراد و احزاب و گروه های معترض، به معنای حق بودن آنها نیست. منظور من این است که وقتی حداقل نیمی از مردم و گروه ها به مسئله ای اعتراض دارند، به این اعتراض باید توجه کرد و صرفا به یک جمله از نخست وزیر اسراییل نباید استناد کرد.

هشتم) ادعای شما در مورد "همپیمانی و اتحاد همکفران شما با گوگوش، رضا پهلوی،شیمون پرز ، باراک اوباما و دهها نفر مانند اینها" ادعای سنگینی است. شما باید بگویید که چه شده است که علیرغم همپیمانی و اتحاد گوگوش، رضا پهلوی،شیمون پرز ، باراک اوباما و دهها نفر مانند اینها با معترضین، هیچ ریزشی در معترضین صورت نگرفته و هنوز هم که هنوز است حتی آنانی که به وزارت رسیدند (مثل آخوندی) حاضر به محکوم کردن اعتراضات نیستند و در مقابل تا بخواهید از طرف شما ریزش صورت گرفته است؟ لطفا به این سوال من خوب فکر کنید. البته درست است که همراهی کردن یا نکردن همه یا بخشی از مردم یا چیزی به منزله حق بودن آن نیست ولی این شمایید که ادعا می کنید اکثریت مردم قانع شده اند حالا این سوال دوم هم مهم است که چرا در منایع رسمی نظام و خصوصا رسانه ملی به دروغ دائما حرف از تمام شدن فتنه و کوبیدن میخ آخر بر تابوت فتنه و متنبه شدن فتنه گران زده می شود؟ آیا به نظر شما برای حفظ آنچه حق است، نظام حق دارد دروغ بکوید؟

نهم. محاکمه میر و شیخ هرگز اتفاق نخواهد افتاد همانطور که محاکمه هایی که گفته بودم اتفاق نخواهد افتاد. شما بدلیل ساختار فکری خود هرگز نمی توانید حصر میر و شیخ را غیرقانونی بدانید ولی این تاثیری در این حقیقت نخواهد داشت که حصر میر و شیخ شجاع ما با هیچ قانونی سازگار نیست.

به امید دیدار

 

پاسخ:
سلام مجدد بر استاد بزرگوار.
بسیار خوشحالم از اینکه نظرات بنده، که از قلم شکسته و سواد اندکم سرچشمه می گیرد، به چشم استاد عزیز و اهل اندیشه ای چون شما «متین» آمده است. بابت این موضوع خدا را شاکرم....

«بدیهی است که در بسیار موارد نه من می توانم شما را قانع کنم و نه شما می توانید مرا قانع کنید ولی حداقل انتظار من از این بحث ها این است که اولا حرف هم را کامل و درست بفهمیم و ثانیا آنجا که به واقعیت بر می گردد (و نه تفسیر ما و جهان بینی ما)، واقعیت را کتمان نکنیم.» می پذیرم که بحثی تا این حد ریشه ای و مهم، بحثی نیست که به این سادگی ها و با چند پیام اینترنتی به سرانجام کاملی برسد. و قبول دارم که شاید در موضوعاتی هرگز به یک نظر مشترک نرسیم، اما همین که بتوانیم باب گفتگو میان دو نفر ،با دو نظرگاه مختلف و دو جهان فکری ِ بعضاً متفاوت را باز نگه داریم و گاهی به گزاره های مشترک برسیم، برای ما،حداقل من، کافی است.
 1- من از همان ابتدا تاکید کردم که در این نظام، فقط یک سنگر سفید و تماماً قابل دفاع می بینم و آن، سیدعلی خامنه ای است! من از کیان رهبری نظام دفاع می کنم و نظرات او را ملاک عمل قرار می دهم. اتفاقا به نظر من صداوسیما یکی از همان کاسه های داغ تر از آشی است که با ملاحطات و محاسبات عجیب خودش، اجازه نقد رهبری را نمی دهد و محدودیت های زیادی برای نقد سیاست های کلان نظام اعمال می کند. بله! نقد رهبری به دلیل وجود کاسه های داغ تر از آش کاری نیست که 100 در 100 آزاد باشد اما اگر سیره رهبری در برخورد با منتقدین و سخنان ایشان در این خصوص را بشنویم، می توانیم بفهمیم که نطر رهبری این تیست که نقدش کار سختی باشد! من حتما در فرصت های پیش آمده، این سوال مهم که جرا «انتقاد از برخی مواضع رهبری و سیاست های کلان نظام» در رسانه ملی آزاد نیست را از مسئولین مربوطه اش خواهم پرسید. اما این را هم مدنظر داشته باسید جناب دکتر که ابرهای تیره، هرچقدر هم زیاد باشند، شاید جلوی رسیدن نور ماه به ما را بگیرند، اما هرگز از میران درخشش ماه کم نخواهند کرد! اینکه صداوسیما اشتباه می کند که اجازه نمی دهد استاد اهل ادب و متانتی مانند شما به رسانه ملی بیاید و نقدهایش را مظرح کند، ایراد بزرگی است اما ایرادی نیست که مستقیماً به  شخص رهبری برگردد! درباره سایر رسانه ها هم بنده سه فرض برای اینکه چرا نقد رهبری را انجام نمی دهند مطرح کردم.

«آیا به نظر شما از 10 نفر آدم عادی که در مجامع عمومی و رسانه های رسمی و محیط های رسمی، علنا رهبری را نقد کنند، چند نفرشان از طرف اطلاعات و یا حراست و یا مراجع امنیتی و سپاه احظار نمی شوند و تذکر نمی گیرند و حقوق اجتماعی و امنیت شغلی و اجتماعی آنها و وابستگانشان تحت تاثیر قرار نمی گیرد؟» شکر خدا در دانشگاهی تحصیل می کنم و تدریس می کنید که انجمن اسلامی دارد و این انجمن اسلامی، یک انجمن همسو با رهبری تلقی نمی شود. به یاد دارم در دوران تصویب برجام توسط مجلس و تایید مشروطش توسط رهبری، نشریه خبرنامه انجمن اسلامی در تیتر یک خود به این موضوع پرداخت و انتقادات مستقیمی را متوحه برخی شروط و نطرات رهبری کرد. استاد عزیز این فقط یک نمونه ساده است از نشریه ای دانشجویی که نقد رهبری می کند و دانشجویان نویسنده اش به حراست اخضار نمی شوند و حقوقشان پایمال نمی شود.استاد عزیز! ما در دانشگاهی هستیم که روی بُرد انجمن اسلامی اش عکس میرحسین و کروبی نصب می شود و  از زندانی سیاسی اعلام حمایت می شود، اما اعضای انجمنش به هیج سپاه و اطلاعاتی اخضار نمی شوند و ادامه فعالیت می دهند. آقای دکتر این فقط یک دانشگاه است که ما می بینیم و چندین دانشگاه هست که نمی بینیم. این اگر اسمش آزادی بیان نیست، این اگر اسمش مجاز بودن نقد رهبری نیست پس چیست؟

2-درباره منصوبان رهبری، استدلال شما مثل این است که بگوییم چون مثلا 10 درصد جمعیت کشور از آذری ها ست، باید حتما در درصد نمایندگان مجلس الزاما آذری باشند. یا مثلا چون 5 درصد جمعیت کشور(عدد ها برای مثال هستند) از اهل سنت هستند، حتما باید 5 درصد وزرا و معاونین رئیس جمهور از اهل سنت باشند. آقای دکتر! این استدلال خلاف «شایسته سالاری»است و من آن را «ویژگی سالاری» می نامم. وقتی می فرمایید چون مثلا نصف سیاست ورزان کشور از فلان جناح هستند پس انصاف حکم می کند که نصف منصوبین رهبری هم از همان جناح باشند، یعنی دارید می گویید اگر در جناح مقابل، تعداد بیشتری فرد شایسته وجود داشت، باید بنا به قاعده ویژگی سالاری کنار روند تا یک عده کمتر شایسته ، به دلیل وابستگی سیاسی شان در منصبی قرار بگیرند. در حالی که اگر با نگاه شایسته سالارانه به موضوع نگاه کنیم، ممکن است روزی برسد که تمام وزرا و نمایندگان مجلس، از اهل سنت که هیچ، از مسیحیان باشند. چرا که در نگاه شایسته سالار ، اصالت با شایستگی است نه رنگ و نژاد و  طرز فکر سیاسی!
درباره منصوبین رهبری هم من معتقدم نگاه رهبری بیش از آنکه متوجه جناح سیاسی افراد باشد، متوجه شایستگی های آنهاست. و ایشان، بنا بر ملاک های مد نظرشان، شایسته ترین ها را برای پست های مختلف منصوب می کنند. و فی المثل اگر آقای علم الهدای  اصولگرا را برای امامت جمعه ی مشهد شایسته می بینند، آقای دعایی اصلاح طلب را هم برای مدیریت روزنامه اطلاعات شایسته می بینند. در نگاه شایسته سالار، دیگر اینکه فرد مورد نظر چپ باشد یا زاست یا بنفش یا احمدی نژادی اولویت ندارد و آنچه اولویت دارد، شایستگی های افراد است. من این نگاه را منصفانه تر می بینم و رهبری را ترجیح می دهم که به جای سهم دهی به جناح های مختلف،شایسته ترین ها را انتخاب کند. حتا اگر بخواهیم عینک جناحی هم بزنیم، باز حضور هاشمی در راس مجمع مهم تشخیص مصلحت و حضور دو اصلاح طلب در راس دو رسانه از سه رسانه ی مکتوب تحت نظر رهبری، اصلاً اتفاق کمی نیست که  بخواهد انصاف رهبری را در سهم دهی به جناح های محتلف(حتا اگر ایشان انتصاباتشان جناحی بوده باشد که تقریبا مطمئنم نیست) به چالش بکشد!

3- من گمان نمی کنم گزینشی سخت گیرانه تر از گزینش دانشگاه امام صادق بتوان سراغ گرفت. من، در این گزینش شرکت کردم، صراحتاً هم درباره سال 88 حرف زدم و گفتم چرا در دانشگاه شما خبری از اصلاح طلبان نیست و با صراحت به آنها گفتم تصور مردم از دانشگاه شما مثل تصورشان از «کره شمالی» است. من همه اینها را گفتم و در گزینش این دانشگاه،قبول شدم! استاد عزیز من تا کنون در گزینش های اداری شرکت نکردم ام اما شواهدی دارم که نشان می دهد نقد صریح داشتن، مانع پذیرش نیست. من از دانشگاهی پذیرش گرفتم که در گزینشش صریح ترین نقدها را مطرح کردم! دانشگاهی زیر نظر رهبری! من دوستانی دارم که پدران و مادرانشان کارمند دولت اند اما به شدت منتقد و معترض رهبری . من از شما انتظار ندارم شواهد مرا باور کنید اما شما هم انتظار نداشته باشید من ،شواهد مشخص و روشن خودم را کنار بگذارم و بپذیرم که در این نظام آنقدر خفقان هست که هیچ منتقد رهبری نمی تواند وارد ادارات دولتی شوذ. چرا باید این را بپذیرم وقتی خودم با نقد و جسارت تمام از دانشگاهی پذیرش گرفتم که همفکران شما آن را تندروترین دانشگاه کشور می دانند؟ استاد عزیز با گزاره های کلی نمی توان به جمع  بندی درستی رسید.  استاد عزیز! من آماری از مرکز افکار سنجی دولتی ای را می دانم  که می گوید چیزی حدود 70 درصد اساتید دانشگاه نسبت به نظام نقد جدی دارند. اینکه چطور این همه استاد منتقد از خوان سرسخت گزینش رد شده اند و در نهادی دولتی و یا حکومتی مشغول به کار اند، عجیب نیست؟
هرکسی شواهدی دارد و بر مبنای شواهدش به جمع بندی می رسد.من ، شواهدی دارم که نشان می دهد می توان منتقد رهبری بود و از گزینش رد شد و کار دولتی گرفت.
4-بحث فتوای امام خمینی در ماجرای سال 67، موضوعی تخصصی است و به نظرم برای نقد فتوای ایشان نیاز به دانش فقهی قایل توجهی باشد. هرچند طرح سوال درباره آن را به هیچ وجه دارای اشکال نمی دانم. عجالتا، با یک جستجوی مختصر، به این لینک رسیدم که شاید مبنای فقهی نظر امام خمینی را بهتر از من توضیح دهد: http://www.tasnimnews.com/fa/news/1395/05/24/1157615/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%D9%82%D9%87%DB%8C-%D8%A7%D8%B8%D9%87%D8%A7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B8%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84-67-%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D8%A7%D9%85-%D9%88-%D8%AF%D9%88-%D9%87%D9%88%D8%A7?ref=shahrekhabar
درباره روش اعدام ها هم، بنده عرض کردم که ممکن است اختلافاتی  و مشکلاتی در شیوه عمل وجود داشته باشد و من منکر ابهامات این قضیه نیستم و در حال حاضر نیاز به مطالعه بیشتر در این حوزه دارم. اما هرگز به خودم اجازه نمی دهم این حکم را «غیرقانونی» و «غیرشرعی» بنامم. مگر من نوعی چقدر فقه  و اصول  بلدم و چه میزان علم اجتهاد دارم؟ من نوعی شاید درباره مبنای فقهی این حکم سوال داشته باشم اما بر مبنای کدام سواد دینی اجازه دارم بگویم این اعدام ها غیرشرعی بوده است؟ در انتها این لینک از خبرگزاری اصلاح طلب ایسنا را به شما پیشنهاد می کنم:
http://www.isna.ir/news/92062717825/%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D9%87%D8%A7%DB%8C-67-%D9%88-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B5%DB%8C%D8%BA%D9%87-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D8%AE%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D9%85%DB%8C

5-درباره 88....
یک) فکر می کنم بدیهی باشد که رفتار غیرقانونی یک ناظر انتخابات، آن هم چهار روز قبل انتخابات اصلا دلیل موجهی برای اثبات تقلب در انتخابات نباشد.
دو) اینکه پیام تبریک رهبری به مردم و تبریک به رییس جمهور منتخب در آن پیام اتفاق درست یا غلطی است بحث ما نیست، بحث ما این است که این، رویه رهبری در تمام انتخابات ها، از 76 تا 88 و 92 بوده است و بدعت جدیدی در 88 نبوده که بخواهد شبهه ایجاد کند و تردید بسازد. اگر انتقادی هست باید به پیام های رهبری در خرداد 76، 80 و 92 هم باشد. که من فکر می کنم نیست.جرا که مخاطب این پیام ها؛ نه روسای جمهور منتخب، که مردمی هستند که پای صندوق رفته اند و رهبری بر خود وظیفه می داند از این  مردم تشکر کند.
سه)استاد عزیز مگر من از کفن پوشان و حزب اللهی نمایانی که گاه و بیگاه به خیابان ها می ریزند و تجمع غیرقانونی برگزار می کنند دفاع کردم که پای آنها را وسط می کشید؟ مگر من به عرض و طول و حجم تظاهرات های 23 خرداد اشاره کرده که به آن اشاره می کنید. داستان روشن است: هنوز نتایج انتخابات اعلام نشده، یک عده به خیابان ها می ریزند و فریاد تقلب سز می دهند، سطل زباله به آتش می کشند و امنیت عمومی را مختل می کنند. در این شرایط، فرد پیروز و هوادارانش مشوش می شوند و تصمیم می گیرند در روز میلاد حضرت زهرا(س) با برگزاری جشنی، ضمن نمایش قدرت و تعداد خود، این غائله را خاتمه دهند. اما آنها اشتباه بزرگی مرتکب شدند و این جشن، نتیجه موفقیت آمیزی نداشت. حالا در این پازل، چه کسی مقصر است؟ آنکه آتش را روشن کرده یا آنکه ناخواسته به آن قدرت داده؟
استاد عزیز من هم معتقدم احمدی نژاد و برخی اطرافیان او هم در شعله ور تر شدن آتش فتنه مقصر بوده اند. اما آیا تقصیر او و امثال او، با تقصیر کاندیدایی که بر مبنای ادعایی اثبات نشده دست به اعتراضات خیابانی می زند یکی است؟
چهار)«
در کمتر از سه روز بعد از جمعه 22 خرداد 88، شورای نگهبان علی‌رغم فقدان وظیفه با دعوت از نامزدهای معترض، آمادگی خود را برای استماع اظهارات و دریافت اسناد و مدارک آنها جهت فراهم‌آمدن امکان بررسی و رسیدگی بهتر و بیشتر اعلام نمود. » این بخشی از گزارش شورای نگهبان است.و این: «چند روز بعد شورای نگهبان با ارسال نامه‌ای از نامزدهای معترض درخواست می‌کند برای رسیدگی به اعتراضشان به این شورا مراجعه نمایند؛ اما از بین سه نامزد معترض فقط محسن رضایی به شورا مراجعه می‌کند. بازشماری صندوق‌ها طبق درخواست رضایی انجام می‌شود و او در ۲ تیر ۱۳۸۸ طی نامه‌ای از شکایت خود صرف‌نظر می‌کند.»  از این لینک:
http://www.farhangnews.ir/category/%DA%A9%D9%84%DB%8C%D8%AF%D9%88%D8%A7%DA%98%D9%87-%D8%AC%D8%A7%D9%86%D8%A8%DB%8C/%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8
پنج) وقتی وارد کارزاری می شوید، باید تمام قوانین آن را بپذیرید و به آنها تن دهید. اگر نه، باید برای اصلاح قوانین آن کارزار تلاش کنید. این گمان می کنم گزاره ی منطقی ای باشد. فلذا وقتی میرحسین و کروبی، وارد انتخابات می شوند، باید تمام سازوکارهای آن را بپذیرند و عقلانی نیست که در انتهای کارزار، زیر میز بزنند و سازوکارهای قانونی را نقض کنند. بی قانونی از قانون بد، بدتر است. فکر می کنم شما هم این جمله را قبول داشته باشبد. متن کامل گزارش اقدامات شورای نگهیان در سال 88 هم با یک جستجوی ساده قابل دسترسی است و با خواندنش قطعا به قضاوت بهتری درباره عملکرد این شورا خواهیم رسید.
استاد عزیز، حضور موسوی و کروبی در تجمع غیرقانونی 25 خرداد و حضورشان در تجمعات غیرقانونی مشابه چه معنایی جز همراهی با اقدامات خیابانی می تواند داشته یاشد؟ چطور می فرمایید آنها مردم را به رفتار قانونی توصیه کزده اند در حالی که خودشان هم مسیر قانونی برای پیگیری اعتراضات انتخاباتی شان را انتخاب نکرده اند؟ آقای دکتر، دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را؟ 
فیلم اعتراف آخوندی به عدم تقلب با جملاتی واضح و آشکار:
http://www.snn.ir/detail/video/377893/202
اعتراف تاجزاده به عدم تقلب:
http://www.aparat.com/v/jXe7d/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81_%D8%AA%D8%A7%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87_%D8%A8%D9%87_%D8%B9%D8%AF%D9%85_%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA
اعتراف خاتمی به  عدم تقلب:
http://www.aparat.com/v/PL9x3/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81_%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C_%D8%A8%D9%87_%D8%B9%D8%AF%D9%85_%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8_%D8%AF%D8%B1_%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA_%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA_%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C_%D8%B3%D8%A7%D9%8488

آیا کافی نیست استاد عزیز...؟
پنج و نیم)«تقلب در انتخابات 88 به قول شما هرگز اثبات نشد.» استاد عزیز خودتان می فرمایید تقلب اثبات نشده. دیگر من چه بگویم ؟ حرف من از اول هم همین بود. ادعایی که با آن مردمی به خیابان آمدند و آشوبی شد و فتنه ای تلخ کشور را فراگرفت، هرگز اثبات نشد و به مروز زمان توسط طراحانش تکذیب هم شد. و این یعنی آنان که مردم را با ادعایی اثبات نشده تحریک کردند، ظلم کردند و فتنه.... همین! تمام حرف من همین است....
شش) من عکس ها و فیلم های زیادی درباره عاشورای 88 دیده ام. طبیعتا نه همه معترضین را به چوب هتاک می رانم و نه همه آنها را مقصر می دانم. اما استاد عزیز! آنجه من در صحنه عاشورای 88 می بینم، هتاکی عده ای مچبند سبز بسته به مقدسات و به عزاداران است که مردم را به خشم می آورد و  حماسه نهم دی را رقم می زند.
هفت)بله من هم معتقدم باید به اعتراضات رسیدگی شود. حتا اگر 10 درصد مردم معترض باشند. اما این دلیلی برای برحق بودن آنها نیست.
هشت) نظام دروغ نمی گوید. وقتی محمدعلی نجفی، در صحن علنی مجلس و در مقام دفاع برای تصدی وزارت آموزش و پرورش لفط «فتنه» را به کار می برد و به نوعی پا روی خط قرمز معترضین می گذارد، یعنی فتنه تمام شده! وقتی 72 درصد مردم؛ چهارسال بعد از فتنه به پای صندوق می آیند و دولت برخاسته از انتخابات 88، از هفت دهم درصد رای مردم هم صیانت می کند و رئیس جمهوری مخالف و متفاوت با خود را به عنوان منتخب مردم معرفی می کند،یعنی فتنه تمام شده. استاد عزیز! مردم به صندوق های رای نظام اعتماد دارند که پای صندوق می آِیند و می بینند منتخبینشان راهی صندلی ریاست جمهوری یا صندلی های سبز بهارستان می شوند. وفتی 72 درصد مردم، پای صندوق می آیند و به امانت داری دولت برخاسته از 88 اعتماد می کنند چه معنایی می دهد؟
نه) لطفا یک بار اصل 176 قانون اساسی و شرح وظایف شورای عالی امنیت ملی را با دقت بخوانید:

اصل‏ یکصد و هفتاد و ششم: به‏ منظور تأمین‏ منافع ملی‏ و پاسداری‏ از انقلاب‏
اسلامی‏ و تمامیت‏ ارضی‏ و حاکمیت‏ ملی‏ "شورای‏ عالی‏ امنیت‏ ملی‏" به‏ ریاست‏
رئیس‏ جمهور، با وظایف‏ زیر تشکیل‏ می‏ گردد.
‎‎‎‎‎‎1 - تعیین‏ سیاستهای‏ دفاعی‏ - امنیتی‏ کشور در محدوده‏ سیاستهای‏ کلی‏
تعیین‏ شده‏ از طرف‏ مقام‏ رهبری‏.
‎‎‎‎‎‎2 - هماهنگ‏ نمودن‏ فعالیت‏ های‏ سیاسی‏، اطلاعاتی‏، اجتماعی‏، فرهنگی‏ و
اقتصادی‏ در ارتباط با تدابیر کلی‏ دفاعی‏ - امنیتی‏.
‎‎‎‎‎‎3 - بهره‏ گیری‏ از امکانات‏ مادی‏ و معنوی‏ کشور برای‏ مقابله‏ با
تهدیدهای‏ داخلی‏ و خارجی‏
طبق بند سوم، ایجاد حصری موقت و خانگی (تازه آنهم با امکانات مناسب رفاهی) به منظور مقابله با یک تهدید داخلی آیا خلاف قانون محسوب می شود؟
ده) درباره 88 ، همین که فرمودید ادعای تقلب در انتخابات اثبات نشد کافی است. به امید روزی که ابعاد بیشتری از این فتنه و خسارت تلخ به ایران عزیزمان، که به خق می گویید همه گروه ها حداقل در بخشی از آن سهم داشته اند، روشن شود و به امید روزی که آن افرادی که دروغ تقلب را مطرح کرده و مردم نجیب و مهربانی را نسبت به نظام اسلامی،به نا حق،بددبین کردند و خسارات عمیقی به بدنه اجتماعی نظام زدند، در معرض دستگاه عدل الهی پاسخگو بوده و سزای عمل خود را ببینند.

و العاقبه للمتقین


۰۸ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۵۹ مجمدباقر شمس الهی
برادر عزیز نادیده آقای امین فخیمی سلام
اتفاقا من از بحث حضوری خصوصا در دفتر بسیج دانشجویی استقبال می کنم. نمی دانم در کدام دانشگاه هستید، ولی اگر تهران باشید، هر وقت بفرمایید با کمال افتخار خدمت خواهم رسید.

پاسخ:
ان شاء الله به زودی توسط بسیج دانشجویی دانشگاه شریف، سلسله جلسات گفتگو در خصوص ابهامات موجود درباره نظام ، برقرار خواهد شد. من این وعده را از دوستان بسیجی گرفته ام که با شروع سال تحصیلی این جلسات به راه بیفتند. و با افتخار، در آن جلسات در خدمت شما خواهیم بود....

بنده دانشجوی برق نیستتم اما دانشجویی هستم که استاد دانشگاهش آقای دکتر شمس اللهی اند،

سوالی همیشه برای بنده بوده است، که هیچ گاه فرصت نبوده از ایشان بپرسم، و بعید میدانم حتی در نشست احتمالی صمیمانه پیش رو هم چنین فرصتی دستگیرمان شود.

لذا سوالم را اینجا میپرسم، سوالی که خارج از بحث مذکور است. و ان شاءالله این بحث دو نفره را مخدوش نکند.

و آن این است که چرا نظراتی که از شما میشنویم، حرف هایی که از شما به گوش ما رسیده است صرفا حول همین بحث فتنه بوده است

خب مگر اشکالی دارد در محافل دانشجویی دانشگاه، نظرتان را در حوزه های دیگر هم بفرمایید.

آیا بر ما حرام است که نظرات شما را در حوزه های اساسی دیگری نیز که اتفاقا به شما و ما مربوط است بشنویم. اگر بر ما حرام نیست بر شما حرام است؟!

چه گناهی کرده ایم که از چهره هایی که باید در این حوزه ها حرف داشته باشند، صدایی به گوش ما نمیرسد

درست است که 7 سال از فتنه گذشته است، و حرف زدن در مورد آن لازم است، اما قریب چهل سال هم از انقلابمان میگذرد و هنوز در خیلی موارد به مدل های مطلوب نرسیده ایم، که نیاز به ابراز نظر دارد نیاز به بحث و گفت و گو دارد،

آقا جان، آیا گرفتن این تعداد مقاله ISI از دانشگاه ها مطلوب است یا خیر؟

آیا مدل جذب هیئت علمیمان درست است یا خیر؟

بحث اپلای برقی هامون

بحث قرارداد های وزارت علوم و با صنایع مختلف

 

...

این ها همه بحثای مهمی هستند که به همه ی اساتید مربوط اند

حتی جدای از این بحث هایی که به همه دانشگاهی ها مربوط است، حتی در حوزه های دیگر، حوزه های اقتصادی تر، فرهنگی تر

بنده تقاضا دارم برای یک بار هم که شده نظرتان راجع به اقلا یکی از موارد اساسی که واستون مهم تر است، جدای از مسائل صرف سیاسی در یک محفلی که خودتان میفرمایید مطرح کنید


سوال بنده این است، چرا غیر از 88 در مورد هیچ چیز دیگری، دقیقا "هیچ" صدایی را از شما نمیشنویم؟

البته قطعا این نشنیدن صدا از شما، به خاطر بلند نشدن صدای شما است، و الا گوش بنده و امثال من مشکل شنوایی نداشته است.

۰۸ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۱۰ مجمدباقر شمس الهی
آقای سلطانی عزیز سلام
مفصلا در چند روز آینده پاسخ شما را خواهم داد. همه لینک های داده شده را ملاحظه کردم. در مجموع الان بیش از گذشته به درستی حرف های خود اطمینان حاصل کرده ام. در مورد 88 باید همه حرف ها و گزارش ها را با هم دید. عجالتا لطفا این لینک را ببینید
http://www.iranclubs.org/forums/archive/index.php/t-24500.html
و خصوصا این بخش را: "در حالی که سخنگوی شورای نگهبان و ستاد انتخابات کشور به گونه‌ای سخن گفتند که پرونده انتخاباتی رضایی در انتخابات دهم بسته شده تصور شود اما دکترعلی احمدی نماینده محسن رضایی برای پیگیری شکایات انتخاباتی در شورای نگهبان، در واکنش به اظهارات سخنگوی شورای نگهبان اعلام کرد: بازشماری آرا به دلیل عدم همکاری شورای نگهبان و وزارت کشور در هیچ یک از استانها و حوزه‌های مورد توافق صورت نگرفته است.
به گزارش تابناک وی در گفت‌وگو با سایت شخصی دکتر رضایی ضمن بیان مطلب فوق، در ادامه بیان داشت: در استان کرمانشاه نیز که بازشماری آغاز شده بود به دلیل عدم دسترسی نمایندگان ما به همه کنترلهای لازم و فرمهای کلیدی 22، 23، 28 و 29 این بازشماری در همان ابتدا متوقف شده است بنابراین سخنان آقای کدخدایی و اطلاعیه ستاد انتخابات کشور خلاف واقع بوده و تکذیب می‌شود. علی احمدی در ادامه گفت‌وگوی خود تأکید کرده است که دلایل و مستندات اخلال و عدم همکاری در بازشماری طی دو نامه مفصل به اطلاع جناب آقای کدخدایی رسیده است.
وی همچنین افزوده است: البته اگر آقایان اظهارات خلاف واقع را تکذیب نکرده و به چنین سخنانی ادامه دهند آن موقع مجبور خواهیم شد مکاتبات با شورای نگهبان و دلایل و مستنداتی که منجر به انصراف و عدم پیگیری آقای رضایی از بازشماری آرا شده است را منتشر کنیم تا ملت شریف ایران در جریان حقایق این اقدام و وقایع پشت صحنه آن قرار گیرند."

آقای سلطانی من از شما بیش از هر چیز انصاف می طلبم. شما به من اطلاعیه انصراف محسن رضایی را نشان می دهید ولی اعتراض او به رفتار شورای نکهبان در شمارش آرا را نمی گویید.

آقای سلطانی من از شما بیش از هر چیز انصاف می طلبم. شما 10 ثانیه از حرف خاتمی را که گفته است من نمی گویم تقلب شده است را پخش می کنید و نتیجه می گیرید او اعتراف کرده است که تقلب نشده است. لطفا همه حرف او را پخش کنید تا قضاوت کنیم.

آقای سلطانی من از شما بیش از هر چیز انصاف می طلبم.  آخوندی در این چند جمله ابدا نگفته است تقلب نشده است. او اولا به روال شورای نگهیان اعتراض کرده و بعد گفته اگز صندوق هار را بشماریم تغییر قابل ملاحظه ای در آرا نمی شود. حرف قبل و بعد از آن چیست؟ اگر ادعا شود قبل از شروع انتخابات بعضی از صندوق را پر کرده اند، یا در صندوق های سیار هر چه دلشان خواسته در صندوق ها ریخته اند و یا ادعاهای دیگر، آیا هنوز هم می گویید آخوندی گفته تقلب نشده است؟

آقای سلطانی من از شما بیش از هر چیز انصاف می طلبم. شما چند ثانیه از حرف های تاج زاده را به من نشان می دهید که می گوید ما انتخابات را باخته ایم بدون اینکه کل بحث آنها را نشان دهید و بدون اینکه کل مقالات او را از سال 88 به بعد در مورد انتخابات کنار هم بگذارید. من متاسفم که شما به چنین استدلال های ضعیفی پناه برده اید.


پاسخ:
سلام مجدد 
استاد عزیز!  من از شما بیش از هرچیز انتظار حق طلبی دارم. در همین فرازی که به نقل از مشاور محسن رضایی بیان کرده اید، ایشان اطلاعیه ستاد انتخابات کشور را رد می کند نه گزارش شورای نگهبان را، نه نتایج صندوق به صندوق انتخابات را که برای اولین بار در سال 88 منتشر شد.آقای شمس الهی عزیز بنده در سال 89 یک پروژه تحقیقاتی در خصوص ادعای تقلب در انتخابات 88 انجام دادم که جوایزی در سطح آموزش و پرورش هم دریافت کرد، من روی این موضوع مطالعه داشته ام و در صورت لزوم می توانم لینک های بیشتری به شما معرفی کنم. اما گمان می کنم با فرمایش خودتان که در نظر قبلی فرموده بودید ادعای تقلب اثبات نشده، دیگر بحث در این موضوع مختومه است! 
استاد عزیز، استدلال "این سخن تقطیع شده است و قابل استناد نیست " زمانی قابل استفاده است که قسمت استفاده شده در فیلم تقطیع شده دارای استقلال معنایی و صراحت نباشد. در فیلم آقای خاتمی، ایشان می گویند که نمی گویند تقلب شده!  خب آیا این جمله دارای استقلال معنایی نیست؟ 
استاد عزیز!  تاج زاده در آن فیلم فقط یک جمله نمی گوید. صراحت دارد و می گوید چه 24 میلیون و چه 15 میلیون، ما انتخابات را باخته ایم!  با چه احتمال عقلی و منطقی ممکن است از این جمله صریح، منظور دیگری قابل برداشت باشد؟ 
استاد عزیز! ممنون میشوم اگر تکذیبیه آخوندی یا سندی که نشان دهد آخوندی چیز دیگری گفته است را به بنده نشان دهید. بلاخره در آن جلسه افراد دیگری مثل زنگنه، بهشتی و....هم حضور داشتند و می توانند این گزاره که "آخوندی گفته تقلب نشده " را تکذیب کنند. احتمالا شما در جواب من خواهید گفت که اینها جرات نمی کنند و می ترسند، و من در جواب باید بگویم این چه اعتراضی است که سران و نخبگانی که مدیریت ش می کنند جرات تکذیب ادعاهای دروغ نظام ظالم (!) را هم ندارند؟  
این سخن از رییس جمهور روحانی، در دفاع برای وزارت آخوندی در سال 92 هم جالب توجه است :
روحانی ادامه داد: آقای آخوندی جهادگری است که سابقه جهاد و رزمندگی دارد و جزء رزمندگان و سنگرسازان بی‌سنگر و به حقوق شهروندی توجه دارد و این شهامت را داشت که در آن سال‌های حساس در حضور مقام معظم رهبری با شهامت بگوید در انتخابات نه تنها تقلبی نشده بلکه در انتخابات ایران امکان تقلب وجود ندارد و ما به وی تبریک می‌گوییم که اعتقاد و عقاید خود را در هر جایی بیان کرده است.

استاد عزیز!  من از شما انتظار حق طلبی دارم. اگرچه شاید پذیرش این گزاره که "تقلب"یک دروغ بود، خاصه برای کسانی که سالهاست با این ادعا در حال ضربه زدن به نظام اسلامی هستند، سخت باشد اما از استاد بزرگوار و روشنفکری چون شما انتظار می رود نسبت به این موضوع دچار تعصب نباشید و با احتمالات عقلی و منطقی بحث کنید. 


۱۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۲۷ مجمدباقر شمس الهی

آقا صالح عزیز سلام

1- من فکر می کنم دلیل اینکه من و شما متقابلا یکدیگر را به انصاف و دوری از تعصب و حق طلبی دعوت می کنیم، این است که هنوز حرف هم را خوب نمی فهمیم و دلیل آن هم این است که اصولا هر یک در دستگاه مختصات خودمان هستیم و نمی توانیم دستگاه مختصات طرف مقابلمان را درک کنیم به عبارت دیگر هر یک با عینک خود مسئله را نگاه می کنیم و نمی دانیم که دیگری با عینک دیگری نگاه می کند و طبعا جور دیگری هم می بیند. اگر در این بحث ما بتوانیم دقیقا درک کنیم طرف مقابلمان چه می گوید، نتیجه خوبی از این بحث گرفته ایم.

2- بگذارید بحث را با حرف آخوندی شروع کنیم. شما جمله ای از آخوندی را نقل کردید و از آن نتیجه گرفتید آخوندی گفته است تقلب نشده است.

2-1 من می گویم آخوندی نگفته است تقلب نشده است بلکه گفته است هزار بار هم صندوق ها را بشماریم چیزی عوض نمی شود و این حرف با اینکه تقلب نشده است تفاوت دارد چرا که مثلا اگر من صندوقی را قبل از شروع رای گیری پر کنم، تقلب کرد ه ام ولی شمارش آرا درست است. اگر در آن روز آخوندی در جایی به صراحت گفته است تقلب شده است آن تکه حرف او را برای من پخش کنید.

2-2 آن جلسه محرمانه بوده است و مدیر جلسه هم رهبر عزیزمان بوده است. چگونه این تکه از آن جلسه لو رفته است؟

2-3 چرا همه حرف های آخوندی پخش نمی شود؟

2-4 فرض کنیم آخوندی به عنوان نماینده موسوی به صراحت گفته است تقلب نشده است. خوب در این صروت ضرورت ادامه جلسه چه بوده است؟ ضروروت دستور مقام رهبری به شورای نگهبان برای پی گیری خواسته های موسوی چه بوده است؟ اصلا به نظر شما کسی که به صراحت می گوید تقلب نشده و بعد باز هم بر تقلب اصرار می کند چیزی جز دیوانه و/یا خائن است؟ و آیا دور از شان رهبری نیست که با دیوانگان/خائنین مدارا کند؟

نتیجه: حتی اگر آخوندی گفته باشد تقلب نشده است (که نگفته است) معترضین به چیزهایی اعتراض داشته اند و کلمه تقلب برای توصیف علت اعتراض معترضین کافی نیست گرچه مسامحتا همه جا از این کلمه برای بیان خواسته معترضین استفاده می شود. پس لطفا نگویید چون ادعای تقلب اثبات نشده است پس معترضین دیگر حرف نزنند. ما اعتراض داشته و داریم. در ادامه خواهم گفت به چه اعتراض داریم.

3-  شما جمله ای از روحانی نقل کرده اید: " آقای آخوندی جهادگری است که سابقه جهاد و رزمندگی دارد و جزء رزمندگان و سنگرسازان بی‌سنگر و به حقوق شهروندی توجه دارد و این شهامت را داشت که در آن سال‌های حساس در حضور مقام معظم رهبری با شهامت بگوید در انتخابات نه تنها تقلبی نشده بلکه در انتخابات ایران امکان تقلب وجود ندارد و ما به وی تبریک می‌گوییم که اعتقاد و عقاید خود را در هر جایی بیان کرده است."

روحانی در اینجا چند خطای فاحش کرده است چرا که اولا آقای آخوندی در هیچ جای دیگری این حرفش را تکرار نکرده است و ثانیا در انتخابات ایران امکان تقلب وجود دارد.

3-1 در انتخابات مجلس سوم شورای نگهبان حاضر به تایید انتخابات تهران نبود و آقای خمینی کمیته ای را تعیین کرد و تا آنجا که یادم هست شورای نگهبان هیچ گاه حاضر به تایید آن انتخابات نشد.

3-2 در انتخابات مجلس ششم شورای نگهبان حدود یک چهارم از صندوق های تهران را باطل کرد (به نظر من به ناحق) و رجایی را از لیست 30 نفره خارج و حداد را وارد کرد. یا وزارت کشور در حدود یک چهارم آراء تقلب کرده است و یا شورای نگهبان یک چهارم آراء را به ناحق باطل کرده است. جنتی از تاج زاده شکایت کرد و نهایتا تاج زاده از تمام اتهامات انتخاباتی تبرئه شد. به شکایت تاج زاده از جنتی هیج گاه رسیدگی نشد (و هرگز هم رسیدگی نخواهد شد. برای شما مهم نیست چرا؟).

3-3 در همان ایام انتخابات مجلس ششم، بسیاری از افراد منجمله آقای احمدی نژاد رسما حرف از احتمال تقلب توسط وزارت کشور می زدند.

http://mersadnews.ir/news/18569

4- بگذارید یک بار به طور مفصل موضع خود را در مورد انتخابات 88 بگویم.

4-1 ذهنیات قبلی افرادی مثل من این است که در ایران احتمال تقلب و تخلف انتخابات در حالتی که مجری و ناظر از دو جناح مختلف هستند وجود دارد و به نحو اولی در حالتی که هر دو از یک جناح هستند وجود دارد.

4-2 از دید من شورای نگهبان بارها و بارها بی طرفی خود را نقض کرده است که آخرین آن حمایت اکثریت فقهای آن از احمدی نژاد و حمایت الهام از او است.

4-3 به رفتارهای خلاف قانون در هفته های پیش از انتخابات از طرف جناح وابسته به احمدی نژاد توسط نهادی نظارتی و قضایی بی توجهی محض شده است که نمونه آن رفتارهای خلاف او در مناظرات، رفتارهای خلاف در مورد سهام عدالت و توزیع سیب زمینی و ... بوده است.

4-4 در روز انتخابات سیستم پیامک قطع می شود و هنوز که هنوز است هیچ مرجعی مسدولیت آن را نپذیرفته است.

4-5 با بسیاری از نمایندگان کاندیداها در سر صندوق ها همکاری نشده و بلکه در کار آنها کارشکنی می شود.

4-6 نمایندگان میر و شیخ در روز 22 خرداد اعتراضاتی به رفتار مجریان و ناظران داشته و بیت رهبری را در جریان گذاشته اند.

4-7 در مورد توزیع تعرفه و تمدید زمان رای گیری مجریان و ناظران روند عادی و مناسبی ندارند.

4-8 یکی از سایت های دولتی قبل از اتمام شمارش و در ساعات پایانی جمعه احمدی نژاد را پیروز اعلام می کند.

4-9 نمایندگان سه کاندیدا تا ساعت 4 صبح شنبه در وزارت کشور بوده و به درخواست های قانونی آنان برای اطلاع از چگونگی تجمیع پاسخ داده نمی شود.

اینها بخشی از چیزهایی است که من به خاطر دارم و البته همه ادعا است و باید توسط کمیته بی طرف (و نه شورای نگهبان) بررسی شود.

4-10 بعد از اعتراض شدید سه کاندیدا، برخورد نامناسب با معترضین صورت گرفته و اصولا حق اعتراض به آنان داده نمی شود. شما از آن به بعد تقریبا هیج حرفی جز قرائت رسمی از وقایع را از رسانه ملی نمی شنوید.

نتیجه اینکه ما به روند مقدمات، برگزاری و برخوردهای بعدی اعتراض داریم و انتخابات را پر از شبهه و تخلف می دانیم و همه این اعتراضات در کلمه ساده تقلب بیان می شود و این الزاما به معنای تغییر در نتیجه شمارش آرای یک صندوق نیست. در ضمن اینکه در مورد صندوق های سیار شبهه زیادی وجود دارد. در مورد صندوقهای بسیاری که تعداد آراء آن مضرب 100 است شبهه وجود دارد (و این به معنی است که ممکن است برگه های باقیمانده توسط یک نفر پر شده و در صندوق انداخته شده است). در مورد دسته آراء تا نخورده که در هنگام بازشماری تدادی صندوق دیده شد شبهه وجود دارد. با درخواست تطابق ته برگ های آرا (که کد ملی افراد روی آن نوشته شده است) مخالف شد. حتی نماینده محسن رضایی هم به بازشماری تعدادی صندوق و با حالت قهر رفت.

خلاصه اینکه دلیل اینکه حتی آنان که قائل به تغییر نتیجه بازشماری نیستند، هیچ گاه در حاضر نیستند بگویند در انتخابات تقلب نشده است این است که تقلب نشدن را دیگران مترادف سالم بودن انتخابات می گیرند در صورتی که انتخابات از دید همه معترضین شبهه ناک بوده و شبهه ما هنوز هم که هنوز است برطرف نشده  است حتی اگر بگوییم اتهام تقلب ثابت نشده است. در واقع شورای نگهبان با نقض کامل بر طرفی و یا به رسمیت نشناختن حق اعتراض معترضین، اصولا امکان بررسی اعتراضات ما را فراهم نکرده است و اعتراض ما هنوز باقی است.

نکته آخز در این قسمت اینکه نقل یک جمله از آخوندی و تاج زاده و خاتمی، و بی توجهی به کل گفتار و عمکرد آن به نظر من ناجوانمردی است. در ضمن اینکه جمله آخوندی از یک جلسه محرمانه و به طور مشکوکی به بیرون درز کرده، جمله تاج زاده در اسارت گرفته شده و اصلا زمینه بحث معلوم نیست و جمله خاتمی یک جمله بریده شده از متنی نیست که معلوم نیست چه بوده است.

5- این حرف در مجموع حرف درستی است که اگر بنا به قانونی که شورای نگهبان را به رسمیت می شناسد وارد بازی انتخابات شدید، دیگر بی معنی است وسط بازی زیر قاعده بازی بزنید و شورای نگهبان را قبول نداشته باشید. شاید تنها توجیهی که برای ما وجود دارد این است که دوستدار این نظام هستیم و برانداز نیستیم و چاره ای جز تن دادن به این شرایط نداشتیم که در انتخابات شرکت کنیم و مقاومت بعدی هم برای اصلاح این بوده است که شورای نگهبان را وادار به حفظ بی طرفی کنیم.

متقابلا این ایراد به طرف شما هم وارد است. بنا بر نظر خیلی ها مثل بعضی فرماندهان سپاه و شریعتمداری و ...، از هفته ها قبل آشکار بود که به قول شما فتنه گران قصد آشوب دارند و حتی حکم دستگیری سران مشارکت چند روز قبل از 22 خرداد نوشته شده است. خوب چرا اصلا اجازه دادید که اینها فتنه گری کنند و مملکت را تا مرز نابودی ببرند؟

6- خوشحالم که شما در سال 89 یک پروژه تحقیقاتی در خصوص ادعای تقلب در انتخابات 88 انجام داده اید که جوایزی در سطح آموزش و پرورش هم دریافت کرده است. بنده هم در حد بضاعت خودم نظرات افرادی مثل شما و گزارش های ستاد صیانت از آراء خوانده ام و کماکان به شدت معترضم. اگر با یک تحقیق دانش آموزی این مسئله حل می شد که خوب بود. اگر موافق باشید می توانیم یک وقتی بگذاریم و تمام اسناد و مدارک را با هم بررسی کنیم.

 

 

حال بر می گردم به پاسخ مشروح به پاسخ قبلی شما.

اول- من خوشحالم که شما نقطه سفیدی در این نظام دارید و باور کنید که من هم خوشحال خواهم بود که این نقطه سفید مانده و به تدریج کل نظام را سفید کند. ولی آیا تاکید شما بر این سفیدی، امکان پذیرش کوچک ترین لکه ای را بر این سپیدی برای شما غیر ممکن نخواهد کرد؟ آیا اینکه به قول شما نقد رهبری به دلیل وجود کاسه های داغ تر از آش کاری نیست که 100 در 100 آزاد باشد، خود نقدی هر چند کوچک به ایشان نیست که چرا این کاسه های داغ تر از آش را از خود دور نمی کنند؟

مثال هایی از انجمن های دانشگاه ها زده اید. من گفتم که ما یک نوع دموکراسی کنترل شده داریم و نگفتم که در کره شمالی زندگی می کنیم. در ضمن اگر شما نمی دانید که برای زدن همان عکس میر و شیخ در برد انجمن، گاهی چه احضارها و فشارها و تهدیدهایی را بچه های انجمن تحمل می کنند، هیچ گاه بعد از این هم نخواهید دانست.

دوم. در مورد منصوبان رهبری قرار بود شما چند نفر از این کاسه های داغ تر از آش را معرفی کنید که نکردید و رفتید سراغ عارف و چند نفر دیگر و بعد حالا حرف از شایسته سالاری می زنید. بسیار خوب اگر در جناح اصلاح طلب (که حداقل نیمی از نخبگان و نیمی از مردم را در بر می گیرد) فقط همین چند نفر انگشت شمار شایسته وجود دارد، من اصلا حرفی ندارم. اگر خاتمی سال 84 ناشایسته تر از احمدی نژادی سال 92 است که دومی به عضویت مجمع در می آید و اولی خیر، من اصلا بحثی ندارم. فقط بی صبرانه منتظرم چند نفر از منصوبان ایشان را که به نظر شما کاسه داغ تر از اش هستند را به من معرفی کنید.

سوم. مثال شما از گزینش دانشگاه امام صادق تعجب مرا برانگیخت. اولا ممکن است دانشگاه امام صادق به دلیلی ترجیح دهد از همه جناح ها دانشجو بگیرد (که بعید می دانم) ولی نقل آنچه شما در مصاحبه گفتید، به هیچ وجه جواب من نیست. شما فکر می کنید اگر یک دانشجویی در مصاحبه امام صادق بگوید من معتقد به ابطال انتخاباتت 88 هستم، شانس قبولی دارد؟ والا پذیرش یک انسان ولایی مثل شما که به دلیل سعه صدرش معتقد به آزادی دادن به مخالفین است، که نقض حرف قبلی من نیست.

چهارم. خوشبختانه نظر فقهی آدمی مثل منتظری هم وجود دارد که باعث شود افرادی مثل من در مقابل آنچه در تابستان 67 به نام شرع گذشت، کافر نشوند. من اصلا سواد فقهی ندارم، ولی به صراحت می گویم فتوایی که می گوید "از زندانی که چند سال قبل به چند سال زندان محکوم شده است (و در تمام این مدت در زندان بوده است) بپرسید آیا هنوز بر سر موضع هستیدد و اگر گفت آری او را اعدام کنید" را قبول نمی کنم حتی اگر رفتن به جهنم بر آن مترتب باشد. از بحث فقهی بگذریم، حتی اگر اصل فتوا را درست بدانیم، آنچه در عمل اتفاق افتاد چیزی فراتر از مشکلات و ابهامات بوده است. ظاهرا آقای خامنه ای در این مورد گفته اند: " این اعدام‌ها مثل قیری است که بر سر نظام می‌ریزد و همه را سیاه می‌کند".

پنجم. گفته اید: ” اینکه پیام تبریک رهبری به مردم و تبریک به رییس جمهور منتخب در آن پیام اتفاق درست یا غلطی است بحث ما نیست، بحث ما این است که این، رویه رهبری در تمام انتخابات ها، از 76 تا 88 و 92 بوده است و بدعت جدیدی در 88 نبوده که بخواهد شبهه ایجاد کند و تردید بسازد. اگر انتقادی هست باید به پیام های رهبری در خرداد 76، 80 و 92 هم باشد. که من فکر می کنم نیست.جرا که مخاطب این پیام ها؛ نه روسای جمهور منتخب، که مردمی هستند که پای صندوق رفته اند و رهبری بر خود وظیفه می داند از این  مردم تشکر کند."

اتفاقا بحث ما در مورد پیام ایشان در سال 88 و با ذکر عدد 24.5 است. من می گویم اگر اعلام خود برنده شدن موسوی در ایجاد و گسترش تخاصم بین دو دسته از مردم نقش داشت، پیغام ایشان هم دارد. شما می گویید ندارد، خوب من به هیچ وجه نمی توانم به شما اثبات کنم که دارد.

گفته اید: "مگر من از کفن پوشان و حزب اللهی نمایانی که گاه و بیگاه به خیابان ها می ریزند و تجمع غیرقانونی برگزار می کنند دفاع کردم که پای آنها را وسط می کشید؟ مگر من به عرض و طول و حجم تظاهرات های 23 خرداد اشاره کرده که به آن اشاره می کنید. داستان روشن است: هنوز نتایج انتخابات اعلام نشده، یک عده به خیابان ها می ریزند و فریاد تقلب سز می دهند، سطل زباله به آتش می کشند و امنیت عمومی را مختل می کنند. در این شرایط، فرد پیروز و هوادارانش مشوش می شوند و تصمیم می گیرند در روز میلاد حضرت زهرا(س) با برگزاری جشنی، ضمن نمایش قدرت و تعداد خود، این غائله را خاتمه دهند. اما آنها اشتباه بزرگی مرتکب شدند و این جشن، نتیجه موفقیت آمیزی نداشت. حالا در این پازل، چه کسی مقصر است؟ آنکه آتش را روشن کرده یا آنکه ناخواسته به آن قدرت داده؟"

اولا چرا این تحمعات کفن پوشان هیچ وقت پایان ندارد و هیچ کس به خاطر تجمع غیر قانونی محاکمه نمی شود. ثانیا جشن احمدی نژاد 24 خرداد است و راه پیمایی تاریخی و بدون شعار و آتش زدن چیزی در روز 25 خرداد. ثالثلا فرض کنید موسوی 1000 واحد مقصر است و احمدی نژاد 1 واحد. مجازات آن 1 واحد کجا انجام شد؟ نمایش آن جشن در رسانه ملی چند واحد خطااست؟

گفته اید: " من هم معتقدم احمدی نژاد و برخی اطرافیان او هم در شعله ور تر شدن آتش فتنه مقصر بوده اند. اما آیا تقصیر او و امثال او، با تقصیر کاندیدایی که بر مبنای ادعایی اثبات نشده دست به اعتراضات خیابانی می زند یکی است؟"

تعیین سهم تقصیر ما فتنه گران و احمدی نژاد باشما. فقط چرا امسال برای اولین بار در تلویزیون راجع به این اشتباه حرف زده شد و تا حال کسی جرئت نداشت چیزی در این مورد بگوید و ثانیا اگر سهمی هم برای احمدی نژاد قائل هستید چرا میر و شیخ ما در حبس هستند و احمدی نژاد در مجمع و سفرهای استانی؟ واقعا انتظار دارید ما در مقابل این بی عدالتی چه کنیم؟ آیا تا حالا جز مطهری و شما کسی دیگری حرف از تقصیر احمدی نژاد زده است؟

گفته اید: " من عکس ها و فیلم های زیادی درباره عاشورای 88 دیده ام. طبیعتا نه همه معترضین را به چوب هتاک می رانم و نه همه آنها را مقصر می دانم. اما استاد عزیز! آنجه من در صحنه عاشورای 88 می بینم، هتاکی عده ای مچبند سبز بسته به مقدسات و به عزاداران است که مردم را به خشم می آورد و  حماسه نهم دی را رقم می زند."

برادر عزیز و خوبم، اولا لطفا بیایید با هم همه فیلم ها را ببینیم. ثانیا ایا آتش زدن قران و خیمه هم دیدید؟ ثالثا یادتان هست برای تحریک مرم به راه پیمایی 9 دی چقدر حرف از آتش زدن قران و خیمه کردند؟ رابعا مگر مملکت قانون ندارد که 9 دی شما به خیابان می روید؟ خوب اگر عده دیگری از چیزی به خشم آمدند حق دارند برای خود روز نه دی دیگری خلق کنند؟ اقا صالح عزیز، این سوال آخر من گر چه قالب طنز دارد ولی به خدا خیلی مهم است. شما که به آزادی بیان معتقدید بگویید در این مملکت چه کسانی حق دارند وقتی به خشم آمدند (یا خیلی به خشم آمدند) به خیابان بیایند؟ برای خشم در مقابل چه چیزی می توان به خیابان آمد؟ چه کسی تعیین می کند که در صورت خشم در مقابل فلان چیز حق بیرون آمدن به خیابان وجود دارد؟ آیا ما حق نداریم از روند انتخابات و عدم بی طرفی ناظران در 25 خرداد به خشم بیاییم و به خیابان بیاییم؟ اگر ارود کشی خیابان بد است، چرا شما نهایتا فتنه را با اردوی کشی خیابانی در 9 دی (آن هم بر اساس دروغ  آتش زدن قران و خیمه) تمام می کنید؟

گفته اید: " قتی 72 درصد مردم؛ چهارسال بعد از فتنه به پای صندوق می آیند و دولت برخاسته از انتخابات 88، از هفت دهم درصد رای مردم هم صیانت می کند و رئیس جمهوری مخالف و متفاوت با خود را به عنوان منتخب مردم معرفی می کند،یعنی فتنه تمام شده."

تفسیر من متفاوت با شما است. وقتی در سال 88 با 63 درصد آرای برنده، سه بازنده به نتایج اعتراض می کنند (و به شدت اعتراض می کنند و هنوز هم قانع نشده اند) و در مقابل در سال 92 با 0.7 درصد تفاوت، هر 5 بازنده بلافاصله تبریک می گویند (تاکید می کنم هر 5 بازنده بالافاصله تبریک می گویند) یعنی اینکه حق با معترضین 88 بوده است و سال 92 حق الناس رعایت شده است و اعتراضات مردمی اندکی به ثمر نشسته است.

با استناد به قانون اساسی حصر را قانونی دانسته اید. بسیار خوب. تفسیر من با شما متفاوت است. البته تفسیر من مهم نیست. اکثریت حقوق دانان (و یا حداقل بخشی از آنان) حصر را غیرقانونی می دانند. متاسفانه تفسیر قانون اساسی با شورای نگهبانی است که من و بخش مهمی از مردم آن را بی طرف نمی دانیم. در هرحال حصر قانونی یا غیر قانونی، اگر جرئت می کنند بگویید میر و شیخ ما را محاکمه  کنند.

ششم. در جایی گفته بودید: " من آماری از مرکز افکار سنجی دولتی ای را می دانم  که می گوید چیزی حدود 70 درصد اساتید دانشگاه نسبت به نظام نقد جدی دارند."

به نظر شما این هفتاد درصد حق ندارند نظرات خود را در رسانه ملی اعلام کنند؟ آیا حق ندارند در حضور مقام رهبری حرف خود را بزنند؟ آیا سیاست های فرهنگی-سیاسی-اجتماعی دانشگاه ها در اختیار این 70 درصد است؟ آیا این 70 دصد اساسا به جز پشت میز نهارخوری حق دارند نظرات خود را بگویند؟ آیا به نظر شما این حرف  شما (70 درصد) با تبلیغات رسمی نظام و ادعایی که در مورد اساتید و یا دیگر اقشار جامعه می کند منافاتی ندارد؟ آیا راستی نظام اصلا دروغ نمی گوید؟

با تقدیم بهترین آرزوها و به امید دیدار

 

پاسخ:

سلام مجدد بر استاد عزیز

1-
خرسندم از اینکه من و شما، با دو دستگاه مختصات فکری متفاوت، و به باور من غیرمتعارض، توانستیم باب یک گفتگوی مهم درباره برخی مسائل کلان نظام را گشوده و مانع بسته شدنش با قفل توهین و بی اخلافی شویم. این برای من افتخار بزرگی است.

2-«لطفا نگویید چون ادعای تقلب اثبات نشده است پس معترضین دیگر حرف نزنند. ما اعتراض داشته و داریم.» بنده هیچ گاه نگفته ام چون تقلب نشده دیگر معترضین نباید صحبت کنند استاد عزیز! شما حق دارید و به باور من باید اعتراض کنید تا نظام رشد کند و از نقدهای شما بهره بگیرد. اما آقای دکتر! بیایید قصه را آنطور که واقعا رخ داده بخوانیم. هنوز ساعاتی از انتخابات نگذشته، آقای موسوی بیانیه می دهد و نتایج انتخابات را «شعبده بازی»می خواند و خبر از وقوع «تقلب» گسترده می دهد و در نهایت می گوید «تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهد شد.» خب استاد عزیز همین که خود شما تلویحا در این پیام و تصریحا در یکی از پیام های قبلی تان اذعان کردید به عدم وقوع تقلب، خودش گویای همه چیز است! آقایان با ادعایی که هرگز اثبات نشد، مردم را تهییج کرده و به کف خیابان ها کشاندند و ناامنی را به کشور هدیه دادند. ابن جرم کوچکی است که مردم را با ادعایی اثبات نشده به خیابان بکشانیم،نسبت به نظام بدبین کنیم و شکاف عمیقی میان بخشی از مردم با حاکمیت بیندازیم؟
استاد عزیز! آنچه درباره آخوندی مطرح می کنید قابل پذیرش نیست. شما سخن صریح و آشکار خود او در جلسه با رهبری، و سخن صریح تر ِ حسن روحانی درباره او را نادیده می گیرید و ناشی از اشتباه می دانید. بر چه حسابی؟ شما از حسن روحانی به آخوندی نزدیک تر هستید که صحبت روحانی مبنی بر اینکه «آخوندی اعتراف کرده تقلب نشده» را رد می کنید؟
درباره لو رفتن فیلم هم پاسخ مشخص است: فیلم تمام جلسات رهبری توسط دفتر ایشان ضبط می شود و در اختیار این دفتر است. در مقطعی، به منظور تنویر افکار عمومی و روشن شدن حقایق برای مردم، بخشی از فیلم این جلسه توسط دفتر رهبری به صداوسیما داده می شود تا در یکی از گزارش های تلویزیون مورد استفاده قرار گیرد. این نامش لو رفتن است؟
استاد عزیز! می توانیم بنا بر قوانین احتمال، ساعتها بحث کنیم که ممکن است آخوندی اذعان به عدم تقلب نکرده باشد و تاج زاده در آن لحطه که گفته ما انتخابات را باختیم حال عادی نداشته و خاتمی درباره انتخابات کشور دیگری حرف می زده که گفته تقلب نشده و.... اما شواهد عقلی و نقلی، متاسفانه این را نمی گویند. در هر حال، ممنون میشوم اگر از آخوندی، نقل قولی بیاورید که ادعای روحانی درباره اذعاتش  به عدم تقلب در انتخابات را نفی کند. اگر از خاتمی هم نقل قول صریحی بیاورید که وقوع تقلب در انتخابات 88 را تایید می کند و از نظر زمانی پس از چیزی است که من خدمت شما تقدیم کردم، بسیار خوب خواهد بود.

3-
همه آنچه شما در مورد 4 فرموده اید، در صورت اثبات و صحت هم نامش «تقلب»نیست. تخلف است.  دلیل تمدید زمان بررسی شکایات معترضین توسط رهبری هم این بوده که همه آنها که قائل به تخلف گسترده هستند، اسناد و مدارک خود را به شورای نگهبان عرضه کنند. حتا بنده سند دعوت شورای نگهبان از موسوی و کروبی را خدمت شما تقدیم کردم و لازم باشد دوباره تقدیم می کنم. آیا برای شما سوال نیست که چرا موسوی و کروبی این دعوت را رد می کنند و از ارائه اسناد خود به شورای نگهبان امتناع می کنند؟

4-استاد عزیز، اگر من روزی می دانستم که قرار است آخوندی و تاج زاده و خاتمی به عدم تقلب در انتخابات 88 اعتراف کنند، همان پروژه دانش آموزی را هم انجام نمی دادم و وقت پای این موضوع نمی گذاشتم. راستش را بخواهید، اثبات آنکه در انتخابات 88 نقلب نشد از یک کار دانش آموزی هم ساده تر است! اما درباره تخلف ها، چیزی که مشخص است این است که امکان وقوع تخلف در انتخابات قابل انکار نیست. اما وقتی پس از مهلت 15 روزه شورای نگهبان، آقایان معترض حاضر به ارائه مستندات خود نمی شوند و فقط بر طبل ابطال انتخابات می کوبند، به نظر می رسد ادعای تخلف گسترده هم چندان قابل اعتنا نخواهد بود! اگر از همان ساعت اول، آقایان معترض به قانون تمکین می کردند،اردوکشی خیابانی را کنار می گذاشتند و به جلسات شورای نگهبان می رفتند، مطمئن باشید اتفاقات تلخ 88 رخ نمی داد.

5- درباره انتخابات مجلس سوم و ششم  بنده مطالعه کافی نداشته ام که بخواهم جوابی به مطالب مطرح شده از جانب شما بدهم. اما آنچه روشن است این است که بحث ما درباره 88 بود و روحانی و آخوندی  قائل به عدم امکان وقوع تقلب در انتخابات ایران هستند. با تعمق در سازوکارهای انتخاباتی کشور البته می توان به این نتیجه رسید  که وقوع تقلب در انتخابات ایران، نه محال 100 درصدی بلکه محال «عقلانی» است.البته الان بحث ما این نیست و من فقط درباره 88 صحبت می کنم.

6- بگذارید من هم خلاصه نظراتم درباره فتنه 88 را عرض کنم: ادعای تقلب هیچ وقت اثبات نشد. ادعای تخلف اما در نهادهای قانونی مطرح و بررسی شد. و دو کاندید معترض،هرگز حاضر به حضور در نهاد قانونی و ارائه مدارک خود نشدند و «ابطال انتخابات»به دلیل وقوع «تقلب» را می خواستند. برای اطلاعات بیشتر این دو لینک را خدت شما معرفی می کنم:

http://alef.ir/vdcbw8b0.rhbfapiuur.html?6txt

http://alef.ir/vdcay6ni.49n6o15kk4.html?61194

 

اما در ادامه:

اول- بنده فهرست «کاسه های داغ تر از آش» در جیبم ندارم که بخواهم یک یک آنها را به شما معرفی کنم. اما بدون شک اگر برخی کج سلیقگی های مسئولین صداوسیما،بعضی مسئولین نظامی و تعدادی از امام جمعه ها نبود، می شد انتقاد سازنده و اصولی از مشی و تصمیمات رهبری هم از وضع موجود آزاد تر باشد. بنده بنا به قاعده ای که خود رهبری مطرح کردند:«انتقاد از من نه جرم است نه پیگرد دارد.» حق انتقاد از ایشان را برای همه اقشار محترم می دانم و ممکن است نسبت به برخی عزل و نصب های ایشان هم منتقد باشم. اما این نقدها، از سفیدی این نقطه اتکای نظام کم نخواهد کرد.
درباره بحث دموکراسی هم ممنون می شوم یک نمونه «دموکراسی کنترل نشده»در سراسر دنیا را معرفی بفرمایید. دموکراسی مطلق، یک مفهوم انتزاعی و مردود بنابه قواعد عقلی و دینی است. آنچه ارزشمند است مردم سالاری است در چارچوب دین. که بی شک برای سعادت انسان از دموکراسی بنیان نهاده شده توسط غربی ها مفیدتر است.
دوم-در بحث شایسته سالاری، مجددا عرض می کنم که رهبری، بنا بر ملاک و معیارها و مصلحت اندیشی هایشان، افراد را در مواضع مختلف منصوب می کنند.بنده می گویم اگر ملاک ایشان جناح های سیاسی بود، نباید آقای دعایی با آن مشی تند،که به عنوان تنها روزنامه خط شکن ممنوع التصویری خاتمی می شود، و آقای مهاجری با آن زبان تیز،که هنوز ابایی ندارد از اینکه بگوید برای موسوی دعا می کند و دوستش دارد، جایی در میان منصوبین ایشان پیدا می کردند. درباره خاتمی 84 هم خوب است بدانید که رهبری، به ایشان پیشنهاد عضویت در مجمع را می دهند اما آقای خاتمی نمی پذیرند و ترجیح می دهند بنیاد باران را مدیریت کنند. اصلا بحث  عضویت معاون اول خاتمی یعنی دکتر عارف در مجمع، به عنوان حایگزین آقای خاتمی مطرح شده است!

سوم- مثال بنده از گزینش دانشگاه امام صادق،صرفا برای این بود که عرض  کنم می توان منتقد بود، نقد هم داشت و از خوان سخت ترین گزینش ها هم عبور کرد! البته من همانجا هم عرض کردم که تجربه گزنیش اداری ندارم اما استاد عزیز! این چه گزینش سرسختانه ای است که هفتاد درصد اساتید دانشگاه که منتقد جدی نظام اند از آن عبور می کنند؟ این چه سیستم حراستی است که صدای این همه استاد منتقد را از دانشگاه ها بیرون نمی کند؟

آقای دکتر! بنده فقط ادعا کردم گزینش در این کشور، آن طور که شما وصف می کنید نیست و منتقدین هم توان عبور از آن را دارند. یک نمونه از خودم آوردم و یک نمونه از دانشگاه های کشور. مطمئن باشید نمونه های بیشتر هم وجود دارند!

چهارم-درباره بحث فقهی اعدام های 67، نظر شما متین و قابل احترام است. اما این دلیل نمی شود که نظر امام خمینی را «غیرشرعی» بدانیم. امام،با یک مبنای فقهی محکم و متقن، رای به اعدام منافقینی می دهند که همچنان بر سر موضع خود هستند آقای منتظری هم با یک مبنای فقهی دیگر این حکم را نمی پذیرند. بحث درباره اصل فتوا کار من و شما نیست آقای دکتر! کار متخصصی است که سالها فقه خوانده باشد و آیشخور های مختلف فقهی را بشناسد. ما فقط می توانیم بر مبنای اطلاعات خودمان،درباره درستی یا  نادرستی این فتوا نظری بدهیم. نظری که، هرچه باشد، محترم است! گذشته از فتوا، بنده هم درباره شیوه عمل به این فتوا ابهاماتی دارم و معقتدم افرادی که مسئول اجرای این حکم بوده اند، باید در جمع های محتلف،از جمله جمع های دانشجویی حاضر شده و به این ابهامات پاسخ روشن بدهند و حتا اگر اشتباهی رخ داده، بپذیرند و عذرخواهی کنند،مانند داستان کهریزک که مقصرین اشتباهشان را پذیرفتند و عذرخواهی کردند!

پنجم- در این بخش، هرچه بگویم تکرار مکررات است. پیام رهبری نه بدعت جدیدی بوده نه اتفاق تازه ای. این پیام،که تاکید می کنم مخاطبش مردم هستند نه رئیس جمهور منتخب، در همه دوره ها توسط حضرت آقا صادر می شده است.

استاد عزیز! بنده هرگز از کفن پوشان معترض بی قانون دفاع نکرده و نمی کنم. این سوال که چرا این تجمعات پایان ندارد البته سوال مهمی است و در جوابش باید گفت چند وقتی هست با سخنان آقا در خصوص شیوه های صحیح انتقاد و نقد ایشان به برخی اقدامات خلاف قانون،  این تجمعات کمرنگ و یا تعطیل شده است.اما گفتگو درباره این موضوع، در بحث ما نیست و مجال جدایی می طلبد.

درباره 24  خرداد هم عرض کردم که این جشن، در واکنش به تجمعات و آشوب طلبی های نیمه شب 22 خرداد و روز 23 خرداد برنامه ریزی شد. پس نمی توان این تجمع را اولین شعله ی آتش فتنه دانست.

برای  فرض 1000 و 1 شما درباره تقصیر موسوی و احمدی نژاد، پاسخ مشخصی وجود دارد.باید موسوی 1000 برابر احمدی نژاد مجازات شود! قطعا قبول دارید که مجازات باید متناسب با میزان جرم باشد و اگر مجازات 1000 واحد تقصیر، حصر با بهترین امکانات رفاهی در منزل باشد، مجازات 1 واحد تقصیر را خودتان تعیین کنید!

طبیعتا اینکه من احمدی نژاد را هم در برافروخته شدن آتش فتنه مقصر می دانم، به معنای برابری میزان جرم او و موسوی و کروبی نیست. موسوی آتش بیار معرکه بود، برای اولین بار ادعای اثبات نشده تقلب را مطرح کرد، پیش از پایان شمارش آرا اعلام پیروزی نمود و دهها نمونه عمل غیرقانونی دیگر که برای کشور هزینه ساخت. اینها را با چند مورد اشتباه احمدی نژاد باید یکی دانست؟ بی عدالتی این است که احمدی نژاد و موسوی با یک چوب رانده شده و هر دو به یک اندازه مقصر قلمداد شوند .

«مگر مملکت قانون ندارد که 9 دی شما به خیابان می روید؟ خوب اگر عده دیگری از چیزی به خشم آمدند حق دارند برای خود روز نه دی دیگری خلق کنند؟ اقا صالح عزیز، این سوال آخر من گر چه قالب طنز دارد ولی به خدا خیلی مهم است. شما که به آزادی بیان معتقدید بگویید در این مملکت چه کسانی حق دارند وقتی به خشم آمدند (یا خیلی به خشم آمدند) به خیابان بیایند؟ برای خشم در مقابل چه چیزی می توان به خیابان آمد؟ چه کسی تعیین می کند که در صورت خشم در مقابل فلان چیز حق بیرون آمدن به خیابان وجود دارد؟» این سوال شما برای من عجیب بود آقای دکتر! چطور تجمع قانونی و دارای مجوز 9 دی را با تجمعات غیرقانونی معترضین قیاس می کنید؟ مراسم نهم دی با اخذ مجوز های قانونی برگزار شد و هرگز قابل قیاس با تجمعات معترضین نیست. این متن درباره سازوکار قانونی برگزاری تجمع باید برایتان جالب باشد:

http://hodana.ir/fa/news/9955/%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%AD%D9%82%D9%88%D9%82%DB%8C-%D8%AA%D8%AC%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3-%D9%82%D8%A7%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B3%DB%8C



درباره بحث انتخابان 92 هم، گمان می کنم تحلیلتان محل اشکال است. دولتی که انتخابات 92 را برگزار کرد، همان دولت برخاسته از انتخابات 88 بود، آنچه فضا را در 92 نسبت به 88 عوض کرد، واقع گرایی جریان اصلاح طلبی،عبور آنها از ادعای  تقلب، پذیرش قواعد بازی و درک حقیقت های صحنه سیاسی ایران بود. مزد این اتفاقات خوب هم شد انتخابات شیرین 92. تفاوت نامزد های بازنده 88 و 92 هم ،در «قانون گرایی»بود. جلیلی،ولایتی،قالیباف،رضایی و غرضی قانون گرایی را در عمل نشان دادند و موسوی و کروبی قانون را زیر پا گذاشته و وقایع 88 را آفریدند!

 

در بحث حصر هم ، ملاک تفسیر قانون، طبق قانون شورای نگهبان است. پس شاید بتوانید حصر را «غیر اخلاقی» و یا «ظالمانه»بنامید اما «غیرقانونی»نامیدن آن، به نظر می رسد اشتباه است. درباره حنبه های اخلاقی-امنیتی-سیاسی حصر،که به باور من بهترین نوع مجازات برای مجرمانی با این حجم از قانون شکنی است، نیاز به مجال بیشتری برای گفتگو هست.

 بنده هم مثل شما، خواهان برگزاری جلسه محاکمه برای موسوی و کروبی هستم و یقین دارم برگزاری این جلسه، بسیاری از باورهای من در خصوص این دو نفر را تقویت خواهد کرد. شما هم مطمئن باشید عدم برگزاری جلسه محاکمه برای این دو، از سر ترس یا بی جرئتی نیست. بلکه به دلیل جلوگیری از آشوبی مشابه آشوبهای 88 است. به هر حال نمی توان انتظار داشت نظامی به کیاست جمهوری اسلامی از یک سوراغ دوبار گزیده شود . اگر ضمانتی وجود داشته باشد که محاکمه این دو نفر را خالی از تبعات امنیتی کند،تردید ندارم نظام در محاکمه آنها و افشای هرچه بیشتر حقایق،تردید نمی کند!

ششم-درباره آن 70 درصد، بله معتقدم باید رسانه داشته باشند. کما اینکه دارند و کافی است روزنامه های اصلاح طلب را رصد کنیم،که من خودم یکی از مشتریان پروپاقرصشان هستم،. اما متاسفم از اینکه کاسه های داغ تر آش صداوسیما، اجازه حضور اساتید متین و بزرگواری چون شما،برای نقد منصفانه و مودبانه و دلسوزانه نطام را نمی دهند.

 

با آرزوی موفقیت









۱۹ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۳۱ مجمدباقر شمس الهی
آقا طه سلام
گفته اید چرا به جز در مورد 88 حرف دیگری از من نمی شنوید. اگر بحث این پست وبلاگ آقای صالحی را دنبال کنید در موارد دیگری مثل اعدام های سال 67 و یا نقد در جامعه هم صحبت می شود ولی همه آنها حول مسائل سیاسی است. شاید این اقتضای محیط هایی مثل این وبلاگ است. البته در جمع های خصوصی در مورد مسائل دیگر منجمله موارد مورد اشاره شما هم بحث هایی صورت می گیرد و اگر علاقمند باشید می توان زمینه های بحث های دیگر را هم فراهم کرد. 
عرض بنده هم همین بود که چرا فقط حول مسائل سیاسی آن هم فتنه.
همه ی بحث های سال 67 هم برای روشن شدن قضایای سال 88 فرمودید، نه به صورت مستقل. (گر چه اصراری ندارم بگویم فقط فتنه، اصلا همین مسائل سیاسی به آن معنایی که از صحبت های شما مراد میشود.) ضمن اینکه نه فقط در این وبلاگ، بلکه در تمامی محافل عمومی ای که فرصت شده خدمتتان باشیم. همین بوده.

نمیدانم. هر مبحثی غیر از این طیف مباحث سیاسی که شما میفرمایید ( که بیشتر حول و حوش فتنه و تحمل نظام در برابر مخالفین و اعدام ها و نحوه ی برگزاری انتخابات بوده) که به نظرتان مهم است بفرمایید که حتی المقدور سیاسی به آن معنا نباشد، بنده سعی خواهم کرد زمینه اش را مهیا کنم، منتها وقتی استاد را نشناسم و استاد هم زمینه علاقه خود را معرفی نکند، بنده که علم غیب ندارم، شاید شما سوال بنده را نپسندید یا نظر کارشناسانه ای در آن حوزه نداشته باشید.
بله شاید این نوشته ی آقا صالح این حرفها را هم اقتضا میکرد، اما قطعا همه ی محفل ها فقط همین اقتضا را ندارند، اقتضای خیلی بحث های دیگر را هم دارند.
همین صحبت های آقا چندین ساعت بود، که جواب آقا به آقای کامفیروزی گوشه ای از صحبت هایشان بود (نه فقط از حیث میزان مطالب اختصاص داده شده)، و جا داشت که به خیلی صحبت های دیگر ایشان هم پرداخته میشد، که متأسفانه دیده شد بعضی رسانه ها به طرز کاریکاتور وارانه ای به این سخنان چندین ساعته پرداخته اند.
۲۵ شهریور ۹۵ ، ۰۸:۱۹ مجمدباقر شمس الهی

سلامی گرم بر شما

1- من از شما متشکرم که باب این گفتگو را باز کردید و گرچه این وبلاگ خوانندگان زیادی ندارد، ولی در هیمن حد هم انشاءالله مثمر ثمر خواهد بود. البته مناظره مکتوب به این شکل معایبی هم دارد و گرچه هر دو سعی می کنیم تا با بخش بندی نوشته ها، حتی الامکان به همه بخش ها پاسخ دهیم، ولی بسیاری از مطالب ناقص رها می شود. شما به بسیاری از سوالات کلیدی من پاسخ نمی دهید منجمله:

سوال اول: چرا به شکایت تاج زاده از جنتی رسیدگی نشد؟ آقای سلطانی این سوال برای من فوق العاده مهم است و به نظرم تا این اتفاق نیفتد اصلا جنتی صلاحیت عضویت در شورای نگهبان را ندارد چون متهم است.

سوال دوم: اگر آخوندی در جلسه با رهبری رسما و علنا و واضحا منکر تقلب شد، پس خروجی آن جلسه چه بود؟ اگر هنوز اعتراضی وجود داشت که رهبری ضرورت بررسی آن را می دیدند، تاکید هزار باره شما و امثال شما مبنی بر اعتراف معترفین به عدم تقلب چه وجه عقلانی دارد؟

سوال سوم: اگر مذاکرات با رهبری محرمانه بوده است، رسما اعلام شود چه کسی بخشی از آن را پخش کرده است؟ آیا این جوانمردانه است که فقط 30 ثانیه از حرف یک نفر (فقط 30 ثانیه و آن هم حرف فقط یک نفر) را علنی کنند؟ چرا کل آن را پخش نمی کنند؟ کدام کاسه داغ تری از آشی تصمیم می گیرد که چه قسمتی باید پخش شود؟

سوال چهارم: اگر دانشجویی در مصاحبه دانشگاه امام صادق بگوید من اعتقاد به ابطال انتخابات 88 دارم آیا در گزینش قبول می شود؟

سوال پنجم: چرا کفن پوشان محاکمه نمی شوند؟

سوال ششم: چرا کسی به جرم آتش زدن قران و خیمه در عاشورای 88 دستگیر و محاکمه نشد؟

برای اینکه ادامه بحث برای خوانندگان قابل تعقیب باشد من سعی می کنم در ادامه شماره به شماره به مطالب شما پاسخ دهم.

 

2- بگذارید یک بار برای همیشه بحث آخوندی و خاتمی و تاج زاده را تمام کنیم.

اولا من می گویم آیا این جوانمردانه است که شما از حرف های یک نفر در 7-8 سال فقط 30 ثانیه از حرف او را مبنا قرار دهید؟ نظر کلی یک نفر راجع یک پدیده با بررسی تمامی نظرات او میسر است.

ثانیا معنای دقیق جملات این سه نقر در همان چند ثانیه چیست؟ آخوندی گفته است هزار بار آرا را بشمارید نتیجه شمارش آرا تغییر نمی کند و بعد در ادامه صحبتش که ما نمی شنویم هنوز به اعتراض خود ادامه می دهد. شما چگونه از این 30 ثانیه برداشت می کنید که او گفته تقلب نشده است؟ شما یک بار لطفا متن دقیق گفته های چند ثانیه ای این 3 نفر را مکتوب بنویسید تا بحث را ادامه دهیم.

ثالثا فرض کنید این 3 نفر دقیقا در این چند ثانیه گفته باشند تقلب نشده است، مگر معترضین فقط این 3 نفرند؟ خوب چرا بقیه نگفته و نمی گویند؟ چرا این 3 نفر دیگر هرگز این حرف را تکرار نمی کنند؟

رابعا در جلسه با رهبری که آخوندی گفته تقلب نشده، بقیه چه گفتند؟ نمایندگان کروبی و رضایی چه گفتند؟ نتیجه چه شد؟

خامسا از من خواسته اید جمله ای بیاورم که خاتمی گفته باشد تقلب شده است. اگر من جمله ای پیدا نکنم شما چه نتیجه ای می گیرید؟ پس چرا ممنوع التصویر است؟ چرا برخی مثل کوچک زاده او را فتنه گر یاغی می خوانند؟ برادر من چرا شما بر کلمه تقلب اینقدر تاکید دارید؟ خاتمی و آخوندی و تاج زاده و میلیون ها آدم دیگر به انتخابات 88 اعتراض داشته و دارند و شما این واقعیت آشکار را نمی بینید؟ پس خاتمی پرا فتنه گر شناخته می شود؟

3- شما در مورد انتخابات ادعاهایی می کنید که هیچ یک برای من اثبات نشده است. شما می گویید: "مردم را تهییج کرده و به کف خیابان ها کشاندند و ناامنی را به کشور هدیه دادند." کدام دادگاهی این امر را اثبات کرده است؟

شما می گویید: "چرا موسوی و کروبی این دعوت را رد می کنند و از ارائه اسناد خود به شورای نگهبان امتناع می کنند؟" کدام دعوت را رد کردند؟ مگر قرار است همه نقل قول های طرف مورد اعتماد شما چشم بسته مورد قبول بنده هم باشد؟ دوست عزیز باید همه اسناد و مدارک را با هم بررسی کرد.

ببینید اول باید تکلیف این داستان را مشخص کرد که ایا موسوی می توانست خود را برنده اعلام کند؟ آیا موسوی و کروبی می توانستند در صبح روز 23 خرداد حرف از مهندسی انتخابات و تقلب بزنند؟ منظور از می توانستند این است که آیا قانون این حق را به یک نفر می دهد که ادعایی بکند قبل از اینکه در محاکم رسمی اثبات شده باشد و اگر کرد آیا قانون در مقابل او چه باید بکند. ببینید در این ممکلت ما از این کارها زیاد شده است. من چند مثال می زنم.

آقای احمدی نژاد در مناظره اتهامات سنگینی به هاشمی و ناطق زد که هیچ گاه اثبات نکرده و مورد مواخذه قانونی قرار نگرفته است.

کیهان و شریعتمداری صدها بار خاتمی و دهها نفر دیگر را به جاسوسی، فتنه گری، خیانت، ارتباط با بیگانگان و پول گرفتن متهم کرده است و هیچ گاه اثبات نکرده و مورد مواخذه قانونی قرار نگرفته است.

آقای جنتی ادعای سنگینی در مورد اینکه اصلاح طلبان (با ذکر نام که من خاطرم نیست) از بیگانگان پول گرفته اند کرد و هیچ گاه اثبات نکرده و مورد مواخذه قانونی قرار نگرفته است.

جناح های مختلفی از چپ و راست احمدی نژاد را به خیانت و برباد دادن کشور و ... متهم کرده اند که در هیچ دادگاهی هیچ گاه اثبات نکرده و مورد مواخذه قانونی قرار نگرفته اند.

بگذارید جور دیگری این مسئله را ببینیم. ببینید در این ممکت اظهار نظر آزاد است و در همه جای دنیا هم پیش می آید که بازنده ای خود را برنده اعلام کند. در همه جای دنیا (منجمله ایران در مجلس ششم و سوم) یک عده مجریان یا ناظران را به تقلب متهم می کنند. پس صرف اتهام تقلب زدن کار عجیبی نیست. اگر موافق باشید بیایید قدم به قدم حوادث 88 را با هم مرور کنیم تا به نتیجه برسیم.

بخش اول- موسوی در ساعت 10 شب 22 خرداد خود را برنده اعلام می کند. در صبح 23 خرداد موسوی و کروبی آن بیاینه های تند را می دهند و حرف از تقلب و مهندسی انتخابات و مخدوش بودن نتایج می زنند. رضایی هم به شدت معترض است و ادعا می کند که آرا او بسیار بیشتر از آن چیزی است که اعلام شده است. تا اینجا ظهر 23 خرداد هستیم. لطفا در همین زمان بمانید. 3 کاندیدا از 4 کاندیدا اعتراض دارند. هنوز نه شورشی شده است و نه فر صت بررسی اعتراض. کاندیداها از حق طبیعی خود استفاده کرده اند و اعتراض کرده اند. حالا بفرمایید نظام، شورای نگهبان و وزارت کشور در ساعت 12 روز شنبه 23 خرداد باید چه کنند؟ منتظر جواب شما می مانم. لطفا ذهن خود را از حوادث بعدی خالی کنید.

4 و 5- بازهم ادعا و ادعا. چه کسی گفته است که میر و شیخ از دادن مستندات خود به شورای نگهبان شانه خالی کردند؟ انشاءالله در ادامه بحث قسمت قبل، حوادث انتخابات را روز به روز با هم بررسی خواهیم کرد.

شما که تحقیقی در مورد 88 انجام داده اید منطقی نیست بگویید که من از انتخابات مجلس سوم و ششم چیزی نمی دانم. اتفاقا باید حوادث آن دو انتخابات را دقیق مطالعه کنید تا تحقیق شما قابل استناد باشد. در ضمن من باز هم نمی فهمم واقعا چرا 30 ثانیه از حرف خاتمی و آخوندی و تاج زاده اینقدر اهمیت دارد؟

6- نوشته اید: " دو کاندید معترض،هرگز حاضر به حضور در نهاد قانونی و ارائه مدارک خود نشدند و «ابطال انتخابات»به دلیل وقوع «تقلب» را می خواستند." متاسفانه ادعای شما واقعیت ندارد. من هم توجه شما را به گزارش نهایی کمیته صیانت از آرا فرا می خوانم که محتشمی آن را تهیه کرده است. انشاءالله در قسمت 3 روز به روز این حوادث را با هم بررسی خواهیم کرد.

اما در ادامه

اول- بلی همه جای دنیا دموکراسی کنترل شده است ولی فرق کشور ما در این است که هیچ گروه و حزب و عقیده ای (جز کاسه های داغ تر از آش) حق داشتن کانال تلویزیونی ندارند و آنها تصمیم می گیرند سطح کنترل دموکراسی را کجا بگذارند. فیلترینگ سایت ها توسط کاسه های داغ تر از آش انجام می گیرد. کاسه های داغ تر از آش تصمیم می گیرند که دهها روزنامه اصلاح طلب وجود داشته باشد ولی نظارت مستمری بر خطوط قرمز آنها دارند که حتی مطبوعات جرئت نمی کنند کاری را که رهبری مجاز شمرده است (نقد رهبری) را انجام دهند. حالا شما بگویید آیا ما مملکت آزادی دارییم؟ آیا ما آزادترین مملکت را داریم؟ من همه روزنامه های اصلاح طلب را می دهم و فقط یک کانال تلویزیونی از شما می گیرم.

دوم. من شایسته سالاری در انتخاب منصوبین رهبری را به انصاف شما و خوانندگان می سپارم. در مورد انتصاب خاتمی در مجمع در سال 84 من نمی دانستم و ممنون می شوم مستندات آن را بفرمایید. به هرحال شما دلتان خوش است که مهاجری و دعایی و عارف وجود دارند. من بیش از این به خود اجازه نمی دهم دلخوشی های شما را مکدر کنم.

سوم. بلی منتقدین از گزینش عبور می کنند ولی به سوال اساسی من جواب ندادید: اگر در گزینش افراد اعتقادات واقعی خود را اعلام کنند چه اتفاقی می افتد؟

چهارم. آقا صالح عزیز شما در وقایع 67 فقط ابهاماتی دارید. این ابهامات برای شما که به سادگی با یک عذرخواهی دلتان به عدالت نظام خوش می شود شاید خیلی هم مهم نباشد، ولی برای ما خیلی خیلی خیلی مهم است. چه کنم که دل من با یک عذخواهی خوش نمی شود؟ البته این عذرخواهی اتفاق نیفتاده و احتمالا نخواهد افتاد. البته جالب است که مرتضوی حالا عذرخواهی کرده و انان که به قول کوچک زاده متهم به محاربه بوده را شهید خوانده است.

پنجم. در مورد پیام 23 خرداد رهبری، این بحث را در قسمت 3 بخش اول قرار است ادامه دهیم. اتفاقا رسیده ایم به ظهر 23 خرداد و دو سه ساعت دیگر پیام ایشان منتشر می شود بدون اینکه در آن اندکی (حتی اندکی) اهمیتی به اعتراض شدید (تاکید می کنم شدید) 3 بازنده شده باشد و بر رای 24.5 میلیونی اشاره شده است علیرغم اینکه امیرالحاج و نخست وزیر و سردار جنگ بنیانگذار جمهوری اسلامی بر مهندسی انتخابات تاکید کرده اند. واقعا شما اندکی هم ایراد به ذکر 24.5 نمی بینید؟ مگر قرار نبوده و نیست که ایشان پدر همه مردم باشند؟

شما از کفن پوشان حمایت نمی کنید ولی بگویید چرا فقط کفن پوشان حق دارند هر وقت به رگ غیرتشان برخورد به خیابان بریزند؟

گفته اید: " درباره 24  خرداد هم عرض کردم که این جشن، در واکنش به تجمعات و آشوب طلبی های نیمه شب 22 خرداد و روز 23 خرداد برنامه ریزی شد. پس نمی توان این تجمع را اولین شعله ی آتش فتنه دانست." در قسمت 3 به شب 23 خرداد هم خواهیم رسید. مگر اعتراضات 23 خرداد چقدر بود؟ بنده به چشم خودم در ساعت 20 روز 23 خرداد از طبقه دوم شاهد حمله بسیجی ها به مردم بودم. شما فقط یکی دو سطل آتش گرفته را می بینید. من نمی دانم شما اعتراضات بسیار محدود 23 خرداد را اینقدر مهم می دانید و جشن غیرقانونی تحریک کننده 24 خرداد را واکنش طبیعی به آن؟

نسبت 1 به 1000 البته صرف مثال بود (والا از نظر من در واقع عکس این نسبت به واقعیت نزدیک تر است) ولی حتی اگر درست هم باشد مثل این است که میر و شیخ 1000 نفر را کشته باشند و احمدی نژاد یک نفر. آیا بین قاتل یک نفر و هزار نفر چقدر فرق است که اولی به آلاف و الوف برسد و دومی به حصر غیرقانونی بدون محاکمه؟

آقای صالحی عزیز من می توانم بپذیرم آدم عاقلی مثل شما توجیه شرعی و قانونی و منطقی برای حصر پیدا کند ولی شما را به خدا حرف از امکانات رفاهی نزنید که کل انصاف و عدالت شما دوست نادیده در ذهن من از بین می رود.

ببنید از نظر من کروبی و موسوی علیرغم اشتباهات تاکتیکی که کرده اند، کاری جز دفاع از حقوق مردم نکرده اند ولی من اگر خود را در دستگاه مختصات شما بگذارم نمی گویم احمدی نژاد و موسوی و کروبی به یک چوب رانده شوند من می گویم دادگاه عادلانه ای برگزار شود تا معلوم شود تقصیر هر یک چقدر است.

برادر من بدیهی است که کاسه های داغ تر از آش به 9 دی مجوز می دهند و به 25 خرداد نمی دهند. حرف من این است اصلا چه لزومی دارد که شما با مجوز 9 دی راه بیندارید؟ مگر مملکت قانون ندارد هر کس خلاف کرد پدرش را در آورید و دیگر نیازی به اردوکشی خیابانی با مجوز نیست. شما به 9 دی نیاز دارید تا بگویید مردم با شما هستند خوب این حق طبیعی ما هم هست که از کف خیابان برای نمایش قدرت خود استفاده کنیم؟ قبول این مطلب برای دانشجو و یا فارغ التحصیل دانشگاه امام صادق به نظرم نباید سخت باشد. مستقل از اینکه چه کسی حق دارد یا ندارد، اگر اردو کشی خیابانی خوب است باید همه حق استفاده از آن را داشته باشند، اگر بد است هیچ کس نداشته باشد.

فرموده اید: " آنچه فضا را در 92 نسبت به 88 عوض کرد، واقع گرایی جریان اصلاح طلبی،عبور آنها از ادعای  تقلب، پذیرش قواعد بازی و درک حقیقت های صحنه سیاسی ایران بود." تحلیل من خلاف این است: 25 خرداد و پایداری میر و شیخ باعث شد کاسه های داغ تر از آش اندکی دست و پای خود را جمع کنند. در ضمن نظام به چه حقی به فتنه گرانی که هرگز حاضر نشدند به عدم تقلب اعتراف کند (به جز به قول شما 3 نفر) این امتیاز را می دهد که دوباره در انتخابات شرکت کند؟

فرموده اید: " عدم برگزاری جلسه محاکمه برای این دو، از سر ترس یا بی جرئتی نیست. بلکه به دلیل جلوگیری از آشوبی مشابه آشوبهای 88 است." نظامی که به قول شما هرگز دروغ نمی گوید هزاران بار گفته است که میخ تابوت فتنه را هم زده است پس دیگر نگران چه آشوبی است. اگر پتانسیل به قول شما آشوب وجود دارد، پس بخشی از مردم مخالف سیاست های کاسه های داغ تر از آش هستند. آیا این بخش از مردم حق ندارند؟ مطمئن باشید میر و شیخ ما را هرگز محاکمه نخواهند کرد به هزار و یک دلیل که یک دلیل آن ترس از این است که همراهان صادق و خوبی چون شما را از دست بدهند.

ششم. آیا فقط تاسف خوردن کافی است که چرا این 70 درصد حق اظهار نظر در رسانه ملی را ندارند؟

خیر پیش

پاسخ:
سلام مجدد بر استاد عزیز

پاسخگویی به سوالاتی که مطرح کردید و فرمودید بی جواب مانده اند را موکول می کنم به انتهای این پاسخ. برویم سر اصل مطلب:

2-بنده متن مکتوب سخنان این افراد را تقدیم می کنم:
تاج زاده :بنده که تجربه انتخابات دارم می دانم که در انتخابات تقلب نشده.ممکنه یک میلیون عقب جلو شده باشه ولی ما نتیجه انتخابات رو باختیم. حالا به جای 25 میلیون و 14 میلیون شاید 24 میلیون و 15 میلیون مثلا. ولی انتخابات رو باختیم.
خاتمی: من نمی گویم که تقلب شده است. من نمی گویم.
آخوندی:صندوقها را 20 بار هم بشمارند نتیجه انتخابات عوض نخواهد شد.

استاد عزیز! بنده از صحبت آخوندی که برای شما محل سوال است می گذرم. به نظر می رسد شما از حسن روحانی هم به او نزدیک تر هستید که گفته حسن روحانی درباره او را نمی خواهید بپذیرید. من نمی توانم تا  ابد با شما درباره آخوندی،اعترافش به عدم تقلب و صحه گذاشتن روحانی بر اعتراف آخوندی بحث کنم. وقتی شما نمی خواهید این را بپذیرید،کاری از من ساخته نیست!  اما درباره جملات تاجزاده چطور؟ او که تصریحا و در حمع دوستانش(رمضان زاده و صفایی فراهانی) اذعان می کند به عدم تقلب در انتخابات 88 ایران. برای این هم توجیهی دارید؟ استاد عزیز وقتی رهبران و بزرگان جنبش اعتراضی 88 ادعان صریح می کنند به عدم تقلب، دیگر نمی توان پرسید چرا بقیه سکوت کرده ند. این جنبش اعتراضی را همین ها، همین آقای خاتمی و تاجزاده راه انداخته اند و حالا می گویند تقلب نشده. به هر حال پذیرش این واقعیت برای شمایی که  سالها با پذیرش فرض  تقلب در انتخابات 88 زیسته اید سخت است که بپذیرید تقلبی در کار نبوده و بازی ِ یک مشت سیاست باز کثیف را خورده اید. می دانم سخت است اما خواهش می کنم دیگر توجیه و بهانه های واهی نتراشید که از استاد فرهیخته ای چون شما بعید است. درباره بحث آخوندی و تاجزاده و خاتمی، بحث مدتهاست تمام شده. آخوندی گفته اگر 20 بار دیگر هم بشماریم نتیجه تغییری نمی کند.روحانی هم بر این حرف او  صحه گذاشته و متن جملات خاتمی و تاجزاده هم روشن است.  از اینجا به بعدش دیگر با خودتان و وجدانتان است. 
راستی این جمله از آقا را هم ببینید:«کسانی که در جلسات خصوصی می گویند ما اعتراف می کنیم که تقلب اتفاق نیفتاده،چرا علنا عذرخواهی نمی کنند؟چرا کشور را دچار این ضایعات کردند. صدبار سوال کردیم اما جواب ندارند. 6 مرداد 92» بعید می دانم آقای خامنه ای، بر مبنای یک  مشت جمله تقطیع  شده و غلط مدعی شده باشند که گروهی از رهبران جنبش،مدعی عدم تقلب شده اند در جلسات خصوصی.
در ضمن، من حامی کوچک زاده نیستم اما بنابر قواعد دینی می توانم اقدامی که در سال 88 رخ داد را فتنه نامیده و مسببانش را فتنه گر بنامم. این هیچ ربطی به اعتراف خاتمی در یک جلسه خصوصی ندارد. او اگر مردانه بیاید و از صدمه ای که به کشور زدند عذرخواهی کند،همان حرف جلسه خصوصی را تکرار کند، دیگر ممنوع التصویر و محدود نخواهد بود.

3- اگر گزارش مستند و مستدل شورای نگهبان،به عنوان مرجع قانونی رسیدگی به شکایات انتخاباتی،مورد تایید شما نیست، بحث باید همین جا مختومه شود. شما از طرفی بر پایبندی به قانون تاکید می کنید و از طرفی گزارش نهاد قانونی را نمی پذیرید؟
« آیا موسوی و کروبی می توانستند در صبح روز 23 خرداد حرف از مهندسی انتخابات و تقلب بزنند؟ منظور از می توانستند این است که آیا قانون این حق را به یک نفر می دهد که ادعایی بکند قبل از اینکه در محاکم رسمی اثبات شده باشد و اگر کرد آیا قانون در مقابل او چه باید بکند. » خیر استاد عزیز! آنها حق نداشتند خود را برنده اعلام کنند. طبق قانون، آنها باید مدارک و مستندات خود را به نهاد مرجع قانونی عرضه کرده و از طرق قانونی اعتراض خود را پیگیری می کنند. این هم برای شما محل سوال است؟
مثالهایی که از رفتار احمدی نژاد،شریعتمدای و...زدید هم  ربطی به بحث ما ندارد. بی قانونی و تخلف یک عده ، تکلیف قانون گرایی را از عده دیگر ساقط نمی کند. اینکه قوه  قضاییه به اتهامات مطرح شده از جانب احمدی نژاد در مناظره رسیدگی نکرده،با فرض شکایت رسمی هاشمی و ناطق از او، یک اشتباه بد است. اما آیا دلیلی است برای توجیه رفتار غیرقانونی معترضین 88؟ هرکس باید به وظیفه خودش عمل کند. چون بی قانونی در برخی نقاط وجود دارد ما هم بی قانونی کنیم؟
بخش اول- پاسخ به سوال شما در این بخش: وزارت کشور باید شمارش آرا را ادامه داده و مثل همه دوره ها، نتایج را اعلام کند. شورای نگهبان هم باید شکایات و اعتراضات معترضین را بررسی کرده و در موعد مقرر درباره صحت انتخابات نظر بدهد. این،یک سازوکار قانونی و مشخص است. جرا تلاش دارید آن را برای سال 88 استثنا کنید؟ آنچه انتخابات 88 را متمایز کرد، بیانیه های تند و اتهامات عجیب کاندیدای معترض، به نهادهای قانونی بود نه عمل به مر قانون! مطمئن باشید اگر سازوکار قانونی پیش می رفت و معترضین،هواداران خود را به آرامش دعوت می کردند، سال 88 اینقدر استثنایی نمی شد.
4.5- همچنان گزارش رسمی نهاد قانونی  مرجع،یعنی شورای نگهبان برای شما قایل پذیرش نیست و این، ادامه بحث را ناممکن می کند. استاد عزیز! اگر وارد صحنه انتخابات شده ایم باید سازوکارش را بپذیریم. مرجع رسیدگی به شکایات، چه دوست داشته باشیم چه نه، شورای نگهبان است و گزارشش، در این زمینه مرجع محسوب می شود.
استاد عزیر بحث ما درباره انتخابات سال 88 است نه 67 و 78! من در آن تحقیق درباره انتخابات 88 کار کرده ام نه 67 و 78!
6-شما گزارش شورای نگهبان را قبول ندارید،آن وقت انتظار دارید من گزارش کمینه صیانت از آرا را بپذیرم و استنادات شما به آن را باور کنم؟ استاد عزیز یعنی می فرمایید من گزارش نهاد قانونی را نادیده بگیرم و گزارش کمیته صیانت از آرای موسوی را ملاک قرار دهم؟

اما در ادامه:
اول- ملی بودن و انحصاری بودن صداوسیما موضوعی برخاسته از قانون اساسی است و ربطی به کاسه های داغ تر از آش ندارد. درباره فیلترینگ و اعمال خط قرمزها هم اگرچه  منتقد برخی رفتارها هستم اما این کارها هم توسط مرجع قانونی،یعنی قوه قضاییه صورت می گیرد و ربطی به سلایق شخصی افراد ندارد. من گمان می کردم این موضوعات برای شما  حل شده باشد. خداراشکر در این کشور احزاب زیادی داریم که از سلایق گوناگون هستند، از موتلفه تا مردم سالاری  و اعتماد ملی و اعتدال و توسعه و.... آن چیزی که باعث می شود کار احزاب در ایران پا نگیرد و مردمی نباشد،همه اش تقصیر محدودیت های اعمال شده نیست. به روحیات و سلایق و رفتارهای اجتماعی ایرانیان هم بستگی دارد. باید دراین خصوص در مجال جداگانه ای بحث کنیم.
دوم-برای دل خوشی های ما  ،بهانه های خیلی بیشتری هم وجود دارد که دعایی و مهاجری و عارف اصلا در میان آنها قابل ملاحظه نیستند. من باید از شما عذرخواهی کنم که  با در اختیار قراردادن فیلم اعتراف تاجزاده و خاتمی و آخوندی به عدم تقلب در انتخابات، باور هفت ساله شما را خدشه دار کرده و تردیدی جدی در این انگاره ذهنی شما ایجاد کردم!
سوم- من اعتقادات واقعی ام را اعلام کردم و اتفاقی نیفتاد. اما این موضوع را فراموش نکنید که یک اداره دولتی در جمهوری اسلامی، قطعا ترجیح می دهد از میان دو نفر،با شرایط برابر،  که یکی محب و پیرو ولایت فقیه است و یکی نیست، اولی را برای کار انتخاب کند. این یک موضوع بدیهی است و فکر نمی کنم بتوان یک اداره دولتی را به جرم ترجیح یک فرد ولایتمدار به فردی مخالف ولایت فقیه، مورد مواخذه قرار داد.
چهارم- مطمئن باشید ما هم آنقدر ساده نیستیم که با یک عذرخواهی همه چیز را تمام شده بدانیم. عذرخواهی فردی مثل مرتضوی نمایش دهنده بزرگی نظامی است که  هفت سال، قاضی ارشدش را در راهرو های دادگاه می کشاند تا حق سه معترض آشوب گر، که به ناحق در جایی نامناسب بازداشت بوده اند، را بستاند. من با شناختی که از حضرت آقا دارم، مطمئنم اگر ادعاهای شما و دوستانتان درباره اعدام های 67  صحیح بود، ایشان حتما به  آن رسیدگی می کردند، درست مثل واقعه کهریزک!
پنجم- آقا، پدر همه مردم هستند و در پیام خودشان، مردمی که حماسه حضور 40 میلیونی در انتخابات را رقم زده اند مخاظب قرار می دهند. نتایج اعلام شده از جانب وزارت کشور هم، اگرچه تا تایید رسمی شورای نگهبان اعتبار حقوقی ندارد اما به هر حال رسمی است و آنقدری اعتبار دارد که عنوان «رئیس جمهور منتخب» را به فرد پیروز اعطا کند. و رای بالای فررد پیروز یعنی 24.5 میلیون، آنقدری قابل توجه بوده که رهبر انقلاب در پیامش خطاب به مردم ،به آن اشاره کند. اما خب همین رهبری که در پیامش به رای 24.5 میلیونی اشاره می کند، مدت رسیدگی به شکایات را هم تمدید کرده، با خود نامزد معترض و نمایندگان ستادش دیدار می کند و هیچ کس را از طرح شکایات منع نکرده است. آیا این رفتارها برای فهم این گزاره که  «رهبری پدر همه مردم هستند»کافی نیست؟

اعتراضات 23خرداد شاید به گستردگی روزهای بعد از آن نبود، اما به جهت بی سابقه بودن در تاریخ جمهوری اسلامی، عجیب بود و غیرقابل باور. برای بخش مهمی از مردم حیرت آور بود که کاندیدای شکست خورده آن بیانیه تند را بدهد و هوادارانش  را تحریک به آشوب کند! همین موضوع باعث شد جشن 24 خرداد برنامه ریزی شود که بنده بارها  عرض کردم به نطرم کار غلطی بوده است.

قطعا مجازات کسی که 1000 نفر را کشته با کسی  که یک نفر را کشته یکی نیست. اولی را 1000 بار اعدام می کنند و دومی را یک بار. ضمن اینکه مثال شما  حاوی مغلطه است و اینجا جرم صورت گرفته از جنس قتل نیست.باز هم تاکید می کنم اگر مجازات 1000 واحد ظلم، حصر در خانه با بهترین امکانات رفاهی باشد( شما که باید دسترسی های خوبی داشته باشید، می توانید بررسی کنید که در این هفت سال موسوی و کروبی چند بار به سفر رفته اند و در چه وضعیتی گذران زندگی می کنند.) تعیین مجازات یک واحد با شما!
من هم حامی برگزاری دادگاه برای موسوی و کروبی هستم و معتقدم احمدی نژاد هم باید محاکمه شود. اما اگر همفکران شما تضمین دهند که وقایعی مانند وقایع 88 را دوباره برای این سرزمین تکرار نمی کنند ، رسیدگی به این پرونده در دادگاه منطقی خواهد بود. ضمن اینکه بسیاری از بزرگان جنبش سبز، از ابطحی و عطریان فر تا حجاریان و سعید شریعتی محاکمه شده اند و متن اعترافات آنها باید برای شما جالب باشد، البته اگر ادعا نکنید به آنها قرص خورانده اند و شکنجه کرده اند و....
 استاد عزیز! راهپیمایی 9 دی با مجوز قانونی انجام شد. اردوکشی خیابانی خوب نیست اما اگر عده ای بر خلاف قانون، با تجمعی غیرقانونی در روز عاشورا حرمت شکنی کنند وبه نماز ظهر عاشورا حمله کنند(این را که انکار نمی کنید؟) و کف و سوت بزنند، آیا برگزاری یک تجمع قانونی برای نمایش قدرت مردم و تعداد آنها که مخالف حرمت شکنی هستند، منطقی نیست؟ توجه شما را به این صحبت های آقای سیدمحمد خاتمی،در همان فیلمی که لینکش را به  شما داده بودم،جلب می کنم:«
من نسبت به شعارها موضع گرفتم، نسبت به اهانت به اباعبدالله موضع گرفتم و همیشه گرفته ام. شاید توقع این بوده که بیشتر بگیرم.» می بینید؟ او هم می گوید «اهانت» به ابا عبدالله!
درباره 92 همچنان تحلیلتان را محل اشکال می دانم!  از میان نامزد  های انتخابات 92، به جز رضایی که پس ار پیگیری قانونی اعتراضاتش، از ادعای تقلب کناره گرفت، هیچ کدام از نامزد ها در سال 88 کاندیدا نبوده اند. درباره مردم هم، باید بدانید که نظام، هرگز آنها را مقصر حوادث تلخ 88 نمی داند. مقصر آنانی هستند که در جلسات خصوصی  به عدم تقلب اعتراف می کنند و حاضر به تکرار آن در نشست های عمومی نیستند. مردم همواره برای نظام عزیزند و رایشان، هرچه باشد محترم. چه روحانی باشد، چه احمدی نژاد و چه خاتمی!
 استاد  عزیز، برای ایجاد فتنه و آشوب وجود 1000 نفر هم کافی است . هیچ آدم عاقلی هم نیست که بگوید  معترضین 88 کمتر از این رقم در کشور هوادار دارند. بنابراین این گزاره که «پتانسیل آشوب وجود دارد» نتیجه نمی دهد که الزاما بخش زیادی از مردم حامی  فتنه گران 88 باشند.  نظام فعلا موسوی و کروبی را محاکمه نخواهد کرد به  چندین دلیل که به تشخیص نهادهای امنیتی و قانونی نظام بستگی دارد. اما من شک ندارم اگر محاکمه ای رخ دهد، باورهای من و امثال من به حقانیت حرف نظام در سال 88 بیشتر عیان شده و تردید های بیشتری برای همکفران شما ایجاد می شود، بیشتر از تردید هایی که فیلم اعتراف تاج زاده ایجاد می کند!

ششم- چه کاری بیشتر از تاسف از دست من بر می آید؟ مطمئن باشید اگر روزی در صداوسیما مسئولیت گرفتم، از شما و سایر اساتید منتقد و مودب و متین برای گفتگوی انتقادی دعوت به عمل خواهم آورد! 

اما سوالات ابتدای متن شما:
1-«اختلافات وزارت کشور و شورای نگهبان بر سر تایید صحت انتخابات داشت کشور را دوباره وارد یک تنش و التهاب تازه می‌کرد، که ورود مدبرانه مقام معظم رهبری به مساله و دستور تایید نتایج با حذف آرای صندوق‌های مخدوش، مساله ختم به خیر شد. با این حال، مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزارت کشور به عنوان مسوول اجرایی برگزاری انتخابات، با شکایت شورای نگهبان به دادگاه فراخوانده و به اتهام وقوع تخلفات گسترده در انتخابات تهران مقصر شناخته شد.» این متن نشان می دهد شاکی ،آقای جنتی بوده است و متهم تاجزاده! با این حال بنده خبری در خصوص شکایت تاجزاده از آقای جنتی هم مشاهده کردم و معتقدم باید به شکایت او از آقای جنتی رسیدگی شود. اما این،ارتباط مستفیمی به بحث 88 و اعتراف تاجزاده به عدم تقلب،ندارد!
2-تقلب با تخلف تفاوت زیادی دارد استاد عزیز! فرصت درنظرگرفته شده برای رسیدگی به شکایات، برای رفع کامل شبهه و تنویز افکار عمومی بوده است. ممنون میشوم شما این سوال صریح را جواب بدهید که چرا موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان برای حضور در این شورا و طرح شکایات را نپذیرفتند!
3- دفتر رهبری آن فیلم را به صداوسیما داده و صداوسیما آن را منتشر کرده است.
4- احتمالا از او می پرسند که جرا قائل به ابطال انتخابات 88 است و طبیعتا باید نظرات محکمی ارائه دهد. اگر از ارائه این نظزات محکم ناتوان باشد، به دلیل عدم توانایی در بحث عقلایی و نداشتن استدلال عقلی، رد می شود!
5- محاکمه انصار حزب الله و یالئاراتی ها  و تندرو هایی که آبرو و رونق مسلمانی را می برند، مطالبه جدی من هم هست.
6- شما مسیر را اشتباه گرفته اید. آنچه به خاطرش 9 دی رقم خورد فقط آتش زدن قرآن و خیمه نبود. اهانت به حرمت روز عاشورا، کف و سوت و حمله به نماز ظهر عاشورا هم بود. استاد عزیز 9 دی پس از هشت ماه سکوت و تحمل مردم شاکی از آشوب و خسته از فتنه رقم خورد. متهمین اصلی  وقایع عاشورا آن جوانان خامی نبودند که به عمد یا به سهو، از روی کینه یا کج فهمی ، حرمت عاشورا را شکستند. متهم اصلی کسانی هستند که این جریان را  ساختند و کار را به اینجا کشاندند. محاکمه چند نقر آدم عادی که دردی دوا نمی کند!
بعد التحریر:« ببینید در این ممکت اظهار نظر آزاد است»، اگر این جمله واقعا از شما باشد، تمام آنچه درباره نبود آزادی در کشور گفته اید، زیر سوال می رود!!

با آرزوی سلامتی و موفقیت
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۳:۳۹ مجمدباقر شمس الهی

سلامی دوباره بر شما دوست عزیز

حقیقت این است پافشاری شما بر بعضی امور و نپذیرفتن بعضی مطالب که از نظر من مثل روز روش است، داشت مرا به به این نتیجه می رساند که بحث با شما بی ثمر است و شما نمی خواهید بعضی حقایق را بپذیرید ولی نوشته آخر شما مرا به نتیجه دیگری رساند و آن هم این است که ما هنوز به دلیل قرار داشتن در دو دستگاه فکری متفاوت، حرف هم را خوب نمی فهمیم. جمله آخر شما این است: "بعد التحریر:« ببینید در این ممکت اظهار نظر آزاد است»، اگر این جمله واقعا از شما باشد، تمام آنچه درباره نبود آزادی در کشور گفته اید، زیر سوال می رود!!"

بله برادر این جمله از من است ولی تمام آنچه در مورد نبود آزادی در کشور گفته ام بر باد نمی رود. اگر کسی می خواهد نظر مرا راجه به آزادی بیان بداند باید تمام مطالب مرا بخواند و بعد اظهار نظر کند. من جمله :« ببینید در این ممکت اظهار نظر آزاد است»، را در میانه یک بحث گفته ام و طبیعی است که در آن زمینه، این جمله مقدمه ای برای بحث بعدی بوده است و به هیچ وجه نظر کلی من در مورد آزادی بیان نیست. من نمی دانم چقدر توانسته ام منظورم را برسانم ولی اگر منظور من در این قسمت به خوبی دریافت نشود، در ادامه یا باید بحث را تمام کنیم و یا یکدیگر را به عدم صداقت و به فرار از قبول واقعیت متهم کنیم. من از این مطلب در ادامه و خصوصا در بحث "تاج زاده-خاتمی-آخوندی" استفاده خواهم کرد.

من به ترتیبی که شما پاسخ داده اید، به شما پاسخ می دهم.

2- ظاهرا این بحث "تاج زاده-خاتمی-آخوندی" تمامی ندارد.

اول اینکه من در تمام این هفت سال پس از 88 تقریبا تمام مطالب منتسب به تاج زاده را از سایت های فیلتر شده و فیلتر نشده دنبال کرده ام و ادعاهای مورد نظر شما از "تاج زاده-خاتمی-آخوندی" را در همان روزهای پس از انتشار شنیده ام و اینطور نیست که شما باور هفت ساله مرا خدشه دار کرده و تردیدی جدی در این انگاره ذهنی من ایجاد کرده باشید!

در ضمن من هیچ تعصبی نسبت به تاج زاده و آخوندی و خاتمی (و هیچ شخص دیگری) ندارم و منتقد جدی اعمال آنها در دهه 60 بوده و هستم والبته احترام ویژه ای برای تاج زاده قائلم که از معدود کسانی است که رفتار خود در دهه 60 را نقد کرده است.

دوم اینکه معترضین برای دلیل اعتراض خود از عبارت ها و الفاظ مختلفی استفاده کرده اند: تقلب، تخلف، مهندسی آرا، مهندسی انتخابات، کودتای انتخاباتی. تقلب فقط به مفهوم خاص "عدم تطابق ارا در صندوق ها با نتایج اعلام شده" نیست. این ساده ترین تعبیر برای تقلب است. کسی که به مهندسی آرا اعتقاد دارد ممکن است از لفط تقلب (به معنای عام کلمه برای اعتراض به انتخابات) استفاده کرده باشد ولی الزاما به معنای "عدم تطابق ارا در صندوق ها با نتایج اعلام شده" نیست.

سوم اینکه گفته می شود که ادعای تقلب اثبات نشد هرگز به معنای واهی بودن ادعای تقلب (به معنای عام کلمه برای اعتراض به انتخابات) نیست. اعتراض ما به تقلب (به معنای عان کلمه) هنوز که هنوز است برقرار است ولی ما به نجیبانه به قانون تمکین کرده ایم. از نظر من اصولا شورای نگهبان شرایط عادلانه ای برای بررسی دلایل معترضین ایجاد نکرد. از نظر من اصولا شورای نگهبان شرایط عادلانه ای برای بررسی دلایل معترضین ایجاد نکرد. از نظر من اصولا شورای نگهبان شرایط عادلانه ای برای بررسی دلایل معترضین ایجاد نکرد.

(این سه بار تکرار برای این است که از شما خواهش کنم که به این عبارت با دقت ویژه و خصوصا از دستگاه مختصات من نگاه کنید). از من نخواهید گزارش نهایی شورای نگهبان را باور کنم و من هم انتظار ندارم شما گزارش نهایی کمیته صیانت از آرا را قبول کنید. یک کمیته حقیقت یاب بی طرف باید ادعای دوطرف را بررسی کند. اگر موافق باشید ما با هم قرار بگذاریم و این کار را با هم انجام دهیم.

چهارم. شما جمله ای در حد چند ثانیه از تاج زاده را در اسارت، مبنای اعتراف او به عدم تقلب می گیرید. این کار بسیار ناجوانمردانه است. این کار بسیار ناجوانمردانه است. این کار بسیار ناجوانمردانه است. تاج زاده در این سال ها کلی حرف زده است و مقاله نوشته است. من فقط یک مثال برای شما می آورم. در سال 89 تاج زاده به همراه 6 زندانی سرافراز دیگر (عذر می خواهم از لفظ سرافراز استفاده می کنم، ایشان اگر برای شما فتنه گر محسوب می شوند، برای من انسان های آزاده ای هستند که بر سر دفاع از آرمان های اصیل انقلاب همه سختی ها را به جان خریدند) از سردار مشفق شکایت می کنند. شروع شکایت نامه طولانی ایشان چنین است:

" ریاست محترم قوه قضائیه

ریاست محترم سازمان قضایی نیروهای مسلح

با سلام. ما امضاءکنندگان این شکایت، تعدادی از قربانیان پرونده‌سازی‌ها و خلاف‌کاری‌های گروهی استبداد طلب از جمله عده‌ای از نظامیان قانون‌شکن، درجریان انتخابات ریاست جمهوری دهم و پس از آن هستیم که از سوی همان گروه دستگیر و متهم به اقدام علیه امنیت کشور شده‌ایم و بر اساس آن با احکام ظالمانه، به زندان‌های طویل‌المدت و محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم گردیده‌ایم.

اخیراً سخنرانی سردار مشفق یکی از مسئولین ارشد اطلاعاتی قرارگاه ثارالله که ماه‌ها قبل در جمع عده‌ای از روحانیون در مشهد ایراد شده، منتشر گردیده است. محتوای این سخنرانی که تاکنون از سوی هیچ نهاد حکومتی تکذیب نشده، سند مهمی در جهت روشن شدن مسائل پشت پرده انتخابات ریاست جمهوری دهم و حوادث بعد از آن است. این سند نشان دهنده اقدامات خلاف قانون گروه استبداد طلب پیش گفته، در جریان انتخابات و پس از آن است. اقداماتی که در افکار عمومی کودتای انتخاباتی نام گرفته است.

ما با ارائه نسخه‌ای از این سند (لوح فشرده صوتی و متن سخنرانی سردار مشفق) و تشریح ابعاد مطرح شده در این سند درباره عملکرد سخنران و همفکران و همراهانش در این دوره و تفکرات خطرناک آنان، نسبت به اقدامات خلاف قانون این گروه مداخله‌گر در انتخابات اعلام جرم می‌کنیم. همچنین شکایت خود را نسبت به اکاذیب و اتهامات بی‌اساس مطرح شده در این سخنرانی، علیه منتقدان و معترضان روند انتخابات ریاست جمهوری دهم از جمله امضاء کنندگان این متن، ارائه می‌نماییم."

تاج زاده در این شکایت از لفط کودتای انتخاباتی استفاده می کند. در مقالات و صحبت های متعدد دیگری در مورد انتخابات نظرش را در مورد شبهه داشتن انتخابات بیان کرده است. شما با چه منطقی چند ثانیه (فقط چند ثانیه) از صحبت هایی را که در اسارت از او ضبط شده است را مبنا قرار می دهید؟ حداقل همه حرف های آن جلسه با دوستانش را نقل کنید (یاد جمله من باشید که در جایی گفته بودم ببینید در این ممکت اظهار نظر آزاد است). آقای صالحی استناد به حرف تاج زاده ناجوانمردانه است. در ضمن امشب هر گاه خواستید سر بر بالین بگذارید، از خود بپرسید چرا به شکایت تاج زاده و رفقایش از سردار مشفق رسیدگی نشد؟ و البته می توانید این را هم از خودتان بپرسید آیا اصلا ممکن است به آن رسیدگی شود؟

پنجم. خاتمی بعد از انتخابات حرف ها و سخنرانی های زیادی کرده است و البته هرگز در هیچ کجا از لفظ تقلب برای اعتراضش استفاده نکرده است ولی او آنچنان معترض شناخته می شود به قسمی که او را یکی از سران فتنه می دانند. اگر خواستید با هم همه صحبت های او بعد از 88 را مطالعه می کنیم. آیا به نظر شما منطقی است که مبنای نظر خاتمی در مورد انتخابات 88 را فقط آن چند ثانیه از صحبت های او بدانیم؟ آیا به نظر شما نباید حداقل همه صحبت های او در آن جلسه را بشنویم (یاد جمله من باشید که در جایی گفته بودم ببینید در این ممکت اظهار نظر آزاد است). آقای صالحی استناد به آن حرف خاتمی ناجوانمردانه است.

ششم. آخوندی در جلسه با رهبری حرف های زیادی می زند ولی فقط این جمله آن پخش می شود: "صندوقها را 20 بار هم بشمارند نتیجه انتخابات عوض نخواهد شد". من می گویم از این جمله نتیجه نمی شود که تقلب نشد ه است و شما جمله روحانی را نقل می کنید. شما می گویید دفتر رهبری این یخش را به صدا و سیما داده است ولی نمی گویید چرا ما حق نداریم همه حرف های او در آن جلسه را بشنویم. من پرسیده بودم: " سوال دوم: اگر آخوندی در جلسه با رهبری رسما و علنا و واضحا منکر تقلب شد، پس خروجی آن جلسه چه بود؟ اگر هنوز اعتراضی وجود داشت که رهبری ضرورت بررسی آن را می دیدند، تاکید هزار باره شما و امثال شما مبنی بر اعتراف معترفین به عدم تقلب چه وجه عقلانی دارد؟" و شما جواب داده اید: تقلب با تخلف تفاوت زیادی دارد استاد عزیز! فرصت درنظرگرفته شده برای رسیدگی به شکایات، برای رفع کامل شبهه و تنویز افکار عمومی بوده است. ممنون میشوم شما این سوال صریح را جواب بدهید که چرا موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان برای حضور در این شورا و طرح شکایات را نپذیرفتند!" خوب پس شما دارید رسما اذعان می کنید که حرف اصلی معترضان در جلسه با رهبری "عدم انطباق آرا با نتیجه اعلام شده" نبوده است و اصلا نمی فهمم پس استناد هزار باره شما به حرف آخوندی چیست؟ برادر من آخوندی در آن جلسه اعتراض داشته و هیچ گاه هم نگفته است که قانع شده است، استناد به جمله "صندوقها را 20 بار هم بشمارند نتیجه انتخابات عوض نخواهد شد" ناجوانمردانه است.

هفتم در جایی گفته اید: " این واقعیت برای شمایی که سالها با پذیرش فرض تقلب در انتخابات 88 زیسته اید سخت است که بپذیرید تقلبی در کار نبوده و بازی یک مشت سیاست باز کثیف را خورده اید. می دانم سخت است". ما سال ها با فرض تقلب به معنای عام آن زندگی کرده ایم و هنوز هم هیچ دلیلی برای رد آن پیدا نکرده ایم. در ضمن حتی اگر روزی اثبات شود که ادعاهای ما در مورد انتخابات نادرست بوده است چیزی از این واقعیت کم نمی کند که اعتراض مدنی حق ما بوده است و این کاسه های داغ تر از آش بوده اند که با برخوردهای نادرست با معترضین، مشکلاتی برای مملکت درست کردند. البته گرچه برای افرادی که سال ها معترضین را به فتنه گری متهم می کردند سخت است که بپذیرند که معترضین حداقل حق اعتراض داشته اند، ولی با همه این سختی ها در پذیرش واقعیت، این ریزش های عمدتا از طرف آنهایی بوده است که ما معترضین را فتنه گر می خوانده اند. شما هم تعجب نکنید که پس از مدتی حق اعتراض برای ما را رسمیت بشناسید بدون اینکه الزاما نظرتان در مورد صحت انتخابات عوض شده باشد.

3- ما اصولا شورای نگهبان را یک طرف دعوا می دانیم و بدیهی است که گزارش آن را نمی پذیریم ولی از آنجا که نهادی قانونی است، به نظر آن تمکین کرده ایم. شرکت ما در انتخابات بعدی نشان از نجابت ما معترضین در تمکین به قانون است.

فرموده اید: " آنها حق نداشتند خود را برنده اعلام کنند. طبق قانون، آنها باید مدارک و مستندات خود را به نهاد مرجع قانونی عرضه کرده و از طرق قانونی اعتراض خود را پیگیری می کنند." شما به من بگویید چرا میر و شیخ حق ندارند در صبح 23 خرداد اعتراض خود را در قالب بیانیه اعلام کنند ولی مقام رهبری حق دارد در ظهر 23 خرداد نتیجه تایید نشده 24.5 را ذکر کند؟ این دو کار چه فرقی با هم دارند؟ از نظر من این دو کار دقیقا معادل هم هستند.

گفته اید بی قانونی یکی دلیل بی قانونی دیگری نمی شود. حرف کاملا درستی است. ولی نگفته اید که چرا در مقابل این همه بی قانونی یک طرف، هیچ کاری از طرف نهادهای قانونی صورت نمی گیرد؟ من نمی دانم چرا بی قانونی یک طرف اینقدر برای شما مهم است و بی قانونی طرف دیگر بی اهمیت.

بخش اول. تا ظهر 23 خرداد آمدیم. بعد از آن رهبری پیامی می دهد که بدون اینکه در آن اندکی (حتی اندکی) اهمیتی به اعتراض شدید (تاکید می کنم شدید) 3 بازنده شده باشد، بر رای 24.5 میلیونی اشاره شده است علیرغم اینکه امیرالحاج و نخست وزیر و سردار جنگ بنیانگذار جمهوری اسلامی بر مهندسی انتخابات تاکید کرده اند. در عصر و غروب 23 خرداد اعتراضات پراکنده ای (بسیار محدود، اگر خواستید با هم همه اخبار را بررسی می کنیم) وجود دارد و شب هم به ستاد میرحسین حمله می کنند و ادعا می کنند پایگاه بی بی سی بوده است (اتهامی که هیچ گاه تایید نشد). در 24 خرداد جشن غیر قانونی پیروزی برگزار می شود و رسانه ملی آن را پوشش می دهد. راستی شما فکر می کنید اگر پیام ظهر شنبه رهبری طوری دیگری داده می شد و جشن غیر قانونی برگزار نمی شد، مسیر حوادت طور دیگری پیش نمی رفت؟ در 25 خرداد اجتماع عظیم و تاریخی معترضین در سکوت برگزار می شود. بعد از آن را باید با بررسی همه اخبار با هم بررسی کنیم. شما ادعا می کنید که معترضین از طریق قانونی پیش نرفتند و من ادعا می کنم شورای نگهبان و وزارت کشور امکان بررسی در مسیر قانون را نداده است. من آماده ام که با هم اسناد و مدارک دو طرف را بررسی کنیم.

5 و 6و 7. قبلا در این مورد بحث شده است فقط باید بگویم برای محققی که در مورد انتخابات 88 تحقیق می کند، پذیرفته نیست گفته شود در مورد مجلس ششم و سوم (که در آنها نیز ادعای تقلب شده است) چیزی نمی دانم.

اما در ادامه

اول- اینکه ملی بودن و انحصاری بودن رسانه ملی در قانون اساسی آمده است یا خیر تغییری در میزان وجود آزادی در مملکت نسبت به سایر ممالک (که در آنها هم به قول شما دموکراسی کنترل شده دارند) بوجود نمی آورد. سوال این است که آیا ما نسبت به سایر کشورها آزادی داریم؟

دوم- عذرخواهی های متقابل هم موضوع جالبی است.

سوم- فرموده اید: "یک اداره دولتی در جمهوری اسلامی، قطعا ترجیح می دهد از میان دو نفر،با شرایط برابر، که یکی محب و پیرو ولایت فقیه است و یکی نیست، اولی را برای کار انتخاب کند." در جمهوری اسلامی که ما برای آن انقلاب کردیم و آقای خمینی در سخنرانی ها و اعلامیه هایش در پاریس وعده داده بود، قرار نبود چنین باشد. در ضمن گزینش جمهوری اسلامی، فرد بی صلاحیت محب را بر فرد با صلاحیتی ترجیح می دهد که رسما نظراتش را که بر خلاف نظرات کاسه های داغ تر از آش است اعلام می کند. در ضمن شما می پذیرید که نظام افراد ر ا به نفاق تشویق می کند تا موقعیت های اجتماعی و شغلی را از دست ندهند.

چهارم- اگر فرصت کردید راجع به ابهامات و خطاهای صورت گرفته در تابستان 67 تحقیق کنید. در ضمن نظرتان راجع به گفته های آقای خامنه ای در این مورد چیست؟

پنجم- من از خدا می خواهم ایشان پدر همه باشند. در حال حرف ایشان فصل الخطاب است و ما هم همه تمکین می کنیم ولی چه کنم که خود ایشان همه را به نقد حتی از خودشان تشویق کرده اند. اگر بحث کامفیروزی نبود بنده به خودم اجازه نمی دادم با نام علنی در این مباحثه با شما شرکت کنم.

گفته اید: " اعتراضات 23خرداد شاید به گستردگی روزهای بعد از آن نبود، اما به جهت بی سابقه بودن در تاریخ جمهوری اسلامی، عجیب بود و غیرقابل باور." شما کی می خواهید بپذیرید اعتراض حق طبیعی همه هست؟ حتی اگر ادعای میر و شیخ ما در مورد مهندسی انتخابات درست نباشد، ما در روز 23 خرداد حق داشتیم برای اعتراض به خیابان بیاییم. حتی اگر ادعای میر و شیخ ما در مورد مهندسی انتخابات درست نباشد، ما در روز 23 خرداد حق داشتیم برای اعتراض به خیابان بیاییم. حتی اگر ادعای میر و شیخ ما در مورد مهندسی انتخابات درست نباشد، ما در روز 23 خرداد حق داشتیم برای اعتراض به خیابان بیاییم.

گفته اید: "برای بخش مهمی از مردم حیرت آور بود که کاندیدای شکست خورده آن بیانیه تند را بدهد و هوادارانش را تحریک به آشوب کند! همین موضوع باعث شد جشن 24 خرداد برنامه ریزی شود " اولا میر و شیخ دعوت با آشوب نکردند ثانیا خوب بخش دیگری از مردم هم حق دارند به دلیل اینکه احساس می کنند انتخابات خدشه دارد به خیابان بیایند و رسانه ملی هم آن را پوشش دهد (چه من و شما آن را درست بدانیم و چه ندانیم). به خدا این انتظار بحقی است. به خدا این انتظار بحقی است. به خدا این انتظار بحقی است.

حصر هزار بار از اعدام بدتر است حتی اگر در آن شما را هر ماه هم به سفر ببرند. بنابراین اگر حصر هزار با اعدام باشد، حق احمدی نژاد در این نسبت 1000 به یک باز هم می شود اعدام. حصر یعنی اینکه بدون اینکه اتهامات تو در دادگاه صالح اثبات شده باشد از همه مواهب آزادی محروم باشی. شما می دانید محرومیت از مواهب آزادی یعنی چه؟ می توانید بگویید حقشان است ولی نمی توانید بگویید حصر مجازات سبکی است.

فرموده اید: " من هم حامی برگزاری دادگاه برای موسوی و کروبی هستم و معتقدم احمدی نژاد هم باید محاکمه شود. اما اگر همفکران شما تضمین دهند که وقایعی مانند وقایع 88 را دوباره برای این سرزمین تکرار نمی کنند، رسیدگی به این پرونده در دادگاه منطقی خواهد بود. ضمن اینکه بسیاری از بزرگان جنبش سبز، از ابطحی و عطریان فر تا حجاریان و سعید شریعتی محاکمه شده اند و متن اعترافات آنها باید برای شما جالب باشد، البته اگر ادعا نکنید به آنها قرص خورانده اند و شکنجه کرده اند و..."

برادر من مگر همفکران من چقدر قدرت دارند؟ در ضمن اینکه سال 88 را همه با هم بوجود آورند و نظام و کاسه های داغ تر از آش از همه بیشتر نقش داشتند.

دوست عزیز با مظرح کردن ابطحی و عطریان فر تا حجاریان و سعید شریعتی داغ دل مرا تازه کردید. شما واقعا برای اعترافات آنها اعتباری قائل هستید؟ شما می دانید ابطحی در سالگرد محاکمه اش می گوید که در روز قبل از دادگاه برای آن صحنه اعترافات تمرین کرده بودیم؟

http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=111915

برادر من داستان بی قانونی ها در زندان ها و انفرادی ها و اعترافات تحت فشار، قلب هر علاقمند به نظام را درد می آورد. من داستان دانشجویانی را با گوش خود شنیده ام که به زور و با قرار دادن چند روزه در انفرادی مجبور کرده اند به کارهای ناکرده اعتراف کنند. شما نقل قول آقای خامنه ای در مورد انفرادی را می دانید؟

در مورد 9 دی باز هم به سوال اساسی جواب نداده اید؟ چرا فقط نظام حق دارد برای نشان دادن قدرت خود تجمع های مجوز دار برگزار کند؟

گفته اید: " اگر عده ای بر خلاف قانون، با تجمعی غیرقانونی در روز عاشورا حرمت شکنی کنند وبه نماز ظهر عاشورا حمله کنند (این را که انکار نمی کنید؟) و کف و سوت بزنند، آیا برگزاری یک تجمع قانونی برای نمایش قدرت مردم و تعداد آنها که مخالف حرمت شکنی هستند، منطقی نیست؟" چرا منطقی است ولی اگر ما عده ای از معترضین ادعا کنیم که به دروغ به ما اتهام حرمت شکنی عاشورا را زده اند و برای نمایش قدرت کسانی که هم به انتخابات معترض هستند و هم به شدت اعتقاد به حفظ حرمت عاشورا دارند، تقاضای تجمع مجوز دار کنیم، آیا به ما مجوز داده می شود؟ شما به ما در ورزشگاه ازادی و یا بیابان های قم و یا هر جای دیگری خواستید مجوز یک تجمع سکوت بدهید. در ضمن شما هیچ گاه به درخواست من برای بررسی مشترک تمام عکس ها و فیلم ها و مستندات (همه مدارک) مربوط به عاشورا را پاسخ ندادید تا در مورد حمله به نماز ظهر عاشورا هم تحقیق کنیم.

برای مملکت ما با قدرتی که بسیج و سپاه دارد، قطعا 1000 نفر نمی توانند آشوب به پا کنند. شما هم باید به خوبی بدانید که اگر استادان معترض 70 درصد استادان را تشکیل می دهند، قطعا حداقل نیمی از مردم معترض هستند. البته این معترض بودن دلیل حق بودن حرف آنان نیست، ولی حرف سر این است که این بخش از مردم چه راهی برای بیان نظرات خود دارند؟ چرا نمی توانند از همان امکاناتی استفاده کنند که بخش دیگر مردم استفاده می کنند؟ امیدوارم فقط تاسف نخورید که کاسه های داغ تر از آش نمی گذارند.

ششم- از شما خیلی کارهای بیشتری هم بر می آید. مثلا اینکه تحقیق کنید آیا اصولا ممکن است این کاسه های داغ تر از آش اجازه دهند معترضین در رسانه ملی حرفشان را بزنند؟ اگر خیر (که قطعا جواب خیر است) چرا؟ و سپس برای اینکه معترضین به حق قانونی و شرعی و ملی خود برای استفاده از رسانه ملی برسند مبارزه کنید.

 

اما سوالات ابتدایی و پاسخ های شما

1- خبر زیر در سایت رسمی فیلتر نشده را ببینید:

http://fararu.com/fa/news/36800/%D8%AA%D8%A7%D8%AC-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D8%B1-%D9%BE%DB%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%B4%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D8%B4-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D9%82%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D9%86%D8%AA%DB%8C

فرموده اید: "بنده خبری در خصوص شکایت تاجزاده از آقای جنتی هم مشاهده کردم و معتقدم باید به شکایت او از آقای جنتی رسیدگی شود. اما این،ارتباط مستفیمی به بحث 88 و اعتراف تاجزاده به عدم تقلب،ندارد!" اولا ارتباط بسیار مستقیمی دارد چرا که اقای جنتی متهم است ثانیا به نظر شما این بی عدالتی بسیار بسیار بسیار بزرگی نیست که شکایت از بزرگان رسیدگی نمی شود؟

2- فرموده اید: " چرا موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان برای حضور در این شورا و طرح شکایات را نپذیرفتند؟" این یک ادعا است و باید تمام اسناد و مدارک و شواهد و ادعاها با هم بررسی کنیم. برعکس من ادعا می کنم شورای نگهبان و وزارت کشور راه هر گونه تعامل با معترضین را بست به گونه ای که حتی محسن رضایی هم نتوانست با آنها تعامل کند و با قهر دست از اعتراش برداشت.

3- قبلا بحث شده است.

4- استدلال شما بسیار جالب است. با این استدلال باید بنده را از دانشگاه اخراج کنند چرا که هفته ها است دارم با شما بحث می کنم و هنوز شما را قانع نکرده ام و خودم هم قانع نشده ام. این نوع استدلال ها از شما بعید است.

5- فرموده اید: " محاکمه انصار حزب الله و یالئاراتی ها  و تندرو هایی که آبرو و رونق مسلمانی را می برند، مطالبه جدی من هم هست." ولی چه فایده وقتی شما این همه نسبت به منتقدین سخت گیرید ولی در این مورد فقط مطالبه جدی دارید. خوب برای شما عجیب نیست چرا آنان که به قول شما آبرو و رونق مسلمانی را می برند اینقدر در نظام پشتیبان دارند و آنوقت جوانان زیادی صرفا بدلیل اعتراضات مدنی سال ها در گوشه زندانند؟

6- فرموده اید: " شما مسیر را اشتباه گرفته اید. آنچه به خاطرش 9 دی رقم خورد فقط آتش زدن قرآن و خیمه نبود. اهانت به حرمت روز عاشورا، کف و سوت و حمله به نماز ظهر عاشورا هم بود. استاد عزیز 9 دی پس از هشت ماه سکوت و تحمل مردم شاکی از آشوب و خسته از فتنه رقم خورد. متهمین اصلی  وقایع عاشورا آن جوانان خامی نبودند که به عمد یا به سهو، از روی کینه یا کج فهمی ، حرمت عاشورا را شکستند. متهم اصلی کسانی هستند که این جریان را  ساختند و کار را به اینجا کشاندند. محاکمه چند نقر آدم عادی که دردی دوا نمی کند!" برادر عزیز من باز هم ادعا و ادعا و ادعا. معیار تشخیص مردم شاکی از آشوب و فتنه چه کسی است؟ آیا مردم فقط آنهایی هستند که 9 دی به خیابان آمدند؟ چه می شود تکلیف آن بخش از مردم که خسته از اینکه حق اعتراض آنها به رسمیت شناخته نمی شود و اعتراضشان در روز عاشورا به دروغ حرمت شکنی عاشورا خوانده می شود؟ شما ادعا می کنید که مردم از فتنه گران ناراضی هستند، من هم ادعا می کنم مردم از دروغ و ظلم کاسه های داغ تر از آش ناراضی هستند؟ شما می توانید تصور کنید که یک آدم که عشقش به نظام و دین و مملکت کمتر از شما نیست، این ادعا را می کند؟ شما کی می خواهید حق این بخش از مردم را به رسمیت بشناسید؟ در ضمن شما اسنادی مبنی بر آتش زدن قران و خیمه در روز عاشورا دارید؟ اگر نداشتید، می پذیرید کاسه های داغ تز از آش در این مورد دروغ تحویل شما داده اند؟

با آرزوی توفیق برای شما

پاسخ:
سلام مجدد بر استاد عزیز

1-حقیقت این است پافشاری شما بر بعضی امور و نپذیرفتن بعضی مطالب که از نظر من مثل روز روش است، داشت مرا به به این نتیجه می رساند که بحث با شما بی ثمر است و شما نمی خواهید بعضی حقایق را بپذیرید اما اهمیتی که این بحث برای من دارد و چالشی که گفتگو با شما برای من می سازد، مجابم کرده که این بحث را، تا جایی که  به جدل و بی منطقی نرسد، با شما ادامه دهم.
استاد عزیز شما گفته اید «در این مملکت اظهار نظر آزاد است» جمله ای صریح و دارای معنای مستقل از جملات قبل  و بعد خود. گمان هم می کنم که قصد نداشتید چنین اعترافی بکنید و مسیر متنی که داشتید می نوشتید شما را به این نقطه رسانده است. استاد عزیز شما جمله ای صریح و دارای استقلال معنایی درباره آزادی در ایران گفته اید و تلاش می کنید آن را توجیه  و تفسیر کنید. این، به نظرم بیش از هرچیز نشان دهنده تناقض میان آنچه می دانید و آنچه می خواهید است. البته شما حق دارید از بیان این جمله ابراز پشیمانی کنید و نظر خود را عوض کنید اما بیان این عبارت در میانه بحثی که در بخش مهمی از آن مدعی نبود آزادی در کشور بودید،معنادار به نظر می رسد.

2-اینکه شما حالا صریح تر از قبل فرض
"عدم تطابق ارا در صندوق ها با نتایج اعلام شده" را رد می کنید بسیار برای من باارزش است. بسیاری از همفکران شما هنوز قائل به این فرض هستند و نکته دردناک این است که بسیاری از مردم معترض سال 88، با این فرض به خیابان آمدند و مدعی بودند «رای ما رو دزدیدند»! بخش مهمی از بحث، همین جا تمام می شود. معترضین، با ادعایی اثبات نشده تجمعات غیرقانونی برگزار کرده و نظم عمومی را مختل کردند. این، جرم کمی است؟
درباره بحث تاج زاده-خاتمی آخوندی، از شما تقاضا دارم بفرمایید چرا استناد به سخنان تاج زاده در جمع دوستانش ناحوانمردانه است؟ چون او در جمعی خصوصی نظر واقعی اش را ابراز کرده ؟ چون با دوربین مخفی ضبط شده؟ یا چون بر خلاف نظر شماست؟ استاد عزیز تاج زاده و خاتمی در جلساتی خصوصی و آخوندی در جلسه ای که گمان می کرده رسانه ای نمی شود، حرفهایی متناقض با آنچه در بیرون گفته اند بیان داشته اند. این برای شما جالب نیست؟ آنها در جلسات خصوصی طور دیگری می گویند و در میان عموم، برای تحریک هوادارانی چون شما، حرف از تقلب می زنند. بدون شک برای هر فرد اهل منطقی، صحبت جلسه خصوصی،به دلیل نبود ملاحظات رسانه ای و بی تعارف بودن، قابل استنادتر خواهد بود. به نظر می رسد باید این واقعیت را بپذیریم که تاج زاده و خاتمی و آخوندی، به عنوان سه نفر از سران جنبش، چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند و حرفی می زنند که با ویترین شان متفاوت است. و این، باید برای شما حقیقت تلخی باشد.
درباره کمیته حقیقت یاب هم من نمی دانم بر اساس کدام قانون این موضوع را مطرح می کنید؟ آیا  وجود کمیته حقیقت یاب ِ به زعم شما مستقل در جایی از قانون اساسی جمهوری اسلامی پیش بینی شده است. استاد عزیز برای فرار از راهکار های صریح قانونی نمی توان به الفاط زیبایی چون  کمیته حقیقت یاب چنگ زد.
استاد عزیز، کدام قانون به  شما و همفکرانتان اجازه داده در صورت اعتراض به نتایج انتخابات باید به خیابان ها بریزید؟ بله قانون اجازه داده هرگونه اعتراض به نتایج، به صورت مستند به نهاد مرجع یعنی شورای نگهبان ارجاع شود. برای این کار 10+5 روز مهلت زمانی هم در نظر گرفته شده بود. این نامش اعتراض قانونی است. اما شما بفرمایید بر اساس کدام قانون این اجازه وجود داشت که معترضین به خیابان ها بریزند؟ احتمالا به اصل 27 قانون اساسی اشاره می کنید و من در جواب استفساریه ها و قوانین مجلس را برایتان آورده ام که طبق آنها برگزاری تجمع نیاز به اخذ مجوز دارد.پس بنابراین مطلقاً ریختن به خیابان و تجمع کردن، برای معترضین یک حق قانونی نیست. معترضین باید از همان ابتدا، مستندات خود در خصوص تخلف و مهندسی آرا و... را به نهاد مرجع ارجاع داده و به رسیدگی قانونی می پرداختند. حق اعتراض به نتایج انتخابات کاملا متین و بجاست اما حق تجمع کردن و به خیابان ریختن ، خیر! احتمالا روزی که شما خواهید پذیرفت تجمعات 22 و 23 و 24  و 25 خرداد، هنمگی غلط و اشتباه بوده است، دیر نیست!

3-ما نمی توانیم تا ابد درباره پیام رهبری صحبت کنیم. برای آخرین بار نظرم درباره پیام آقا را عرض می کنم:« ایشان، به سیاق همه انتخابات های گذشته و آینده، پس از اعلام نتایج انتخابات، در پیامی خطاب به مردم، از حضور حماسی آنها تشکر کرده و به رئبس جمهور منتخب تبریک می گویند(دقت کنید این تبریک منحصر به احمدی نژاد نیست و رهبری در پیام های سال 76 و 92 هم با ذکر نام به رئیس جمهور منتخب تبریک گفته اند). این یک رویه همیشگی بوده و ذکر عدد رای رئیس جمهور منتخب، تنها تفاوت آن با گذشته است. تفاوتی که چیز خاصی را عوض نمی کند. چرا که رهبری همیشه پیش از تایید صحت انتخابات توسط شورای نگهبان به رئیس جمهور منتخب تبریک می گویند. با منطق شما رهبری در سالهای 76 و 92 هم مجرم هستند!!»
موسوی و کروبی ، باید از همان لحظه که گمان کردند تقلبی رخ داده، مدارک خود را جمع آوری کرده و به نهاد قانونی تحویل می دادند و اعتراض خود را پیگیری می کردند. مگر در انتخابات 84، 92و همین 94 افرادی معترض به نتایج انتخابات نبودند؟ آیا آنها هم بیانیه دادند و برای نظام کری خواندند و تهدید کردند که «تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نمی شوند»؟ معترضین، به نهاد قانونی رجوع می کنند و اگر مشکلی با نهاد قانونی دارند، یا در انتخابات شرکت نمی کنند یا می کوشند قانون را اصلاح کنند. این،منطقی نیست؟
بخش اول. من از شما می پرسم، اگر صبح روز 23 خرداد موسوی به جای آن بیانیه، طور دیگری حرف می زد و ضمن دعوت مردم به  آرامش، می گفت که اعتراضاتش را از طریق نهاد قانونی پیگیری می کند، اصلا اتفاقی در روز 23 خرداد رخ می داد که نیاز به تجمع 24 خرداد باشد؟ استاد عزیز آن کسی که آتش را روشن می کند مجرم بزرگتری است یا کسی که از روی حماقت یا جهالت، آن را تقویت می کند؟

اما در ادامه:
اول- شما در این بخش ادعاهایتان را تغییر می دهید. ابتدا می گویید که کاسه های داغ تر از آش اجازه داشتن یک کانال تلویزیونی به معترضین نمی دهند و وقتی متوجه می شوید که این موضوع یک موضوع قانونی است، یک سوال ریشه ای مظرح می کنید که آیا در این مملکت آزادی داریم؟ بله. ما نسبت به بسیاری از کشورها آزادی بیشتری داریم. اما تعریف ما از آزادی با آزادی غربی متفاوت است و آزادی در چارچوب دین اسلام را می پذیریم. این موضوع هم ربطی به کاسه های داغ تر از آش ندارد. شما منتقدین هم رسانه مکتوب دارید و هم رسانه اینترنتی. اما درباره نقد رهبری، همان ابتدا بحث کردیم که ملاک من نظر ایشان است و خوشحال هستم که بر مبنای نظر رهبری، شما حاضر شدید این گفتگو را با من آغاز کنید. استاد عزیز من هم به برخی محدودیت هایی که در این کشور اعمال می شود نقد جدی دارم اما خواهان اصلاح در چارچوب نظام و بر مبنای نظرات رهبری هستم.
سوم- لطفا نظرات من را با دقت بخوانید. بنده فرض «در شرایط»برابر را هم قید کرده بودم. در ضمن، نظام افراد را به نفاق دعوت نمی کند. این معترضین هستند که برای رسیدن به میز ادارات دولتی حاضر می شوند بر خلاف عقیده واقعی خود اظهار نظر کنند و رسما دروغ بگویند تا به مزایای میز حکومتی برسند که منتقد آن هستند! معترضین شجاع بهتر است مردانه قید پست حکومتی را بزنند و پیشه ای غیر اداری پیش بگیرند. و الا این بسیار بدیهی است که اداره دولتی، فردی با عقاید نزدیک به خودش را ترجیح بدهد. شما بخواهید همکاری برای خود استخدام کنید، میان دو نفر با شرایط برابر که یکی منتقد شماست و یکی دوستدار شما، کدام را انتخاب می کنید؟ بلاخره قرار است با این فرد همکار شوید و بدیهی است انسان سالم به دنبال کسی می گردد که از نظر فکری با او در یک جبهه باشد تا بتوانند با هم کار کنند.

چهارم- دوباره عرض می کنم: بنده هم درباره اعدام های 67 ابهاماتی دارم اما چون دشمن نظام نیستم و از سیستم کینه ندارم، تلاش می کنم آن ابهام را با طرج پرسش و مظالعه حل و فصل کنم، به جای دعوا و هیاهو و مظلوم نمایی!

پنجم-«
حتی اگر ادعای میر و شیخ ما در مورد مهندسی انتخابات درست نباشد، ما در روز 23 خرداد حق داشتیم برای اعتراض به خیابان بیاییم.» کدام حق؟ کدام قانونی این حق را به شما داده که به خیابان بریزید؟ من درباره این موضوع بالاتر صحبت کرده ام.
متاسفم که خدمت شما عرض کنم در یک دادگاه صالحه عباراتی احساسی مثل «حصر هزاربار از اعدام بدتر است» هرگز مبنای قضاوت نخواهد بود. حصر خانگی با در اختیار داشتن امکانات مناسبی برای زندگی ، نسبت به جرمی که آنها داشتند و ادعای دروغی که مطرح کردند، تقریبا هیچ است! البته این جمله احساسی من هم مبنای قضاوت در هیچ دادگاهی نیست اما می بینید استاد عزیز؟ اگر قرار بر قضاوت احساسی باشد، هرکس نظری دارد و شاید نظر یک عده این باشد که موسوی و کروبی باید اعدام انقلابی شوند. آن وقت اگر آنها رفع حصر شدند و در یک روز معمولی، با ضرب گلوله از پای در آمدند، شما مسئولیت خون آنها را به عهده می گیرید؟ نظام که نمی گیرد!
درباره محاکمات 88، این جمله  که «از روز  قبل تمرین کرده بودیم» هرگز نتیجه نمی دهد که «به زور حرف زدیم».  بحث ظلم و بی عدالتی در زندان ها هم موضوعی نیست که با چند ادعا و« من با گوش خودم شنیدم» حل و فصل شود. خب من هم شنیده ام که در زندان برای سیاسی ها امکانات زیادی وجود دارد و دسترسی به اینترنت دارند و وضعیت مطلوبی دارند و.... اینکه سند نشد!
در مورد نه دی، قانون اجازه برگزای تجمع را داده و خودتان اعتراف می کنید که برگزاری آن منطقی بوده است! پس دیگر بحثی نداریم!
درباره تقاضای تجمع هم شکر خدا دولت از همفکران و حامیان شماست، گمان نمی کنم تقاضای مجوز برای شما هزینه خاصی داشته باشد.
«
ولی حرف سر این است که این بخش از مردم چه راهی برای بیان نظرات خود دارند؟» استاد عزیز شما و دوستانتان راههای زیادی برای بیان نظرات خود دارید. رسانه های مکتوب و اینترنتی مهم ترین های آن است. تنها تفاوت عمده رسانه های شما و ما، رادیو تلویزیون است که  خب دلیل آن که شما کانال رادیویی یا تلویزیونی ندارید، به قانون اساسی بر می گردد، همان قانونی که اکثریت مردم به آن رای مثبت داده اند.
ششم- ای کاش شما که  من را به تحقیق دعوت می کنید ، به جای انکار گزارش رسمی نهاد قانونی مرجع درباره انتخابات 88 ، کمی انصاف به خرج دهید و صحنه 88 را آنطور که
بوده است ببینید نه آن طور که می خواهید. با عینکی ببنید که شما را به این جمله کشانده«اظهار نظر در این مملکت آزاد است»!

سوالات :
1- من همین خبر را دیده بودم. اما همچنان معتقدم «شکایت تاج زاده از جنتی در سال 78» ربط مستقیمی به «شبهه تقلب در انتخابات 88» ندارد. بنده معتقدم باید به شکایت تاجزاده، حداقل در حضور وکیل آقای جنتی، رسیدگی شود تا دیگر بهانه های این چنینی دست شما نباشد.

2- فقط کافی است این گزارش را از یک رسانه اصلاح طلب بخوانید:http://www.asriran.com/fa/news/78182/%D9%85%D8%AA%D9%86-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%AA%D9%81%D8%B5%D9%8A%D9%84%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%86%DA%AF%D9%87%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA

4- بنده گزینش گر نیستم و اینجا هم میز گزینش نیست.  و طبیعی است که در گزینش یک استاد دانشگاه، قدرت استدلال او محل سوال باشد.
5- چرا گمان می کنید این تندروها در نظام هوادار دارند؟ مگر رهبری بارها تذکر نداده اند به ابنها؟ مگر سر ماجرای تحصن یک عده جلوی مجلس، همین رهبری واکنش نشان ندادند و انتقاد نکردند؟ لطفا نظرات رهبری،به عنوان رکن مهم نظام را، با دفت بخوانید
6-حق شما و معترضین، برای اعتراض قانونی همیشه محترم بوده و هست. هرگاه قانونی بودن تجمع 25 خرداد، روز عاشورا و سایر تجمعات را ثابت نمودید، به شما حق خواهم داد که معترض باشید و شاکی نسبت به حقی که از شما ضایع شده است.در ضمن تاکید می کنم درباره آتش زدن قرآن و خیمه، موضوعی است که همان سال در رسانه ها مطرح شد و اسنادی برای آن آورده شد اما دلیل اصلی تجمع  9 دی، فقط همین موارد نبود و بسیاری از شرکت کنندگان در تجمع آن روز، خاصه خود من، برای اعلام برائت از کسانی که در روز عاشورا کف و سوت زدند و هشت ماه آشوب آفرینی کردند، در آن حاضر شدیم.

موفق باشید






۲۶ شهریور ۹۵ ، ۰۴:۱۸ مجمدباقر شمس الهی
لطفا این را به آخر بحث اضافه کنید:
گفته اید: "متهم اصلی کسانی هستند که این جریان را  ساختند و کار را به اینجا کشاندند. محاکمه چند نقر آدم عادی که دردی دوا نمی کند." اولا متهمان اصلی را چرت محاکمه نمی کنند؟ ثانیا چند نفر آدم عادی دستگیر شدند که قران یا خیمه آتش زدند و یا به نماز عاشورا حمله کردند؟ چرا محاکمه آنان دردی را دوا نمی کند؟ آیا دلیل عدم محاکمه این نیست که اساسا قران و خیمه ای آتش زده نشده است تا کسی را دستگیر کنند؟ برادر من شما روزی خواهید فهیمد که چقدر در مورد عاشورای 88 به شما دروغ گفتند.
پاسخ:
نظام بنا ندارد مردمی را که از روی جهالت یا حماقت یا حتا کینه، اعتراضی کرده و حرمتی شکسته اند را به مانند سران این حرکت مجازات کند. آنهایی که در روز عاشورا دستگیر شده اند هم غالبا باید جوانانی باشند که فریب بزرگان این جبهه را خورده اند. اولویت با محاکمه بزرگان است و اگر روزی شرایطش فراهم شود، ابتدا باید آنها محاکمه شوند تا برسیم به روزی که این جوانان فریب خورده هم مورد سوال قرار گیرند. تا پیش از آن روز، بنا به اصل 176 قانون اساسی ، سران فتنه در حصر خواهند ماند.

بعد التحریر:
1- استاد عزیز من در تمام این چند هفته بحث، نخواستم اشاره خاصی به حمایت های غریب و بی سابفه ضد انقلاب، منافقین، امریکا و رژیم صهیونیستی از جنبش سبز بکنم و به جز یک اشاره گذرا در یکی از کامنت ها، چیز بیشتری نگفته ام. برای شما که به زعم خودتان دلسوز کشور و انقلاب هستید باید جای سوال باشد که جرا شیمون پرز، رئیس رژیم اسرائیل اصلاح طلبان را در ایران سرمایه خود می خواند؟ سوال نیست که چرا پسر شاه مخلوع مچبند سبز می بندد و به جمع شما می پیوندد؟ عجیب نیست که همسر مسعود رجوی شرایط ایران 88 را «بهار تهران» می خواند؟ استاد عزیز این همه حمایت ضد انقلاب، ضد ایران و ضد اسلام ها از جنبشی دلسوز ِ انقلاب و نظام عجیب نیست؟ خواهش می کنم منصفانه به اینها فکر کنید. از شما انتظار پاسخگویی هم ندارم و این موضوع را به وجدان شما ارجاع می دهم. دلسوزی برای اسلام و انقلاب و نظام با حمایت منافقین و پهلوی و اسرائیل قابل جمع است؟
برای مثال بخش اول این لینک جالب است:http://sobherabor.ir/1393/10/21/%DA%86%D9%87-%DA%A9%D8%B3%DB%8C-%DA%AF%D9%81%D8%AA-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD%E2%80%8C%D8%B7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86%E2%80%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%E2%80%8C%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%E2%80%8C/

2- از فردا که شنبه باشد، ترم تحصیلی بنده و احتمالا تدریس ترم جدید شما  آغاز می شود. بنابراین فرصت حضورم در این وبلاگ و خواندن نظرات شما، و احتمالا فرصت شما برای پاسخگویی به نظرات بنده، کاهش می یابد. بنده با بسیج دانشجویی شریف گفتگو کرده ام، به زودی ان شا الله جلسه ای با حضور شما و دوستان بسیجی برای بررسی برخی موضوعات محل اختلاف در بسیج شریف تشکیل خواهد شد. خلاصه که اگر دیدید پاسخ من به نظرات شما کمی طول می کشد، به خاطر ترم جدید است و نکته مهم تر آنکه این گفتگو، قابل تعمیم و تشکیل در یک جلسه حضوری در دفتر بسیج شریف می باشد.
۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۱۶ مجمدباقر شمس الهی
در مورد خاتمی دو لینک زیر جالب هستند:

http://www.mobarezclip.com/?p=5641




http://www.bultannews.com/fa/news/184790/%D8%A7%D8%B9%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D9%81-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%B9%D8%AF%D9%85-%D8%AA%D9%82%D9%84%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D8%AA%D8%AE%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%AE%D8%B4%D9%85-%D8%A7%D8%B5%D9%84%D8%A7%D8%AD-%D8%B7%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%AE%D8%AA




پاسخ:
چیز جدیدی نبود استاد عزیز. خاتمی حتا اگر گفته باشد که «من نه می گویم تقلب شده و نه می گویم نشده »هم حداقل به عدم قطعیتش درباره تقلب اذعان کرده و همین هم دستاورد مهمی است. به نظر می رسد آنچه اصلاح طلبان را از انتشار این فایلها شاکی کرده، نفس انتشار نظرات خصوصی آقایانی باشد که چون به خلوت می روند....
۲۷ شهریور ۹۵ ، ۰۰:۱۴ مجمدباقر شمس الهی

سلام بر دوست عزیز نادیده

من هم از هفته بعد فرصت کمتری برای این مباحثه خواهم داشت ولی در هرحال با فواصل بیشتر بین پاسخ ها، مناظره مکتوب می تواند ادامه یابد. البته حضور در جمع دوستان عزیز بسیج دانشجویی شریف را هم افتخار بزرگی می دانم.

1- مرا متهم کرده اید که نمی خواهم بعضی حقایق را بپذیرم ولی من بیش از آنکه شما را به نپذیرفتن تعمدی بعضی حقایق متهم کنم، می گویم ساختار فکری شما آنچنان بسته شده است که نمی گذارد حقیقتی به روشنی آفتاب را ببینید و آن حقیقت این است که استناد به حرف خاتمی و تاج زاده و آخوندی اشتباه و ناجوانمرانه است. این را در جمع های دوستانه تان از دوستان همفکرتان هم بپرسید. یک احتمال دیگر هم وجود دارد و آن این است که این را محکم ترین دلیلی می بینید که در مقابل معترضین مطرح کنید و برایتان سخت است این سنگر را واگذار کنید. ولی مهم نیست. این سنگر پوشالی است.

شما وقتی استدلال مرا در مورد اینکه نظر من در مورد آزادی بیان در کشور منافاتی با آن جمله ای که در میانه بحث گفتم ندارد، نمی پذیرید طبیعی است که در مورد تاج زاده و خاتمی و آخوندی هم نپذیرید. شما ظاهرا نص یک جمله را می گیرید و روح آن را نمی گیرید. شما گفته اید: "جمله «در این مملکت اظهار نظر آزاد است» جمله ای صریح و دارای معنای مستقل از جملات قبل  و بعد خود. گمان هم می کنم که قصد نداشتید چنین اعترافی بکنید و مسیر متنی که داشتید می نوشتید شما را به این نقطه رسانده است. استاد عزیز شما جمله ای صریح و دارای استقلال معنایی درباره آزادی در ایران گفته اید و تلاش می کنید آن را توجیه  و تفسیر کنید." آقا صالح برادر عزیز من، تمام نوشته های من دارد داد می زند که در این مملکت شریعتمداری و جنتی و ... آزادند هر اتهامی می خواهند به به قول شما فتنه گران بزنند و مواخذه هم نشوند ولی میر و شیخ بدلیل حرف از مهندسی انتخبات زدن فتنه گر خوانده شده و حصر شوند و این یعنی اینکه پس در مملکت ما آزادی نیست. برادر خوب من از شما بعید است که از نوشته من برداشت کنید که مسیر متنی مرا به اینجا کشانده است که در مملکت ما آزدی هست. تازه از من خواسته اید که اگر از حرف خود پشیمان شده ام حق دارم آن را ابراز کنم. ایا این انصاف است؟

مثال دیگری بزنم. برای هر خواننده این مناظره واضح است که از دیدگاه من راه پیمایی با مجوز 9 دی نه تنها ضروری نیست بلکه اساس آن بر دروغ بستن به معترضین در هتک حرکت عاشورا است و این منافاتی با این ندارد که من در بحث به احترام نظر مدافعین 9 دی می گویم که با منطق آنان راه پیمایی 9 دی ضروری است.

2- من هیچ کجا فرض "عدم تطابق ارا در صندوق ها با نتایج اعلام شده" را رد نکردم. من اصولا در این مورد اظهار نکردم و فقط گفتم معنای خاص تقلب، "عدم تطابق ارا در صندوق ها با نتایج اعلام شده" است و خیلی ها که می گویند تقلب، منظورشان این تعبیر خاص نیست بلکه تعبیر عامی به معنای عدم سلامت انتخابات است. آنجا هم که گفته ام تقلب در انتخابات اثبات نشده است، اصل حرفم این است که در معنای خاص تقلب، اثبات نشده است که آرا در صندوق با نتایج مطابقت ندارد و در معنای عام آن، اثبات نشده است که انتخابات سالم نبوده است و ابدا و ابدا و ابدا معنای آن این نیست که پس انتخابات سالم بوده است و بلافاصله هم این نکته را گفته ام که اصولا شورای نگهبان و وزارت کشور امکان عادلانه و بی طرفانه اعتراضات را برقرار نکردند و حتی نمایندگان محسن رضایی هم که برای شمارش بعضی صندوق ها رفته بودند، با حالت قهر رفتند.

اول- متاسفانه اشتباه مهلکی مرتکب شده اند وقتی می گویید این سه نفر در خفا آن حرف دیگر زده اند. آخوندی در جلوی دهها نفر و مقام اول مملکت این حرف را زده است. خاتمی در جمع اصول گرایان این حرف را زده است و تاج زده در اسارت و زیر دوربین های مخفی و شنود واضح کاسه های داغ تر از آش. اگر فکر می کنید در این مورد اتهامی به آن سه نفر زدید، می توانید آن را تصحیح کنید.

دوم- گفته اید: "آنها در جلسات خصوصی طور دیگری می گویند و در میان عموم، برای تحریک هوادارانی چون شما، حرف از تقلب می زنند." من هواداری نیستم که با چنین حرف هایی تحریک شوم ولی از تهمتی که به این افراد برای تحریک افراد زده اید استغفار کنید.

سوم- استناد به حرف تاج زاده ناجوانمردانه است زیرا شما ابدا به شکایت تاج زاده از مشفق اشاره ای نکرده اید. نظر تاج زاده راجع به انتخابات کاملا واضح است و تاج زاده انتخابات 88 را کودتای انتخاباتی می داند. در ضمن شما تا همه صحبت های آن جلسه در اسارت را برای من پخش نکنید؛ استناد به آن حرف تاج زاده غیراخلاقی و ناجوانمردانه است.

چهارم- استناد به حرف آخوندی ناجوانمردانه است زیرا خروجی جلسه با رهبری پذیرش اعتراض معترضین است و نه قبول و یا عدم قبول تطابق آرا با نتایج. نظر آخوندی راجع به انتخابات کاملا واضح است و شما تا همه صحبت های آن جلسه را برای من پخش نکنید؛ استناد به حرف آخوندی غیراخلاقی و ناجوانمردانه است.

پنجم- استناد به حرف خاتمی ناجوانمردانه است زیرا چند ثانیه از صحبت های او با اصول گرایانی که برای گفت و شنود پیش او رفته اند مبنای نظر او راجع به انتخابات نیست. چند ثانیه ای که نه قبلش معلوم است و نه بعدش. شما تا همه صحبت های آن جلسه را برای من پخش نکنید؛ استناد به حرف خاتمی غیراخلاقی و ناجوانمردانه است.

ششم- قانون به همه حق اعتراض خیابانی را می دهد. اگر تفسیر شما این است که باید مجوز بگیریم، بارها تقاضا کرده ایم حتی یک بار هم با آن موافقت نمی کنند. لطفا شما از مسدولین بخواهید به ما اجازه یک تجمع سکوت را بدهند. حاشا و کلا اگر بدهند.

هفتم- کمیته حقیقت یاب ضروری بوده و هست زیرا شورای نگهبان در سال 88 خود یک طرف دعوا بود.

هشتم. شورای نگهبان و وزارت کشور راه تعامل با معترضین را بست. این را باید با بررسی تمامی مدارک آن سال ها بررسی کرد والا تا ظهور امام زمان من و شما بر روی حرف خودمان باقی خواهیم ماند.

3- اگر شما اصرار دارید، من ابایی از این ندارم که بگویم تمامی پیام های بعد از انتخابات و قبل از تایید شورای نگهبان غیرقانونی بوده است. ولی واقعا شما فرق بین انتخاباتی که همه بازندگان بلافاصله به برنده تبریک می گویند و انتخاباتی که همه بازندگان انتخابات را مهندسی شده می دانند نمی دانید؟ برادر من چرا لجالت می کنید؟ به خدا شان رهبری با پذیرش این خطا از ایشان کم نخواهد شد. حداقل بپذیرید که معترضینی که مثل شما درد دین و مملکت دارند و مثل شما رهبری را دوست دارند، این کار ایشان را خظا ببینید. اینکه دیگر کار سختی نیست؟ لحظه ای به دستگاه مختصات ما بیایید. در ضمن فرموده اید: "ذکر عدد رای رئیس جمهور منتخب، تنها تفاوت آن با گذشته است. تفاوتی که چیز خاصی را عوض نمی کند." اتفاقا ذکر این عدد چیز بسیار خاصی است.

برادر من اگر صحنه آرایی خطرناک خواندن صحنه غلط است، ذکر رای 24.5 هم غلط است. این مسئله کاملا واضح است و از نظر من جای هیچ گونه بحث ندارد. قرار نیست همه ایرادات فقط از یک طرف دیده شود. حداقل قبول اینکه انسان های دیندار وطن پرستی وجود دارند که این دو مسئله را یکسان می بینند کار سختی نیست.

بخش اول- بلی اگر میر و شیخ آن اعلامیه روز اول را نمی دادند حوادث جور دیگری رقم می خورد. ولی اگر تایید 24.5 .و جشن غیر قانونی هم نبود حوادث جور دیگری رقم می خورد. یادتان باشد که میر و شیخ کاندیدا هستند و مقام رهبری و رییس جمهور سکاندار کشور. این مسئله بدیهی نیست؟

در ادامه

اول- در مورد رسانه ملی من حرفم را عوض نکرده ام. منظور من از اینکه صاحبان گرایش های مختلف کانال تلویزیونی داشته باشند، این نبود که کانال خصوصی داشته باشند. حرف من این است که رسانه ملی برای همه جریان های فکری است و همه حق دارند در این رسانه نظرات خود را بیان کنند ولی کاسه های داغ تر از آش خود را معادل نظام دانسته و هرگز اجازه این کار را نمی دهند. شما بگویید وقتی خاتمی که نمایندگی بیش از دو سوم مردم را داشت و رییس جمهور بود، چرا نباید حرف اصلاح طلبان در رسانه ملی پخش شود؟ شما بگویید ملی بودن و انحصاری بودن رسانه ملی یعنی چه؟ چه کسی گفته است که مسئول آن کسی باشد که حتی حرف رهبری را در مورد آزادی انتقاد از ایشان رعایت نمی کند؟

همه رسانه های مکتوب و اینترنتی (که اکثرا فیلتر هستند) مال شما و حق پخش برنامه از یک کانال رسانه ملی برای ما. موافقید؟

برادر عزیر من هم من هم به بسیاری از محدودیت هایی که در این کشور اعمال می شود نقد جدی دارم اما خواهان اصلاح در چارچوب نظام و بر مبنای نظرات اکثریت مردم هستم.

سوم. بلی شرایط برابر را نوشته بودید ولی گفتم که حتی در شرایط نابرابر، محبین اولویت دارند چه رسد به شرایط برابر. معترضین مثل محبین از آحاد این مملکت هستند و حق داشتن میز دارند و البته بسیاری از معترضین هرگز دورغ نگفته و عطای میز را بر لقایش بخشیده اند ولی طبق آن چیزی که برای آن انقلاب کردیم نظام مال همه مردم است همه مردم.  مثال شما در مورد استخدام به این معنی است که ابتدا پذیرفته اید که کاسه های داغ تر از آش اصل نظام هستند و انها تصمیم می گیرند چه کسی میز داشته باشد یا نداشته باشد. اختلاف من و شما در اینجا است. مملکت مال همه است و در تقسیم میز به صلاحیت و شایستگی نگاه می شود و نه نگرش سیاسی به جز مشاغل سیاسی (مثل فرماندار و استاندار)، که براساس اکثریت انتخاب شده، دولت برامده از اکثریت تصمیم می گیرد. این مسئله بدیهی نیست؟

چهارم- انشاءالله شما در جهت احقاق حق خون های به ناحق ریخته شده تلاش خواهید کرد.

پنجم. وظیفه نظام است که به معترضین مجوز تجمع بدهد.

نظر من در مورد بدتر بودن حصر از هزار بار اعدام را احساسی دانسته اید. شما بگویید گرفتن آزادی های یک نفر بدون هیچ محاکمه ای (صرفنظر از اینکه حقش هست یا نه) یعنی چه؟ گفته اید که این مجازات در مقابل جرم آنها هیچ است. شما چطور به خود اجازه می دهید میزان جرم کسی را تعیین کنید؟ در این صورت چرا من حق ندارم در مورد حصر و اعدام نظر دهم؟ همانطور که گفته اید نه حرف های احساسی من مبنای قضاوت است و نه حرف های احساسی شما. پس آقایان بر چه  مبنایی بدون محاکمه آزادی های ایشان را از ایشان گرفته اند؟ فرموده اید: " اگر آنها رفع حصر شدند و در یک روز معمولی، با ضرب گلوله از پای در آمدند، شما مسئولیت خون آنها را به عهده می گیرید؟" اگر از این می خواهید نتیجه بگیرید حصر خوب است، که بسیار غیر منطقی است. شما رفع حصر نکنید. لطفا محاکمه کنید.

شما اگر غیرواقعی بودن اعترافات در زندان ها را قبول ندارید من هیچ کاری نمی توانم بکنم. این امر برای من اظهر من الشمس است. شما هم روزی آن را باور خواهید کرد. به این حرف ایمان قلبی دارم.

در مورد نه دی منظور من این است که من می فهمم که در چارچوب فکری شما وجود آن منطقی است والا از نظر من که اصلا لزومی به 9 دی نیست (این هم باز از جاهایی است که نص کلام را می گیرید ولی روح کلام را نمی گیرید). از نظر من 9 دی بر اساس دروغ بستن به معترضین بوجود آمده است. من می گویم با منطق شما 9 دی لازم است و مجوز می گیرد. خوب ما اگر تجمعی را منطقی بدانیم (مثل مثال هایی که زده بودم) چرا به ما مجوز نمی دهید؟ برادر من لطفا کمی سعی کنید چارچوی فکری طرف بحث تان را در نظر بگیرید.

فرموده اید: "درباره تقاضای تجمع هم شکر خدا دولت از همفکران و حامیان شماست، گمان نمی کنم تقاضای مجوز برای شما هزینه خاصی داشته باشد. " شما واقعا فکر می کنید دادن مجوز در اختیار دولت است؟ شما واقعا نمی دانید دادن مجوز در اختیار همان بخشی از نظام است که رسانه ملی را در انحصار دارد، فیلترینگ را در اختیار دارد و ... از شما بعید است این امر بدیهی را ندانید.

فرموده اید: " تنها تفاوت عمده رسانه های شما و ما، رادیو تلویزیون است که  خب دلیل آن که شما کانال رادیویی یا تلویزیونی ندارید، به قانون اساسی بر می گردد، همان قانونی که اکثریت مردم به آن رای مثبت داده اند." آکجای قانون گفته است که کانال ملی و انحصاری مال شما باشد و مال ما نباشد؟ یعنی حتی اکر ما اکثریت هم باشیم سهمی از این کانال های رسمی نداریم؟ آیا همین کانال نباید نظر اکثریت مردم را انتشار دهد؟ من ادعا می کنم اکثریت مردم هنوز معترض به حوادث 88 هستند و دلیل آن هم رای 92 و 94 بود ه است. اگر آن را رد می کنید دیگر در سال 76 و 78 شکی نیست که رای اکثریت مردم اصلاح طلبان بودند. آیا در ان سال رسانه  ملی در اختیار اکثریت بود؟ یا حداقل نظر اکثریت مردم را انتشار می داد؟

ششم شما مطلقا در مورد پیشنهادات من در مورد بررسی مشترک حوادث نظری نداده اید. موافقید با هم تحقیق کنیم؟

سوالات

1- شکایت تارج زاده از جنتی کی بررسی می شود تا من دیگر بهانه ای نداشته باشم؟

2- انشاءالله با هم گزارش نهایی شورای نگهبان و کمیته صیانت از آرا را خواهیم خواند.

4- تندروها در نظام قدرت دارند خیلی هم قدرت دارند و بعضی وقت ها قدرتشان آنقدر خطرناک هم می شود که آدم ترجیح می دهد اصلا حرف نزند.

5- مفهوم حرف شما این است که چون تجمعات قبلی غیر منطقی و غیرقانونی بوده دیگر حق اعتراض نداریم. پس حق اعتراض ما کجا محترم است؟

6- فرموده اید: "نظام بنا ندارد مردمی را که از روی جهالت یا حماقت یا حتا کینه، اعتراضی کرده و حرمتی شکسته اند را به مانند سران این حرکت مجازات کند. آنهایی که در روز عاشورا دستگیر شده اند هم غالبا باید جوانانی باشند که فریب بزرگان این جبهه را خورده اند. اولویت با محاکمه بزرگان است و اگر روزی شرایطش فراهم شود، ابتدا باید آنها محاکمه شوند تا برسیم به روزی که این جوانان فریب خورده هم مورد سوال قرار گیرند. تا پیش از آن روز، بنا به اصل 176 قانون اساسی ، سران فتنه در حصر خواهند ماند."

شما چگونه از طرف نظام حرف می زنید؟ اگر بنای نظام محاکمه به قول شما فریب خوردگان نیست پس این همه زندانی به قول شما فریب خورده چیست؟ دوست من اصل روز عاشورا را با دروغ برای شما نشان داده اند و اگر کسی به جرم اهانت دستگیر شده بود اعترافات او را هزاران بار پخش می کردند. برادر من اینقدر لجالت نکنید. بیایید یک بار با هم همه عکس ها و فیلم ها و گزارش ها را ببینیم. شما با این جملات نهایت ضعف استدلال خود را در باره عاشورای 88 نشان داد ه اید. از یک طرف می گویید نظام جوانان فریب خورده را محاکمه نمی کند و از طرف دیگر نظام صلاح نمی بیند بزرگان این جبهه را محاکمه کند. کدام یک از مسئولین نظام تا کنون چنین حرفی زده اند؟ شما نمی دانید چند جوان به جرم اقدام علیه امنیت ملی در روز عاشورا دستگیر و محاکمه شدند؟ ولی کدام یک به جرم آتش زدن قران و خیمه و حمله به نماز عاشورا محاکمه شد؟

بعد التحریر

این بحث مهمی است. لینکی هم گفته بودید را خواندم و اتفاقا من هم به جمله زیباکلام اعتقاد دارم و هم به جمله شیرزاد:

«اگر جمهوری اسلامی ایران به جای ۱۰ هزار دستگاه سانتریفیوژ ۵۰۰ یا هزار و یا حتی ۱ دستگاه داشته باشد چه اتفاقی رخ می دهد؟» « انرژی هسته ای چه گلی به سر ملت زده است و فقط به خاطر این مسئله برایمان پرونده درست شد … من معتقدم آنقدر که هسته ای به ما ضرر زده است جنگ نزده است.»

و این اعتقادات را عین وطن پرستی می دانم. نظرات شیمون پرز و مچبند رضا پهلوی و حمایت تروریست ها از جنبش سبز ربطی به اصالت راه اصلاح طلبی ندارد. مرزبندی از طرف بزرگان اصلاحات با دشمنان شده است و بقیه صرفا حرف هایی است که حربه ای برای بدنام کردن اصلاحات در ذهن افرادی مثل شما. البته در اینکه آیا تلاش لازم برای روشن شدن ذهن انسان های صادق و دلسوری مثل شما شده است، فکر می کنم نکته ای است که باید مورد توجه بیشتر ما قرار بگیرد. بگذارید بحث را با مثالی در مورد انقلاب 57 تمام کنم که رادیو بی بی سی مهمترین کانال پخش کننده خبرهای انقلاب و اعلامیه های آقای خمینی بود.

 

درانتها باز هم در مورد خاتمی گفته اید چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند. حتما می دانید آن خلوت با چه کسانی بوده است در ضمن اینکه اصلا معلوم نیست در آن خلوت چه کرده اند. شما جلسه با اصول گرایان را خلوت می دانید؟ راه استغفار برای زدن اتهام نادرست به دیگران همیشه باز است.

برایتان در سال تحصیلی جدید موفقیت روز افزون را آرزو می کنم.

پاسخ:

سلام مجدد

 

1- متاسفم که پس از هفته ها بحث و گفتگوی متین و منطقی، شما مرا به «بسته بودن ساختارهای فکری»و در ادامه لجبازی متهم می کنید و آنچه که به نظر خود درست می دانید را «به روشنی آفتاب» می خوانید. البته من از مدعیان تقلب و فتنه گران 88 انتظار منطقی جز این ندارم اما  از شما استاد عزیز ،نه. اگر ساختارهای ذهنی من بسته بود هرگز این همه وقت صرف گفتگو با استادی چون شما نمی کردم

آقای دکتر! این سنگر پوشالی نیست. من علاقه ندارم یک حرف را صد بار نکرار کنم پس برای بار آخر می گویم:« جملات تاج زاده و خاتمی و آخوندی دارای استقلال معنایی هستند و سخنان قبل  و بعد آن،به خصوص درباره تاج زاده، چیزی را عوض نمی کند.» پس بهتر است به جای فرافکنی، به این سوال فکر کنید که چرا تاج زاده در بیانیه هایش آنطور می گوید و در جمع دوستانش طور دیگری! این به نظر من یک تناقض آشکار است و کاملاً منطقی به نظر می رسد که صحبت خصوصی در جمع دوستان، بیشتر نشان دهنده نظام فکری آن فرد باشد نسبت به بیانیه های رسمی

2-«تقلب در انتخابات 88 به قول شما هرگز اثبات نشد.» این جمله از شما هست یا نه؟

استاد عزیز، نص وقتی نیاز به تفسیر پیدا می کند که مبهم و چندوجهی باشد. بعید می دانم عقل سلیم برای جملات صریح و تک وجهی هم به دنبال تفسیر بگردد! آنچه من به آنها استناد می کنم، نصوص تک وجهی ِ صریحی هستند که نیاز به تفسیر ندارند. اینکه شما می گویید«در این مملکت اظهار نظر آزاد است» یک جمله صریح است. شما حق دارید از این جمله ابراز پشیمانی کنید اما نمی توانید برای توجیهش،تفسیر بتراشید!

اول- جلسه خاتمی مقرر نبوده رسانه ای شود. این را از یکی از همان لینک هایی که فرستادید خواندم. خاتمی اگر گمان می کرد آن جلسه رسانه ای می شود، مطمئن باشید آن اعتراف تلخ برای شما را هرگز انجام نمی داد. تاج زاده هم در زندان و در جمع دوستانش حرف زده. بی آن که تصور کند روزی این اعتراف تلخ برای شمایش، به رسانه ها درز  پیدا می کند. درباره آخوندی هم باید در جریان باشید که محتوای آن جلسه تا مدتها محرمانه بوده و بنا به صلاحدید دفتر رهبری پس از چندسال رسانه ای شده است. پس من اتهامی نزده ام که نیاز به استغفار  و تصحیح داشته باشد .

سوم و چهارم و پنجم- عادت ندارم یک حرف را ده بار بزنم. جملات صریح و دارای استقلال معنایی، نیازی به تفسیر و قبل  و بعد ندارند.  می توانید برای رد حرف من عبارت «لا تقربوا الصلاه»از قرآن را بیاورید اما این یک عبارت مستقل نیست. اما سخنان خاتمی و تاج زاده، بدون اتصال به هرچه قبل و بعد از آن گفته می شود، دارای استقلال معنایی و صراحت هستند. پس شما اگر تا آخر سال هم تلاش کنید، نخواهید توانست نشان دهید که این کار، ناجوانمردانه است. سخن شما مثل ایین است که بگوییم پخش بخشی از سخنان رهبری در تلویزیون ناجوانمردانه است و همه بخش های خبری باید تمام سخنان ایشان را پخش کنند !! 

ششمقانون به همه حق اعتراض خیابانی را می دهد.» همین جمله نشان می دهد که دید شما به قانون ناقص است. در کامنت  قبلی این را توضیح داده ام

هفتم-طبق قانون صحبت می کنید یا علاقه و سلیقه؟ طبق مر قانون، کمیته حقیقت یاب هیچ ضرورتی ندارد و نهاد مرجع، شورای نگهبان است. برای شکایت از اعضای شورا باید به نهاد بالادستی، قوه قضاییه و اگر اشتباه نکنم دیوان عدالت اداری، رجوع کنید

هشتم- اگر گزارش شورای نگهبان را با دقت بخوانید بر این نظر پافشاری نخواهید کرد

3-بگذارید برای روشن تر شدن بحث مثالی بزنم: یک استاد دانشگانه را فرض کنید که هر ترم و پس از تصحیح برگه های دانش آموزان، فهرست نمرات را روی تابلو می چسباند و به نفراتی که بالاترین نمره را گرفته اند، تبریک می گوید. در یکی از ترم ها، او به جای عبارت همیشگی« به فلانی و فلانی که برترین نمرات کلاس بودند تبریک می گویم» در زیر برگه اعلام نمرات می نویسد« به فلانی و فلانی که نمره 19 گرفته اند تبریک می گویم.» آیا این استاد کار غیرقانونی انجام داده است؟ دقت کنید که هنوز مهلت رسیدگی به اعتراضات دانشجویان وچود دارد و ممکن است بنا به فرض بسیار دور از حقیقتی، مثلا کسی که 10 شده بوده 19 شود و کسی که 19 شده بوده، با بازبینی برگه ها، به نمره 10 برسد. آیا کار  استاد غیرقانونی است؟ دقت کنید من فقط برای تقریب ذهن یک مثال زدم و در مثل مناقشه نیست. شما می توانید تا ابد به پیام رهبری معترض باشید و آن را از عوامل برافروخته شدن آتش فتنه بدانید اما اگر روند منطقی گذشته و آینده را ببینید، اینطور قضاوت نمی کنید. 

بخش اول- من پاسخم را گرفتم. مطمئن باشید اگر موسوی و کروبی آن طور موضع نمی گرفتند و راه قانونی را پیش می گرفتند، هرگز نیازی نبود که بنا به یک مجاسبه غلط، تجمع 24 خرداد رخ دهد.

در ادامه:

اول-بنده انتقادات جدی به صداوسیما دارم. اما در اختیار داشتن کانال تلویزیونی، آن هم توسط یک جریان سیاسی، امری غیرمتعارف در تاریخ جمهوری اسلامی بوده است. صدای منتقدین مودب و متین اما قبول دارم که باید در رسانه ملی شنیده شود. تمام درد ما همین است که در  صداوسیما، به سخنان رهبری توجه درست نمی شود که اگر می شد احتمالا دلگیری و خشم شما کمتر از این می یود.

سوم- دوباره می پرسم، شما برای انتخاب همکار، دنبال فردی نزدیک به خود از نظر فکری نیستید؟ این برای شما بدیهی نیست که در ادارات دولتی، افراد ترجیحا باید معتقد به حکومت باشند؟ این چه منافاتی با توحه به حقوق همه اقشار دارد؟ حق استخدام دولتی که جزو حقوق عمومی نیست

پنجم-ممنون می شوم برای این ادعا، سند و مدرکی قانونی عرضه کنید.

ششم- «شما چطور به خود اجازه می دهید میزان جرم کسی را تعیین کنید؟» همان طور که شما به خودتان اجازه می دهید بگویید حصر هزاربار از اعدام بدتر است« آقایان بر چه  مبنایی بدون محاکمه آزادی های ایشان را از ایشان گرفته اند؟» اصل 176 قانون اساسی را مطالعه بفرمایید. «شما رفع حصر نکنید. لطفا محاکمه کنید.» بنده اگر مسئولیتی داشتم حتما این کار را می کردم

«خوب ما اگر تجمعی را منطقی بدانیم (مثل مثال هایی که زده بودم) چرا به ما مجوز نمی دهید؟» این سوال خوبی است و می توانیم درباره آن گفتگو کنیم.همین که بپذیرید به خیابان ریختن و تجمع کردن بدون مجوز حق قانونی شما نیست تا اینجا کفایت می کند. درباره سوال تان هم بر می گردد به تشخیص نهادهای قانونی و امنیتی مثل نیروی انتظامی و وزارت کشور

«شما واقعا فکر می کنید دادن مجوز در اختیار دولت است؟» توضیحاتی که در کامنت های قبلی تقدیم کردم را مطالعه فرمودید؟ مرجع اعطای مجوز وزارت کشور، از نهادهای تابع دولت، می باشد. حالا اینکه این وزارتخانه با چه نهادهایی مشورت می کند و چه ملاحظاتی را در نظر می گیرد، بحث دیگری است و به خودشان مربوط است

«آیا در ان سال رسانه  ملی در اختیار اکثریت بود؟ » ممنون می شوم قسمتی از قانون اساسی را بیاورید که بگوید رسانه ملی باید در اختیار جناح حاکم باشد. رسانه ملی متعلق به مردم است و رئیسش توسط رهبری تعیین می شود. در قسمت های قبل، انتقادات خود به روند فعلی مدیریت این سازمان را عرض کردم

سوالات

ا-از قوه قضاییه بپرسید

2- ان شا الله

4- ممنون می شوم دلیلی برای این ادعا مطرح کنید.

5- خیر. حق اعتراض از طریق نهادهای قانونی محترم است. اعتراض به نتایج انتخابات در جو آرام و در قالب نامه به وزارت کشور و شورای نگهبان  و رهبری، همیشه مجترم بوده و هست و خواهد بود

6- بنده تحلیل خودم از نظر نظام را عرض کردم. تناقضی هم در حرف هایم نبود. نظام فعلا بنا ندارد بزرگان فتنه را محاکمه کند وبنا به اصل 176 آن را در حصر خانگی قرار داده.  محاکمه چند جوان فریب خورده هم بعید می دانم  برای نظام ارزشی داشته باشد. محاکمه خط دهندگان و محریان آشوب ها مهم است که یک بار در سال 88 انجام شد و شما آنها را غیرواقعی می دانید و مطمئنم روزی به حقیقت آن اعترافات پی خواهید برد. به این حرف ایمان قلبی دارم.

بعد التحریر

انتظار این استدلال ضعیف را داشتم. اما استاد عزیز مگر من به رسانه ها اشاره ای کردم؟ پوشش خبری گسترده فتنه 88 در بی بی سی و صدای امریکا بحث دیگری است. من فقط به حمایت های صریح رضا پهلوی، گوگوش، شیمون پرز،نتانیاهو و اوباما از جنبش سبز اشاره کردم. این چه ربطی به پوشش خبری وقایع انقلاب توسط بی بی سی دارد؟ ای کاش مرزبندی های ادعایی توسط شما آنقدر قدرتمند می بود که پای بیگانه را از جنبش سبز قطع کند نه اینکه روز به روز به حامیانش در جبهه ضد انقلاب بیفزاید. منافقین،سلطنت طلب ها، بهاییان، اسرائیلی ها و...  جبهه بزرگی از دشمنان اسلام و ایران  و انقلاب نیست؟ 

به هر حال از انسان فرهیخته ای چون شما انتظار می رود به این حجم حمایت گسترده جبهه باطل از جنبش سبز بیندیشید. وجدان استاد اهل اندیشه ای چون شما،؛ قطعا آنقدر هوشیار هست که با یک تلنگر کوچک هم به خود بیاید

با آرزوی موفقیت

 

۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۵:۲۰ محمدباقر شمس الهی
سلام
بعضی از قسمت های پاسخ شما، سفید شده است و قابل خواندن نیست. شما می دانید چرا؟
پاسخ:
سلام. select کنید آن سفیدی ها را ،درست می شود. ایرادفنی است.
۰۲ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۲ مجمدباقر شمس الهی

سلام

1- اگر لحن من و خصوصا اتهام بسته بودن ساختار فکری باعث رنجش آن برادر عزیز شده است عمیقا متاسفم و صمیمانه پوزش می خواهم. واقعیت این است که اگر من نوعی و شمای نوعی نتوانیم با هم گفتگو کنیم مشکلات مملکت هیچ گاه حل نخواهد شد. باید اذعان کنم که در بین افرادی که در جامعه ما ولایی، ارزشی و یا حزب اللهی خوانده می شوند، به ندرت شخصی با سعه صدر شما در بحث و گفتگو با مخالفین دیده ام.

برادر عزیز این حق شما است که از بین دو نص زیر، دومی را بیشتر نماینده نظام فکری تاج زاده بدانید:

نص اول شکایت نامه او از سردار مشفق

نص دوم چند ثانیه از صحبت های او در اسارت بدون اینکه قبل و بعد از آن را بداینم.

من دیگر در این مورد هیچ نمی گویم. فقط خواهش می کنم با دوستان منطق دان خود دراین مورد تبادل نظر کنید شاید به این نتیجه برسید که ناجوانمردانه خواندن استناد به نص دوم چندان هم ناجوانمردانه نباشد.

در مورد خاتمی و آخوندی من چیزی حز تکرار حرف های قبلی ندارم و باز این حق شما است که هر نصی را خواستید مبنای نظام فکری یک نفر بگیرید.

ولی در مورد خودم واقعا متحیرم از گفتار شما چه تحلیلی کنم که باعث رنجش آن دوست عزیز نادیده نشود. شما بعد از کلی بحث با من و دیدن نظرات من، هنوز جمله (در این مملکت اظهار نظر آزاد است) را جمله مستقلی می دانید و به من می گویید که می توانم از آن ابراز پشیمانی کنم! باز هم توصیه می کنم با دوستان منطق دان خود این موضوع را به بحث بگذارید.

دوست عزیز گفته اید: " به این سوال فکر کنید که چرا تاج زاده در بیانیه هایش آنطور می گوید و در جمع دوستانش طور دیگری!" ادعای شما از اساس باطل است. همه حرف من این است که شما اساسا اثبات نکرده اید که او در جمع دوستانش طور دیگری می گوید چرا که فقط چند ثانیه حرف او را برای من پخش می کنید. همه حرف های آن جلسه با پخش کنید تا من بفهمم که او در خفا نظرش چیست. در ضمن نهایتا اگر اثبات شود که خاتمی و آخوندی و تاج زاده در خفا حرفی می زنند که خلاف ادعاهای رسمی آنها است، فقط نفاق آنان بر من ثابت می شود و نه حقانیت ادعای خفای آنان.

2- من گفته ام که تقلب در 88 هرگز اثبات نشد ولی همراه و بیش و پیش و پس از آن بارها گفته ام که اصولا شورای نگهبان هیچ گاه امکان بررسی ادعاهای معترضین را نداد و حتی محسن رضایی هم قانع نشد. برادر عزیز من در این ممکلت خیلی چیزها هیچ گاه معلوم نشد و معلوم نخواهد شد. مگر معلوم شد واقعیت حمله به کوی دانشگاه چه بود؟ معلوم شد واقعیت قتل های زنجیره ای چه بود؟ مگر معلوم شد سعید امامی خودکشی کرد یا به قول بعضی شهید شد؟ مگر معلوم شد چه بر سر بازجویان همسر سعید امامی آمد؟ معلوم شد واقعیت قتل زهرا کاظمی و ستار بهشتی چه بود؟ معلوم شد واقعیت بسیاری از اختلاس ها و دزدی ها چه بود؟ ....

اول- گفته اید: "خاتمی اگر گمان می کرد آن جلسه رسانه ای می شود، مطمئن باشید آن اعتراف تلخ برای شما را هرگز انجام نمی داد. " من نمی دانم شما چطور اینقدر با اطمینان 100 در 100 حرف می زنید؟ اولا خاتمی اعترافی نکرده است. ثانیا به قول شما اعتراف را در جمع منتقدینش کرده است و بدیهی است که حتما احتمال لو رفتن آن را بدهد و ثالثا بدیهی است که اصولا خاتمی در همه جا احتمال شنود شدن را می دهد. همین ها کافی نیست تا برادر فهیمی چون شما اینقدر با اطمینان 100 در 100 حرف نزند؟

در مورد تاج زاده گفته اید: "بی آن که تصور کند روزی این اعتراف تلخ برای شمایش، به رسانه ها درز  پیدا می کند" باز هم ادعا برادر من! برای یک اسیر بدیهی است که تمام حرف ها یش شنود می شود.

در ضمن شما طبق کدام سند لو رفتن چند ثانیه از حرف های آخوندی را صلاحدید دفتر رهبری می دانید؟ این اتهام بزرگی به دفتر رهبری است. اگر این طور باشد و آن را هم با موافقت رهبری بداینم، آیا به نظر شما معترضین حق ندارند به رهبری انتقاد کنند که چرا همه حرف های آخوندی و همه حرف های آن جلسه را پخش نمی کنند؟

سوم و چهارم و پنجم. من حاضرم تا ظهور امام زمان هم باز برای شما دلایلم را در مورد تاج زاده و آخوندی و خاتمی تکرار کنم.

ششم- متاسفانه نظرات شما قابل خواندن نیست.

هفتم- مر قانون در این مملکت بارها و بارها توسط مسئولین ریز و درشت نقض شده است و این کمیته حقیقت یاب بارها و منجمله در مجلس سوم تشکیل شده است. در ضمن شکایت از شورای نگهبان در این مملکت امکان ندارد والا به شکایت تاج زاده از جنتی رسیدگی می شد.

هشتم- گزارش شورای نگهبان و کمیته صیانت از آرا را هر وقت خواستید با هم می خوانیم. من هر دو را قبلا خوانده ام.

3- آقا صالح عزیز متاسفانه مثال شما با شرایط واقعی انطباق خوبی ندارد. ولی حتی با فرض خوب بودن مثال، یک نکته را فراموش کرده اید ذکر کنید: در آن باری که استاد درس ضمن تبریک به فلانی نمره 19 را هم ذکر می کند، همان باری است که در آخر جلسه امتحان و قبل از بررسی اعتراضات 3 نفر با تمام وجود فریاد زدند که آقای فلانی تقلب کرده است. آیا باز هم اعلام نمره استاد قابل توجیه است؟

بخش اول- بدیهی است که اگر هر یک از اتفاقات پیش آمده، اتفاق نمی افتاد روند وقایع متفاوت می بود. به نظر شما اگر در پیام ظهر 23 خرداد رهبری به اعتراض معترضین اشاره می شود و ضمن تاکید بر حق الناس، قول پی گیری اکید داده می شد، روند وقایع عوض نمی شد؟

اول- داشتن یک کانال توسط معترضین گرچه غیر متعارف ولی صددرصد لازم است. البته منظور از داشتن یک کانال الزاما کانال خاص نیست. حرف من این است که همه گرایش های فکری (حداقل گرایش های فکری که حق داشتن کاندیدا دارند) حق دارند به طور مساوی نظرات خود را در رسانه ملی طرح کنند. به مثال قبلی من جوابی ندادید: من گفتم حداقل دیدگاه های اکثریت جامعه باید در رسانه ملی انعکاس یابد. وقتی خاتمی و مجلس ششم در راس امور بودند، باید دیدگاه های آنان به طور کامل در رسانه ملی پوشش داده شود. مثلا باید تحص نمایندگان مجلس ششم و دلایل متحصنین از رسانه ملی به طور کامل پخش می شد چرا که اینها نماینده اکثریت مردم بودند.

سوم- داستان گزینش هم همین است. فرموده اید: " این برای شما بدیهی نیست که در ادارات دولتی، افراد ترجیحا باید معتقد به حکومت باشند؟" این جمله شما ایراد اساسی دارد. معتقد به حکومت یعنی چه؟ همه کسانی که ادعا می کنند به قانون اساسی التزام دارند نظام را قبول دارند و لذا به حکومت اعتقاد دارند. بنابراین من و شما در گزینش باید شانس یکسانی داشته باشیم حتی اگر نظرات واقعی خود را در موارد مختلف منجمله 88 را بگوییم. ما معترضین معتقد به حکومتیم و ملتزم به قانون اساسی و البته منتقد بسیاری از امور نظام. در ضمن اگر فرض کنیم حرف شما در مورد ترجیح افراد معتقد به حکومت درست باشد، در این صورت اگر افرادی که با معیار شما غیر معتقد به حکومت هستند اکثریت جامعه باشند تکلیف چه می شود؟

پنجم: " ممنون می شوم برای این ادعا، سند و مدرکی قانونی عرضه کنید." منظورتان کدام ادعا است؟

ششم- متاسفانه مطالب بعدی قابل خواندن نیست.

ایام بکام

پاسخ:
سلام.
1- من هم اگر گاهی موجب رنجش خاظر شده ام، متقابلا پوزش می طلبم. از لطف و محبت شما ممنونم. بنده هم در جناح اصلاح طلب، فردی متین و موقر مانند شما بسیار به ندرت دیده ام و از بابت آشنایی با شما،عمیقا خرسندم.

2- گمان می کنم گیر اصلی بحث ما همین جاست. اگر شما بپذیرید که تاج زاده گفته است:« ما انتخابات را باخته ایم.» در حقیقت بنیان تمام اعتراضات و نظرات خود درباره وقایع 88 را به چالش جدی می کشید و برای همین تلاش می کنید با دور زدن این نقل قول صریح، آن را به «پخش نشدن کامل سخنان» او نسبت دهید. در حالی که سحنان تاج زاده صریح و دارای استقلال معنایی هستند. اگر در نهایت، قبول کنید که تاج زاده و خاتمی و آخوندی مثل شما قائل به تقلب نیستند، در حقیقت نظر خود در خصوص انتخابات 88 را با بحرانی جدی مواجه خواهید ساخت. درباره خاتمی، از همان لینکی که شما فرستاده بودید بنده متوجه شدم که بنا بر علنی شدن آن حرفها نبوده. درباره تاج زاده و جمعی که در آن صحبت کرده هم نه با احتمال 100 در 100ی، اما با احتمال منطقی ِ عقلایی می توان گفت تاج زاده در جلسه ای «خصوصی»آن را طرح کرذه است. درباره آخوندی هم کافی است بدانید که دفتر رهبری، خودش فیلم جلسه را به صداوسبما داده و در حقیقت صداوسیما اجازه ندارد بدون نظر دفتر رهبری چیزی از جلسات ایشان را منتشر کند!

هفتم-در نهایت ممنون می شوم مبنای قانونی تشکیل کمیته حقیقت یاب را مطرح فرمایید. اینکه قانون بارها نقض شده دلیل موجهی است برای اینکه کمیته حقیقت یابی بر خلاف نص صریح قانون تشکیل شود؟

3- این بحث هم مانند بحث تاجزاده و.... به گردش بیهوده ای رسیده. تمام حرف من این است که پیام رهبری تازگی نداشته و رویه همیشگی ایشان بوده است،خطاب به ملت هم بوده و نه رئیس جمهور منتخب. در نهایت هم، اگر بحث فقط عدد 24.5 میلیون است، باید از شما بپرسم که مگر دوستان شما،مدعی جابجایی گسترده آرا و تغییر برنده حقیقی انتخابات در 88 نبودند؟ حالا قید عدد رای با تبریک بدون قید عدد رای، برای این اعتراض چقدر تفاوت دارد؟ عرض من این است که قید عدد 24.5 توسط رهبری چیزی به ابهامات داستان اضافه نمی کند. شما که معترض به انتخابات هستید باید به کلیت پیام ایشان ایراد بگیرید که در جواب،بارها توضیحاتی خدمت شما عرض کرده ام.
اول-بنده عرض کردم، طبق قانون صداوسیما رسانه جناح غالب سیاسی کشور نیست. رسانه «ملی»است و متعلق به ملت و ریاستش توسط رهبری منصوب می شود. بنابراین از نظر حقوقی،ادعای شما وجهی ندارد. اما از نظر سیاسی، بله من هم معتقدم تمام جناح های درون نظام باید در صداوسیما تریبون داشته باشند. البته من،برخلاف شما، آن نماینده ی متحصن مجلس ششمی که آنطور ضربه به امنیت ملی کشور می زند و بحران می آفریند و البته ناکام می ماند را،خبرخواه نظام نمی بینم.
سوم-بله . من وشما باید شانس یکسانی داشته باشیم اما بین یکی که معتقد به ولایت فقیه است و کسی که معتقد به آن نیست، شما باشید کدام را برای یک پست دولتی انتخاب می کنید؟ بنده عرض کردم، حق استخدام از حقوق عمومی مردم نیست و یک امتیاز است. بنابراین نظام اجازه دارد افرادی را که از نطر فکری به خود نزدیکتر هستند را انتخاب کنند. اگر اکثریت، منتقد نظام و غیرمعتقد به اصل ولایت فقیه باشند، خب باید بیایند و رژیم را عوض کنند دیگر!! البته من اصلا این ادعا را قبول ندارم اما اگر به قول شما اکثریت مردم منتقد نظام و غیرمعقتد به  آن هستند، بهتر است نظام را عوض کنند!

درباره بقیه مطالب، اگر  آنها را select  کنید قابل خواندن می شوند. بابت این نقص فنی پوزش می خواهم
با آرزوی موفقیت

۲۰ مهر ۹۵ ، ۱۳:۳۷ مجمدباقر شمس الهی

با سلام و آرزوی توفیق

2- اصرار و تکیه شما بر سه جمله کوتاه از تاج زاده و خاتمی و آخوندی از نظر من اصلا قابل درک نیست و فکر می کنم برای خوانندگانی که این مباحث را دنبال می کنند، چنین باشد. شما برای محکوم کردن معترضین ادله بسیار قویتری دارید که اصلا نیازی ندارید که به چنین استدلال های ضعیفی پناه ببرید. من نمی دانم به توصیه من توجه کردید تا نظر دوستان منطق دان خود را در این مورد بدانید، ولی اگر این کار را نکرده اید بد نیست این کار را بکنید.

ببین برادر عزیز، شما یک جمله از یک نفر را گرفته اید و بدون اینکه به ما بگویید این جمله در چه شرایطی زده شده و قبل و بعد از آن چه گفته شده و این حرف با دیدگاه کلی آن شخص با موضوع مورد بحث چه ارتباطی دارد، می خواهید نتیجه بگیرید که کل ادعای تقلب ما معترضین بر باطل بوده است. برادر گرامی، آخوندی و خاتمی هیچ گاه به صراحت در مورد تقلب اظهار نظر نکرده اند ولی همواره در زمره معترضین قرار گرفته اند. آخوندی در جلسه ای با رهبری برای اعتراض به انتخابات شرکت می کند ودر یک جمله در مورد آراء در صندوق نظر می دهد و در نهایت پیروز آن جلسه است چرا که رهبری دستور به بررسی اعتراض معترضین می دهد (والا اگر کسی در حضور رهبری یک بار بگوید تقلب نشده است و در پایان جلسه  باز بگوید تقلب شده، لابد رهبری او را با اردنگی بیرون می انداخت و وقعی به حرف های او نمی گذاشت). استناد شما به حرف آخوندی به کلی بی اساس است.

عده ای از اصول گرایان که برای خاتمی ارزشی قائل هستند برای پیدا کردن راه برون رفتی از مشکلات نظام، به دیدار خاتمی می روند. از این جلسه فقط جمله ای از خاتمی به بیرون درز می کند و هیچ از اصول گرایان آن جلسه کلامی در مورد آن جلسه و اظهارات خاتمی نمی گویند و خاتمی کماکان رهبر معنوی معترضین شناخته می شود و کاسه های داغ تر از آش او را فتنه گری بزرگ می دانند. شما چگونه می توانید مبنا را فقط آن جمله خاتمی بگیرید و بگوید آن جمله به تنهایی بار معنایی مستقل دارد؟ باور کنید استدلالتان به غایت ضعیف است.

حساب تاج زاده اما متفاوت است. او در اسارت است و جمله ای از او از اسارت بیرون می آید در صورتی که او دهها نص صریح دارد که برخلاف اکثریت قریب به اتفاق بزرگان معترضین به زندان نرفته، با صدای بلند از کودتای انتخاباتی و مهندسی آرا صحبت می کند و با تمام وجود آن را فریاد زده و می زند و با 6 نفر دیگر علیه سردار مشفق شکایت می کند. برادر من، شما را به خدا کمی فکر کنید، استناد به آن حرف تاج زاده اوج ضعف یک استدلال در یک بحث است. می توانید سال ها حرف خود را تکرار کنید و من هم باز حرف خود را تکرار خواهم کرد.

کمیته حقیقت یاب راه برون رفت از ماجرا است. راهکاری مثل تعیین هیئت حل اختلاف قوا که در قانون وجود ندارد و رهبری آن را تشکیل می دهد. آیا ما حق نداریم چنین چیزی را بخواهیم؟

3- فرموده اید: " عرض من این است که قید عدد 24.5 توسط رهبری چیزی به ابهامات داستان اضافه نمی کند. شما که معترض به انتخابات هستید باید به کلیت پیام ایشان ایراد بگیرید که در جواب،بارها توضیحاتی خدمت شما عرض کرده ام." البته ما به کلیت پیام ایشان هم اعتراض داریم که در آن چرا به اعتراض شدید 3 کاندیدا اندک اشاره ای هم نشده است ولی اتفاقا از نظر من عدد 24.5 خیلی چیزها به ابهامات اضافه می کند.

ببین برادر خوب من، فکر می کنم این بحث قادر به ادامه دادن نیست چرا که برای من مثل روز روشن است که برای شمای نوعی (منظور شخص شما نیست، منظورم افراد ولایی است)، اصولا امکان خطای رهبری در این موضوع (و شاید در هیچ موضوع دیگری) وجود ندارد. شما در واقع با پذیرش خطای ایشان، به ساختار فکری خود ضربه بزرگی وارد کرده اید.

در مورد بند اول و سوم بگذارید مسئله را طور دیگری مطرح کنم. شما به مفهومی به نام نظام قائل هستید که صدا و سیما باید مبلغ سیاست های آن باشد و در گزینش ها هم پایبندی به نظام (که ولایت فقیه یک اصل آن است) یک اصل کلیدی است. نگاه من به مسئله متفاوت است. من می گویم رسانه ملی متعلق به همه مردم و همه گرایش های فکری است و همه مردم مستقل از گرایش فکری خود، در گزینش ها وضعیت یکسانی دارند. تنها شرط التزام به قانون اساسی (و نه الزاما اعتقاد به آن) است. وقتی من جایی می خواهم استخدام شود، اعتقاد داشتن یا نداشتن به ولایت فقیه نباید عامل تمایز و تبعیض شود. این البته تفاوت کلیدی دیدگاه من و شما است.

بنابراین به طور خاص من می گویم که حتی اگر شما صلاح نمی دانید که نظرات همه گرایش های فکری جامعه در رسانه ملی مطرح شود، حدقل باید مثلا وقتی مجلس ششم و خاتمی سرکار است که نماینده اکثریت مردم است، باید دیدگاه اکثریت مردم به طور کامل در رسانه ملی مطرح شود.

آنچه را که شما نظام می نامید (که تعیین کننده سیاست های کلی در جاهایی مثل رسانه ملی و گزینش هاست) اگر نماینده اکثریت مردم باشد، شاید به نوعی بتوان محدودیت روی نظر اقلیت را به نوعی تفسیر کرد (که البته اصلا نظر قابل قبولی نیست)، ولی مشکل اصلی اینجاست که خیلی جاها نظر آنچه را شما نظام می دانید، با نظر اکثریت مردم متفاوت است (مثل دوران خاتمی) و نمی دانم شما چگونه آن را با دموکراسی و مردم سالاری توجیه می کنید.

قبلا فرموده بودید: " ممنون می شوم قسمتی از قانون اساسی را بیاورید که بگوید رسانه ملی باید در اختیار جناح حاکم باشد. رسانه ملی متعلق به مردم است و رئیسش توسط رهبری تعیین می شود. در قسمت های قبل، انتقادات خود به روند فعلی مدیریت این سازمان را عرض کردم. " لطفا بگویید کجای قانون اساسی گفته که رسانه ملی باید در اختیار جناح غیر حاکم باشد؟ رسانه ملی متعلق به همه است و همه دیدگاه ها حق نشر نظرات خود را دارند. این مسئله بدیهی نیست؟

گفته اید: " اگر اکثریت، منتقد نظام و غیرمعتقد به اصل ولایت فقیه باشند، خب باید بیایند و رژیم را عوض کنند دیگر!! البته من اصلا این ادعا را قبول ندارم اما اگر به قول شما اکثریت مردم منتقد نظام و غیرمعقتد به  آن هستند، بهتر است نظام را عوض کنند! "

اگر اکثریت مردم منتقد نظام باشند، به این معنا نیست که برانداز هستند بلکه در چارچوب نظام به دنبال اصلاح هستند. ولی شما به من بگویید چگونه می توان فهمید که اکثریت مردم مثلا نسبت به ولایت فقیه چگونه فکر می کنند؟ امیدوارم نگویید از راه پیمایی 22 بهمن و 9 دی.

4- به بسیاری از مطالب مربوط به قسمتی را که نتوانسته بودم بخوانم، در بالا اشاره کرده ام به جر دو قسمت مهم.

اول حق اعتراض خیابانی. اولا به اعتقاد بسیاری از حقوق دان ها برای اعتراض خیابانی طبق قانون اساسی نیازی به مجوز نیست. ثانیا اگر بپذیریم که نیاز به مجوز خیابانی است، مجوز آن را دولت نمی دهد بلکه نظام می دهد و نظام یعنی آن بخشی که رسانه ملی را دراختیار دارد، سیاست های گزینش را تعیین می کند و انتقاد نسبت به آن خیلی سخت و هزینه دار است. متاسفانه کاسه های داغ تر از آش تعیین کننده سیاست های نظام شده اند. در این چند سال به کدام تجمع "غیر خودی" مجوز داده شده است؟ ما الان اگر درخواست تجمعی کنیم که در آن از برگزاری مسابقه در روز تاسوعا دفاع کنیم مجوز می دهند؟ در حالی که مخالفین آن با مجوز و یا بدون مجوز تجمع می کنند. برادر شما در این مملکت زندگی نمی کنید؟

چرا در سال 88 مجوز حتی یک تجمع را به ما ندادند؟

دوم در مورد حمایت بیگانگان از معترضین است که فرموده اید: "انتظار این استدلال ضعیف را داشتم. اما استاد عزیز مگر من به رسانه ها اشاره ای کردم؟ پوشش خبری گسترده فتنه 88 در بی بی سی و صدای امریکا بحث دیگری است. من فقط به حمایت های صریح رضا پهلوی، گوگوش، شیمون پرز،نتانیاهو و اوباما از جنبش سبز اشاره کردم. این چه ربطی به پوشش خبری وقایع انقلاب توسط بی بی سی دارد؟ ای کاش مرزبندی های ادعایی توسط شما آنقدر قدرتمند می بود که پای بیگانه را از جنبش سبز قطع کند نه اینکه روز به روز به حامیانش در جبهه ضد انقلاب بیفزاید. منافقین،سلطنت طلب ها، بهاییان، اسرائیلی ها و...  جبهه بزرگی از دشمنان اسلام و ایران  و انقلاب نیست؟ "

اولا حمایت تروریست های داخلی از حرکت معترضین تنها سوء استفاده انها از هر شرایطی برای ضربه زدن به نظام بوده و به نظرم اتفاقا میر و شیخ ما در این مورد مرز بندی خوبی داشتند و نهایتا دیده اید که آنها در مورد میر و شیخ و خاتمی چگونه صحبت می کنند. اما داستان خارجیان متفاوت است. بیگانگان از فرمان هشت ماده ای آقای خمینی هم استقبال می کنند. آنها به دنبال منافع خود هستند و ملاک عمل ما حرف آنها نیست در ضمن اینکه رهبران معترضین به کرات گفته اند که به حمایت آنها نیازی ندارند. شما اگر می بینید اوباما در جایی مثل یمن از گروهی حمایت می کند، می توانید همین را دلیل باطل بودن حرکت آنها بدانید؟ برادر من معادلات بین المللی به این سادگی نیست.

با آرزوی موفقیت روز افزون

پاسخ:
سلام مجدد.
درباره بحث خاتمی،تاج زاده،آخوندی دچار نوعی فرسایش شده ایم. شما یا نمی خواهید یا نمی توانید اعتراف اینها به عدم تقلب(به معنای جابجایی گسترده آرا و تغیییر فرد پیروز)را بپذیرید. و برایم عجیب است که آخوندی را برنده جلسه با رهبری می دانید! استاد عزیز بارها عرض کرده ام خدمتتان که تقلب با تخلف متفاوت است. طبیعتا ادعای این سه نفر، به تنهایی نمی تواند دلیل کافی برای عدم وقوع تقلب باشد. اما همین که تاج زاده می گوید:« ما انتخابات را باختیم» به نظرم خودش گویای خیلی چیزهاست. استاد عزیز، لطفا آنچه مثل روز روشن است را انکار نفرمایید. تاج زاده، که از بزرگان معترضین محسوب می شود، این جمله را گفته و دستکم ، دستکم با این جمله دارد تردیدی جدی نسبت به ادعای تقلب می آفریند. آیا نباید برای شما سوال باشد که چرا او،آخوندی و خاتمی این چنین صحبت کرده اند؟
تلاش شما برای توجیه و تفسیر جملات صریح این سه نفر قابل درک است. اما منطق سست استدلالی تان، متاسفانه خیر!
«شما برای محکوم کردن معترضین ادله بسیار قویتری دارید.» بله داریم. ولی چه سود که معترض خوشفکری چون شما هم حتی حاضر به پذیرش گزاره های نهاد مرجع قانونی ،یعنی شورای نگهبان نیست و وقتی بارها عرض می کنم که این شورا، هر سه معترض را برای حضور در جلساتش دعوت کرده، انکار می کند؟

3- ما هیچ عصمتی برای رهبری قائل نیستیم و طبیعتا ایشان مبرا از خطا نیست. اما متاسفانه هرچه می گردم، در پیام تبریکی خطاب به ملت ایران بابت حماسه 22 خرداد 88، خبطی نمی بینم. شما می فرمایید چرا رهبری در آن پیام به اعتراض معترضین اشاره نمی کند. من از شما می پرسم که چرا باید اشاره کند؟ اعتراض معترضین مسیری دارد و از طرق قانونی پیگیری می شود. گفتن و نگفتن رهبری مگر جیزی را عوض می کند؟ درست مثل عدد 24.5 میلیون که توسط وزارت کشور اعلام رسمی شده و گفتن یا نگفتنش توسط رهبری چیزی را عوض نمی کند اما شما اصرار دارید که عوض می کند! استاد عزیز، اعتراض شما وقتی درست بود که رهبری با این پیام، راه شکایت و اعتراض نسبت به نتایج انتخابات را سد می کردند. در حالی که ایشان، خود شخصا بخشی از موضوع را پیگیری کردند، با شخص موسوی و نمایندگان هر 3 نامزد معترض دیدار داشتند و فرصت رسیدگی به  شکایات را تمدید کردند.
«
وقتی من جایی می خواهم استخدام شود، اعتقاد داشتن یا نداشتن به ولایت فقیه نباید عامل تمایز و تبعیض شود.» این یک اختلاف مبنایی است میان من و شما. من می گویم در شرایط برابر میان دو نفر، کسی که مقلد و معتقد رهبری باشد، اولویت دارد. دلیلش هم عقلی و بدیهی است. هرکسی برای انتخاب همکار و کارمند، تلاش می کنید نزدیک ترین افراد به خود را انتخاب کند. این برای شما بدیهی نیست؟
«
رسانه ملی متعلق به همه است و همه دیدگاه ها حق نشر نظرات خود را دارند. این مسئله بدیهی نیست؟» همه دیدگاه ها؟ یعنی مارکسیست و بی خدا و همجنس باز هم بیاید در رسانه ملی نظرات خود را نشر بدهد؟ استاد عزیز، مدیریت رسانه ملی چارچوب مشخص و قانونی دارد. این رسانه در اختیار جناح حاکم نیست که بگوییم وقتی اصلاحات سر کار است عقاید آنها را نشر دهد و وقتی احمدی نژاد سر کار است عقاید او را!  رسانه ملی فراتر از این جناح بندی های سیاسی باید باشد.
«
ولی شما به من بگویید چگونه می توان فهمید که اکثریت مردم مثلا نسبت به ولایت فقیه چگونه فکر می کنند؟» مردمی که 4 سال پس از فتنه 88، 72 درصدشان پای صندوق می آیند و رایشان را به دولت برخاسته از 88 می سپارند، بعید می دانم دشمن ولایت فقیه و مخالف آن باشند. چون بدیهتا وقتی شما به کسی یا سیستم مورد تایید کسی اعتماد می کنید، حد قابل توجهی از اعتماد به آن فرد را نیز دارید. این مساله بدیهی نیست؟

4- اینکه به تجمعی مجوز نمی  دهند یک بخث است و اینکه تجمع باید مجوز بگیرد یا نه یک بحث دیگر. قوانین مرتبط با تجمعات را بخوانید،که احتمالا خوانده اید، درباره سازوکار قانونی تجمعات نظر دقیق تری اتخاذ خواهید کرد.  به هر حال طبق قانون، برگزاری تجمع نیاز به مجوز دارد. آنکه بدون مجوز تجمع می کند، خلاف قانون کرده و بدیهتا عمل خلاف قانون کسی مجوز عمل خلاف قانون بقیه نیست.
و در بخش آخر....
«
اتفاقا میر و شیخ ما در این مورد مرز بندی خوبی داشتند و نهایتا دیده اید که آنها در مورد میر و شیخ و خاتمی چگونه صحبت می کنند.» استاد عزیز شوخی می کنید؟ ممنون می شوم مرزبندی های «خوب» آقایان با بیگانگان را مطرح بفرمایید. ضمن اینکه نظرات بیگانگان در خصوص موسوی و کروبی و خاتمی روشن است. روزی رئیس رژیم اسرائیل می گوید اصلاح طلبان سرمایه ما در ایران هستند و روز دیگر، اوباما از موسوی اسم می آورد و ستایشش می کند! استاد عزیز، چشم بر روی حمایت های گسترده اکثریت دشمنان این ملت، از ماجرای فتنه 88 نبندید. رضاپهلوی،منافقین، اسرائیل،امریکا و... این جبهه کوچکی است؟ برای شما سوال نشده که چرا این جبهه گسترده از باطل، حامی جریان سبز شده است؟ برای شما سوال نیست که جرا وزیر خارجه امریکا حسرت می خورد از اینکه چرا به مخالفین بیشتر کمک نرسانده؟؟ استاد عزیز مرزبندی سران فتنه با این دشمنان ملت، چه مرزبندی ای بوده که نه تنها آنها را از این این حرکت دور نکرده بلکه هرروز تعداد بیشتری به آنها اضافه می کرده است؟ به قول شما اگر مرزبندی«خوب»ی صورت گرفته،؛ علی القاعده باید دشمنان این ملت از گرد جنبش سبز پراکنده می شدند. اما چرا نشدند و تا روز عاشورای 88 پشت این حریان ایستادند؟
استاد عزیز، حمایت بیگانه ،حمایت دشمن از یک گروه و حرکت، قطعا سوال برانگیز و تلخ است. معادلات بین المللی ساده نیست اما یک اصل ساده دارد:« گروهها بر اساس منافعشان موضع گیری می کنند.» اینکه چرا منافع امریکا،اسرائیل، سلزنت طلب ها، منافقین و متشابهات، به جنبش سبز 88 گره خورده، سوال مهمی است که اگر آزادمنشانه به آن فکر شود و پاسخ بگیرد، بسیاری از ابهامات را مرتفع می سازذ

در انتها، در خصوص وقایع عاشورای 88، به خاطرات جالبی برخوردم که «حمله به حسینیه ها و عزاداری ها» توسط معترضین را تایید می کند. در ضمن، فیلم هایی دیدم از اهانت به پرچم امام حسین(ع) در خلال این تجمعات مثلاً آرام! گمان می کنم یافتن آنها برای شما سخت نباشد.

با آرزوی سلامتی و موفقیت
۲۳ آبان ۹۵ ، ۲۰:۲۴ محمد باقر شمس الهی

با سلام و پوزش از تاخیر.

1- من هم می دانم تقلب (به معنای جابجایی گسترده آرا) با تخلف متفاوت است ولی حرف من این است که ادعای اصلی همه خصوصا آخوندی در جلسه با رهبری تقلب نبوده است بلکه تخلف گسترده منجر به ابطال انتخابات بوده است (والا بعد از اینکه آخوندی گفت تقلب نشده است، قاعدتا باید با اردنگی او را بیرون می انداختند) و به همین دلیل هم او برنده جلسه با رهبری است زیرا رهبر قول رسیدگی به تخلفات را می دهند. در ضمن من هنوز هم می گویم باید همه حرف های آخوندی را شنید. خاتمی اصولا هیچ گاه در مورد صحت نتایج حرف صریحی نزده و از چند جمله بدون اول و آخر او چیزی نمی توان فهمید. تاج زاده هم که اصولا معتقد به مهندسی انتخابات و کودتای انتخاباتی است و نص صریح او در مقابل چند جمله ضبط شده در اسارت اصالت دارد.

با این وجود من هم قبول دارم که بحث در این مورد فرسایشی شده است. بگذارید بحث را با 4 فرض جلو ببریم.

فرض اول. من فرض می کنم استدلال شما کاملا درست است و این سه موجود اساسا تقلب را نه فقط به معنای تغییر نتایج بلکه به معنای هر نوع تفسیری که مجوز اعتراض بشود را در خفا انکار می کنند. در این صورت فقط شخصیت این سه نفر در ذهن من خدشه دار می شود ولی اولا این همه بزرگان معترضین همواره بر سر حرف خود بوده اند و ثانیا اصولا دلیل اعتراض من حرف این سه نفر و امثال این 3 نفر نبوده است. من با گوشت و پوست و استخوان خود شاهد بی قانونی از طرف مجریان انتخابات و ناظران انتخابات (که باید مظهر بی طرفی باشند) بوده ام و همین برای ابطال انتخابات و حق اعتراض من کافی است.

فرض دوم. من استدلال شما را نمی پذیرم ولی می پذیرم که افرادی مثل شما عمیقا فکر می کنند که این سه نفر شهادت به عدم تقلب داده اند و تمام استدالات شما در ذهن شما، ما معترضین را افرادی غیرمنطقی جلوه می دهد. من فکر می کنم در تمام این سال ها افرادی مثل من در مورد توجیه افرادی مثل شما ضعیف عمل کرده ایم. من فکر می کنم تا راه حلی برای متقاعد کردن شما پیدا کنم.

فرض سوم. شما فرض کنید استدلال من در مورد این سه نفر درست است. منتظرم ببینم تحلیل شما با این فرض چه خواهد بود.

فرض چهارم. شما استدلال مرا نمی پذیرید ولی می پذیرید که افرادی مثل من عمیقا فکر می کنند که این سه نفر مثل سایر معترضین و بزرگان معترضین، ایرادهای اساسی به روند انتخابات دارند. منتظرم ببینم تحلیل شما با این فرض چه خواهد بود.

2- شما هرگز نمی توانید در پیام 22 خرداد خبطی ببینید، شما اساسا در هیچ کار و پیام ایشان خبطی نخواهید دید و ادعای عدم معصومیت فقط شعار است. به نظرم بدیهی تر از این اصلی وجود ندارد که پدر همه ملت در اولین واکنش به طرفین یک دعوا، اگر 24.5 را ذکر می کند نامی از معترضین که شامل هواداران سه کاندیدای به شدت معترض هستند هم ببرد. اگر شما این اصل بدیهی را نمی پذیرید، من هیچ کاری نمی توانم بکنم.

با این وجود من قبول دارم که بحث در این مورد هم فرسایشی شده است. بگذارید بحث را با 4 فرض جلو ببریم.

فرض اول. من فرض می کنم استدلال شما کاملا درست است و اساسا در پیام 22 خرداد ایرادی وجود ندارد. دلایل دیگر من برای اعتراض کماکان به قوت خود باقی است.

فرض دوم. من استدلال شما را نمی پذیرم ولی می پذیرم که افرادی مثل شما عمیقا فکر می کنند که اساسا در پیام ایشان مشکلی وجود نداشته است. فکر می کنم در مورد ادامه بحث در مورد انتخابات 88 خللی بوجود نخواهد آمد ولی احتمالا با همین منطق ممکن است هیچ یک نتوانیم هیچ یک از دلایل یکدیگر را نه رد کنیم و نه قبول!

فرض سوم. شما فرض کنید استدلال من در مورد این پیام درست است. منتظرم ببینم تحلیل شما با این فرض چه خواهد بود.

فرض چهارم. شما استدلال مرا نمی پذیرید ولی می پذیرید که افرادی مثل من عمیقا به این پیام اعتراض دارند. منتظرم ببینم تحلیل شما با این فرض چه خواهد بود.

3- فرموده اید: "در شرایط برابر میان دو نفر، کسی که مقلد و معتقد رهبری باشد، اولویت دارد. دلیلش هم عقلی و بدیهی است. هرکسی برای انتخاب همکار و کارمند، تلاش می کنید نزدیک ترین افراد به خود را انتخاب کند. این برای شما بدیهی نیست؟"

ابدا بدیهی نیست نه فقط به این دلیل که من مقلد رهبر نیستم بلکه بدلیل اینکه مقلد رهبری بودن حقی در برابر سایرین برای من نباید ایجاد کند. در ضمن فراموش نکنید که اینطور نیست در شرایط مساوی اولویت با مقلد و معتقد به رهبری باشد بلکه در بسیاری از موارد و بسیاری از جاها، در شرایط نابرابر هم اولویت با این دسته است و به همین دلیل بسیاری از افرادی مجبور به تظاهر می شوند تا موقعیت اجتماعی خود را از دست ندهند. التزام به نظام و قانون اساسی شرط لازم و کافی برای انتخاب افراد باید باشد و لاغیر. بحث در یک شرکت خصوصی نیست که افراد نزدیک ترین فرد به خود را انتخاب کنند. مملکت برای همه است مطلقا برای همه. این نقطه اصلی تفاوت ما با شما است. ما نمی خواهیم شما را کنار بزنیم و روزی خواهد رسید که شما هم به این اصل بدیهی خواهید رسید.

4- فرموده اید: "این رسانه در اختیار جناح حاکم نیست که بگوییم وقتی اصلاحات سر کار است عقاید آنها را نشر دهد و وقتی احمدی نژاد سر کار است عقاید او را!  رسانه ملی فراتر از این جناح بندی های سیاسی باید باشد." اگر رسانه ملی فراتر از جناح بندی است، چرا عمدتا دیدگاه های یک جناح را انتشار می دهد؟ چرا در مسائل عقیدتی فقط دیدگاه های خاصی را انتشار می دهد؟ باز هم می گویم از نظر من همه نحله های فکری پذیرفته شده در عرف عمومی جامعه حق انتشار نظرات خود در رسانه ملی را باید داشته باشند. وقتی در مورد مصدق و شاملو و فروغ فرخزاد و فرهاد جعفری و بازرگان و منتظری و ... در سطح جامعه کتاب منتشر می شود به این معناست که حتی از نظر حاکمیت این مطالب قابلیت انتشار را دارد. چرا ما در رسانه ملی فقط باید شعر شاعران خاصی را بشنویم؟ شما فوری مسئله را به مطالبی مثل همجنس بازی ربط می دهید تا دهان آدم بسته شود. برادر من ما حق داریم همه دیدگاه های سیاسی، احتماعی، فرهنگی و مذهبی را در رسانه ملی ببینیم. این توقع زیادی است؟ این همان چیزی نیست که آیت الله خمینی می گفت؟ مگر ایشان در پاریس نمی گفتند مارکسیست ها هم در ابراز عقیده آزادند؟

5- در مورد تجمع ها، شما بگویید من در چه موردی بخواهم تجمع راه بیندازم، به من مجوز می دهند؟

6- فرموده اید: "ضمن اینکه نظرات بیگانگان در خصوص موسوی و کروبی و خاتمی روشن است. روزی رئیس رژیم اسرائیل می گوید اصلاح طلبان سرمایه ما در ایران هستند و روز دیگر، اوباما از موسوی اسم می آورد و ستایشش می کند! استاد عزیز، چشم بر روی حمایت های گسترده اکثریت دشمنان این ملت، از ماجرای فتنه 88 نبندید. رضاپهلوی،منافقین، اسرائیل،امریکا و... این جبهه کوچکی است؟ برای شما سوال نشده که چرا این جبهه گسترده از باطل، حامی جریان سبز شده است؟ برای شما سوال نیست که جرا وزیر خارجه امریکا حسرت می خورد از اینکه چرا به مخالفین بیشتر کمک نرسانده؟؟ استاد عزیز مرزبندی سران فتنه با این دشمنان ملت، چه مرزبندی ای بوده که نه تنها آنها را از این این حرکت دور نکرده بلکه هرروز تعداد بیشتری به آنها اضافه می کرده است؟ به قول شما اگر مرزبندی«خوب»ی صورت گرفته،؛ علی القاعده باید دشمنان این ملت از گرد جنبش سبز پراکنده می شدند. اما چرا نشدند و تا روز عاشورای 88 پشت این حریان ایستادند؟" اولا بسیاری از استنادهای شما مبهم، غیر دقیق و بعضا غلط است. ثانیا بسیاری از بیگانگان از فرمان 8 ماده ای آیت الله خمینی هم استقبال کرده بودند، آیا این دلیل می شود که کار ایشان غلط بوده است و یا بسیاری از دولت ها و نهادها نقض حقوق بشر در بحرین را محکوم می کنند، آیا اشکالی دارد؟ ما کار خودمان را می کنیم و کاری هم با بیگانگان نداریم. شما فرموده اید: "منافع امریکا،اسرائیل، سلطنت طلب ها، منافقین و متشابهات، به جنبش سبز 88 گره خورده"، این ادعا از اساس باطل است و شما ناخودآکاه با این ادعا از مواجه شدن با خلاف هایی که بخشی از حاکمیت در جریان سال 88 کرد فرار می کنید. گیرم که حرف شما درست باشد، آیا سرکوب معترضین، دستگیری های خلاف قانون، جبس های انفرادی، دادگاه های خلاف قانون، حصر بدون محاکمه و ... قابل دفاع است حتی اگر معترضین در پی اجرای فرامین امریکا باشند؟ قانون فقط برای دیگران خوب است؟

7- فرموده اید: "در انتها، در خصوص وقایع عاشورای 88، به خاطرات جالبی برخوردم که «حمله به حسینیه ها و عزاداری ها» توسط معترضین را تایید می کند. در ضمن، فیلم هایی دیدم از اهانت به پرچم امام حسین(ع) در خلال این تجمعات مثلاً آرام! گمان می کنم یافتن آنها برای شما سخت نباشد." اگر قرار است خاطرات را ملاک بگیریم، به نظر شما خاطرات چند نفر و چه کسانی را باید گوش کنیم؟ آیا خاطرات خانواده ها و نزدیکان کشته شدگان روز عاشورای 88 را هم باید گوش کرد؟ آیا خاطرات جوان 15 ساله ای از اقوام نزدیک ما را که ساعت 9 صبح روز عاشورا در میدان امام حسین از لباس شخصی ها کتک مفصلی نوش جان کرد را هم باید گوش کرد؟ برادر من بیایید خاطرات همه را گوش کنیم.

خوشحالم که بالاخره به فیلمی دست یافتید که در آن می توان اهانت به پرچم امام حسین را دید. قاعدتا این قبیل فیلم ها آنقدر نادر هستند که پس از مدت ها یکی از آنها را پیدا کرده اید. من نمی دانم چرا به هر یک از دوستان ولایی که پیشنهاد می کنم بیایید باهم همه فیلم ها و عکس های روز عاشورا را با هم ببینیم (تاکید می کنم همه)، هیچ کس قبول نمی کند. بی صبرانه منتظر آن روزی هستم. تا یا شما بفهمید که چه دروغی در مورد روز عاشورا به شما گفتند و یا من بفهمم چه فاجعه ای معترضین سبز در روز عاشورا بوجود آوردند.

با آروزی موفقیت و سلامتی برای شما دوست عزیز

پاسخ:
 با عرض سلام مجدد خدمت استاد عزیز

1- من اعتراف می کنم که در طولانی کردن بحث مرتبط با اعتراف  این سه نفر به تقلب در انتخابات 88، اشتباه کردم. چرا که اصرار من بر این موضوع، اگرچه مبتنی بر فکت های قابل توجهی ،از جمله صحبت روحانی در جلسه دفاع از وزرا درباره آخوندی و واکنش ها به انتشار صوت خاتمی، است اما باعث ایجاد سوء تفاهم می شود و شما گمان می کنید تنها استدلال ما برای اثبات عدم تقلب در انتخابات 88، همین اعترافات آقایان است. خیر استاد عزیز! ما برای اثبات عقلانی عدم تقلب در انتخابات 88 گزارش تفصیلی شورای نگهبان را داریم، نتایج صندوق به صندوف انتخابات 88 را داریم( که برای اولین بار در تاریخ جمهوری اسلامی منتشر شد)، 15 روز زمان رسیدگی شورای نگهبان و عدم حضور موسوی و کروبی در این شورا را داریم، آزمون علمی بنفورد را داریم، نتایج نظرسنجی های قبل انتخابات را داریم، مطالب مفصل سایتهایی مثل الف و بررسی تک تک شبهات مردم توسط این رسانه و سایر رسانه ها را داریم. و چندین فکت دیگر که اگر به صورت ذقیق مطالعه شوند و بدون غرض ورزی، قضاوت خوبی درباره شبهه تقلب به دست می دهند. فکر می کنم به فرض سوم و چهارم شما در این بند پاسخ داده باشم. حتا اگر خاتمی و آخوندی و تاجزاده هرگز به تقلب اعتراف نکرده باشند، چیزی از استدلال ها و فکت های ما برای عدم تقلب کسر نمی شود. من هنوز منتظرم شما پاسخ بدهید که چرا موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان را نپذیرفتند و برای بیان شکایات خود حاضر به حضور در تنها مرجع قانونی نشدند؟

2-درباره بحث فرسایشی دوم، یعنی 24.5 میلیون هم باید عرض کنم که فرضهای مطرح شده توسط شما یک اشکال اساسی دارند و آن، عدم توجه به ترتیب تاریخی وقوع وقایع است. پیام مقام معظم رهبری در روز 23 خرداد منتشر می شود و احتمالا بهتر از من واقف هستید که در این روز خبری از معترضین شدید و حجم بالای اعتراض نبوده است. اگرچه تحرکات فتنه گران از همان ساعات پایانی روز 22 خرداد آغاز شذ اما اوج اردوکشی های خیابانی از 25 خرداد به بعد رخ داد و طبیعتا نمی توان انتظار داشت رهبری در پیام 23 خرداد خود، به انبوه معترضین اشاره ای کنند! اگر هم انتظار داشته اید که رهبری در پیامی خطاب به ملت بابت حماسه 22 خرداد، به بیانیه های دو کاندید معترض اشاره ای کنند، به نظرم انتظار بیجایی است. چرا که اعتراضات در روند قانونی خود پیگیری می شوند، کما اینکه شدند، و طبیعتا اشاره یا عدم اشاره رهبری در این پیام چیزی از روند قانونی را کم و زیاد نمی کند. نقطه افتراق ما در این بحث همین جاست. شما انتظار داشتید رهبری در پیام خود خطاب به ملت، به اعتراضات دو نامزد معترض اشاره کنند و من چنین انتظاری نداشتم. اما اینجا من از شما می پرسم چرا جلسه اختصاصی با موسوی در روز 25 خرداد، جلسه با نمایندگان نامزد ها در روز 26 خرداد(اگر اشتباه نکنم) و تمدید مهلت رسیدگی به اعتراضات را نادیده می گیرید؟ آیا این اهتمام رهبری به پیگیری اعتراضات معترضین را نمی توان رفتاری پدرانه دانست؟ ایشان فقط باید در پیام تبریک خطاب به ملت از دو نامزد معترض نام می بردند؟
«شما اساسا در هیچ کار و پیام ایشان خبطی نخواهید دید و ادعای عدم معصومیت فقط شعار است.» این هم جمله ای است که بوی تهمت می دهد استاد عزیز! بنده هیچ گاه ایشان را معصوم ندانسته و نخواهم دانست و به برخی سخنان و مواضع ایشان نقد هم دارم. اصلا بگذارید مثالی بزنم: در همین ماجرای اخیر و اظهار نظر عجیب و بی معنای آقای موحدی کرمانی درباره منتقدین. به نظرم این اظهار نظر کاملا برخلاف آن سخن رهبری است که گفته اند «انتقاد از من نه جرم است و نه پیگرد دارد» و اینجا آقای موحدی متاسفانه حرف پرهزینه ای زده اند و با نظر شخصی خود، برای رهبری نظام هزینه ایجاد کردند. همه ما می دانیم که ایشان منصوب رهبری هستند و امام جمعه موقت تهران. من به عنوان یک دانشجو و البته علاقمند به ولی فقیه، انتظار دارم حضرت آقا به جد نسبت به این موضع گیری عجیب واکنش نشان دهند و از آقای موحدی بخواهند حرف خود را اصلاح کند، و یا اینکه خودشان صحبتی کنند که اثر این اظهار نظر عجیب آقای موحدی را خنثی کتد. این، انتقاد اخیر من و انتظاری است که از رهبری دارم و بالطبع اگر محقق نشود، عدم تحقشش را خطایی از حانب ایشان خواهم دانست. اما استاد عزیز! تفاوت چون منی با دوستان شما در این است که اگر انتقادی هم داریم، با وقوف بر علم و دانش و تخصص کمتر نسبت به رهبری، و از موضعی جویای حقیقت آن را مطرح می کنیم.
3-«
فراموش نکنید که اینطور نیست در شرایط مساوی اولویت با مقلد و معتقد به رهبری باشد بلکه در بسیاری از موارد و بسیاری از جاها، در شرایط نابرابر هم اولویت با این دسته است و به همین دلیل بسیاری از افرادی مجبور به تظاهر می شوند تا موقعیت اجتماعی خود را از دست ندهند.» استاد عزیز بحث ما تاکنون، حتی الامکان بر مبنای فکت و داده های مستند پیش رفته است. من عادت ندارم ادعاهای کلی را بپذیرم. لطفا فکت متقن ارائه کنید. آنچه برای شما بدیهی است، بدون استدلال و برهان، بدیهتا نمی تواند برای دیگران بدیهی باشد.
درباره اینکه «مملکت برای همه است» بله برای همه است. اما آیا امکان کسب شغل دولتی هم مال همه است؟ به عبارت دیگر آیا شغل دولتی حق است یا امتیاز؟ به نظر می رسد این، یک امتیاز باشد که دولت در صورت تشخیص صلاحیت به افراد مختلف اعطا می کند. پس این حرفهای کلی که مملکت مال همه است و ما شما را کنار نمی زنیم و اینها، مال اینجا نیست. بحث ما بر سر ملاک های انتخاب است. گزاره ای که بنده عرض کردم، مشخص است:« در شرایط برابر، اولویت باید با کسی باشد که به ولایت فقیه اعتقاد دارد،نسبت به کسی که ندارد. چرا که کسب شغل دولتی یک امتیاز است نه یک حق. و طبیعتا دولت این حق را دارد که این امتیاز را به کسانی دهد که از نطر فکری به او قرابت بیشتری دارند.»
4-شما اینجا دو موضوع را خلط کرده اید. یکی حق آزادی بیان و یکی حق آزادی بیان در صداوسیما! مشخصا آنچه انقلاب اسلامی وعده اش را داده، اولی است و نه دومی. همانطور که به قول شما درباره افرادی مثل منتظری و بازرگان و فرهاد جعفری و فروغ و... کتاب منتشر می شود و جراید دوستان شما به آنها می پردازند. اما صداوسیما متعلق به حاکمیت است و طبیعتا به آنچه می پردازد که از نظر حاکمیت مطلوب تر است. البته من انتقادات بسیار زیادی به صداوسیما دارم و در مواقع مختلف آنها را مطرح کرده ام. و فی المثل معتقدم هیچ ایرادی ندارد اگر به سبک همان سالهای ابتدای انقلاب، مناظرات عقیدتی و فلسفی در صداوسیما راه بیفتد. و بسیار انفاق خوبی است اگر در تحلیل مسائل گوناگون سیاسی-فرهنگی-اقتصادی و... از تمام تحلیلگران درون نظام استفاده شود. اینجا با شما هم نظرم. اما معتقدم نمی توان انتظار داشت صداوسیما هرآنچه در کشور آزاد است را بازنشر کند. صداوسیما اهدافی دارد و راهبردهایی و باید طبق آنها برنامه ریزی کند. بله مارکسیست ها باید در ابراز فکر خود آزاد باشند( شهید مطهری درباره تفاوت آزادی عقیده و آزادی فکر بحث جالبی دارند که پیشنهاد می کنم حتما مطالعه کنید. همین طور بحث های شهید مطهری در کتاب آینده انقلاب اسلامی ایران. من آنچه شیخ شهید در آن کتاب گفته است را قبول دارم) و باید بتوانند فی المثل بنیان های اندیشه ای خود را مطرح کنند و کتابهایشان منتشر شود. اما این انتظار که مارکسیست ها در تلویزیون ایران، تریبون داشته باشند و نشر افکار کنند،آن هم با بودجه جمهوری اسلامی، کمی به نظرم انتظار بیجایی است!

5-پاسخ این سوال در صلاحیت من نیست و باید از وزیر کشور دولت اعتدال بپرسید که به تجمعاتی مجوز می دهند. اما مثال ساده اش، تجمعات صنفی ِ تقریباً هرروزه ی صنوف گوناگون جلوی ساختمان مجلس است. یک روز دانشجویان دانشگاه صنعت نفت، یک روز معلمان، یک روز کارگران و... نیروی ویژه هم آنها را متفرق نمی کند و تحمعاتشان عموما دامنه دار  و چند روزه است.

6-«
بسیاری از استنادهای شما مبهم، غیر دقیق و بعضا غلط است.» استاد عزیز من می توانم برای تک تک ادعاهایم سند تقدیم کنم. برای حمایت رئیس رژیم صهیونیستی از جنبش سبز، برای حسرت کلینتون از عدم کمک بیشتر به مخالفین ، برای حمایت پسر شاه مخلوع از این جنبش و... اسناد به قدر کافی هست.
همین آیت الله خمینی ِ مرحوم که استقبال جریانات خارج کشور از فرمان 8 ماده ای اش را با حمایت همه جانبه دشمنان ملت از فتنه 88 مقایسه می کنید، ملاکی ابدی برای ما یادگار گذاشته است:«
ما هم نباید توقع داشته باشیم که اینها برای ما خوب بگویند، اگر خوب بگویند، معلوم می‌شود ما خیانتکاریم! آن روزی که من آن وقتها می‌گفتم که نمی‌فهمد این دستگاه؛ (۳) برای سقوط من این است که آنها شروع کنند به تعریف کردن! اگر چنانچه امریکا از ما تعریف کند و روزنامه‌های امریکا از ما تعریف کنند، آن وقت است که باید مردم بگویند این چه است قضیه؟ یک قضیه‌ای است که دارند تعریف می‌کنند! البته باید از ما تکذیب کنند، از شما هم باید تکذیب کنند،»(صحیفه نور-جلد9-صفحه 527)
«آیا سرکوب معترضین، دستگیری های خلاف قانون، جبس های انفرادی، دادگاه های خلاف قانون، حصر بدون محاکمه و ... قابل دفاع است حتی اگر معترضین در پی اجرای فرامین امریکا باشند؟ قانون فقط برای دیگران خوب است؟» دستگیری خلاف قانون و دادگاه خلاف قانون خوب نیست. اما ممنون میشوم مظاهر غیرقانونی درباره آنها، در سال 88 را مطرح بفرمایید. استاد عزیز درباره قانونی بودن حصر با شما گفتگو کرده ام. درباره دادگاه ها  و زندانی کردن ها و... شما می توانید بگویید ظالمانه است و ناجوانمردانه است و غیره، اما انگ غیرقانونی زدن، نیاز به فکت دقیق و بررسی مستدل دارد. مثل تقریبا تمام تجمعات فتنه گران سال 88 که با توجه به نص صریح قانون و مصوبه مجلس شورای اسلامی، اعمالی خلاف قانون بوده اند.

7-بله باید خاطرات همه را گوش کنیم. و متاسفانه یکی از کم کاری های بزرگ جبهه ما پس از 88 همین بوده که خاطرات شفاهی مردم از فتنه را به خوبی جمع آوری نکرده است و امروز به جز یکی دو مورد، کتاب خاطراتی از سال 88 در دسترس نداریم. بله باید خاطرات همه را ببینیم. هم آن بسیجی مظلوم شهید، هم آن قربانیان بی گناه ضایعه کهریزک. آنچه مشخص است این است که در «آشوب» حلوا خیر نمی شود و محبت توزیع نمی گردد. آشوب و مشاجره خیابانی، زد و خورد دارد. این وسط عده ای از مردم عادی،غیور و البته تند هم بودند که به صورت خودجوش در خیابان ها به تادیب فتنه گران می پرداختند.همانها که شما اسمشان را می گذارید لباس شخصی! آنچه مهم است، تدبیر برای جلوگیری از بروز آشوب خیابانی است که متاسفانه ذره ای در سران فتنه نبود. وقتی آشوب شکل بگیرد، دعوای حقوقی و قانونی به کف خیابان سرایت کند و دود و آتش حرف بزند، طبیعی است که اوضاع از کنترل خارج می شود و در اوضاع خارج از کنترل، هم بسیجی هایی شهید می شوند و هم آقاسلطان هایی و روح الامینی هایی قربانی.
قطعا اگر فرصتی دست دهد، برای اجابت دعوتتان برای بررسی وقایع 88 خدمت می رسیم. پیش از آن باید به حرفمان عمل کنیم و جلسه ای در دفتر بسیج برای بحث و گفتگو درباره این موضوع و موضوعات مشابه، با حضور شما ترتیب دهیم. پیگیری خواهم کرد برای این جلسه.
با آرزوی توفیق روزافزون برای شما استاد عزیز
۱۷ آذر ۹۵ ، ۰۳:۳۹ محمدباقر شمس‌الهی

با سلام

1- فرموده اید: "من هنوز منتظرم شما پاسخ بدهید که چرا موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان را نپذیرفتند و برای بیان شکایات خود حاضر به حضور در تنها مرجع قانونی نشدند؟" این حرف تنها یک ادعا است. استناد شما به گزارش و حرف های شورای نگهبان است و استناد من به کمیته صیانت از ارا و حرف های خود میر و شیخ. شما به من بگویید این "تنها مرجع قانونی" در این دعوا (که خودش یک طرف دعوا است) اگر خلافی بکوید و خلافی انجام دهد، ما چه باید بکنیم؟ ما به چه کسی باید شکایت کنیم؟

اختلاف من و شما فقط بر سر رفتن یا نرفن میر و شیخ به شورای نگهبان نیست. دهها مورد وجود دارد که شورای نکهیان ادعایی می کند و میر و شیخ و صیانت از ارا چیز دیگر. مثلا شورای نکهبان ادعا می کند ناظرانش هیچ تخلفی در برخورد با نمایندگان کاندیداها در سر صندوق ها نداشته اند در صورتی که سه کاندیدای بازنده خلاف آن را می گویند. من نمی دانم شما چظور از من انتظار دارید در همه این موارد حرف شورای نکهبان را بپذیرم. من البته به حکم شورای نکهبان تمکین می کنم ولی در عدم بی طرفی این شورا در 88 تردید ندارم. بنابراین اگر شما از من می یپرسید " چرا موسوی و کروبی دعوت شورای نگهبان را نپذیرفتند و برای بیان شکایات خود حاضر به حضور در تنها مرجع قانونی نشدند؟"، من می گویم بیایید از اول همه اسناد و مدارک و ادله طرفبن را بشنویم تا ببینیم واقعا شورای نکهبان دعوتی کرده است و میر و شیخ نرفته اند و اگر دعوت کرده سنگ اندازی در آمدن آنها نکرده است.

2- جواب این قسمت را خصوصی خواهم داد.

3- فرموده اید: « در شرایط برابر، اولویت باید با کسی باشد که به ولایت فقیه اعتقاد دارد،نسبت به کسی که ندارد. چرا که کسب شغل دولتی یک امتیاز است نه یک حق. و طبیعتا دولت این حق را دارد که این امتیاز را به کسانی دهد که از نطر فکری به او قرابت بیشتری دارند البته منظور شما از دولت، قاعدتا حاکمیت است.

من این نظر را قبول ندارم. وقتی در جایی طبق قانون فقط التزام به قانون اساسی و یا ولایت فقیه کافی است، شما به چه دلیل آن را به اعتقاد تغییر می دهید؟ اعتقاد به ولایت فقیه هیچ امتیازی برای هیچ کس نباید بیاورد.

4- فرموده اید: " شما اینجا دو موضوع را خلط کرده اید. یکی حق آزادی بیان و یکی حق آزادی بیان در صداوسیما". خیر برادر عزیز من، شما خلط فرموده اید. اساسا آزادی بیان به معنای آزادی حرف زدن در پشت میز نهار خوری نیست. آزادی بیان یعنی اینکه همه فرصت یکسان برای ابراز و انتشار نظرات خود داشته باشند. فرموده اید: " مشخصا آنچه انقلاب اسلامی وعده اش را داده، اولی است و نه دومی". دوست خوب من، این را از کجا آورده اید؟ در کدام نقل قول آیت الله خمینی در قبل از انقلاب این مفهوم وجود دارد؟ فرموده اید: "اما صداوسیما متعلق به حاکمیت است و طبیعتا به آنچه می پردازد که از نظر حاکمیت مطلوب تر است." این هم از آن حرف ها است. اگر آنچه از نظر حاکمیت مطلوب تر است با نظر اکثریت مردم منافات داشته باشد، آنوقت به نظر شما دموکراسی و مردم سالاری و جمهوریت و ... به خطر نمی افتد؟ من البته به یک شرط با استدلال شما کنار می آیم و آن این است که بگویید جمهوری اسلامی دیکتاتوری صلحا است. من واقعا نمی دانم در ذهن افرادی مثل شما چه می گذرد که خود را معتقد به آزادی بیان می دانید، و بعد به صراحت می گویید کسانی حق نشر حرف های در تنها رسانه تصویری کشور دارند که نظرشان به حاکمیت نزدیک تر است!

5- فکر می کنم در این موضوع تا حدی حق باشماست. ظاهرا وقتی مخالفین کاسه های داغ تر از آش سر کار می آیند، امکان تجمعات صنفی و تجمعاتی که به نوعی علیه قوه مجریه تلقی می شود آزاد می شود ولی مجوز همین ها را هم وزارت کشور نمی دهد بلکه شورایی در وزارت کشور می دهد که در آن نهادهای اطلاعاتی و امنیتی و سپاه قدرت زیادی دارند. ببینید شما می دانید که علیه بدحجابی با مجوز و بی وجوز می توان تجمع و راه پیمایی کرد. آیا امکان دارد کسی تجمعی با عنوان مخالفت یا حجاب اجباری برگزار کند (امیدوارم خوانندگان مرا به بی دینی متهم نکنند. من نگفتم مخالفت با حجاب، گفتم مخالفت با اجباری کردن حجاب که بسیاری از روحانیون هم چنین فکر میکنند)؟ در دفاع از گشت ارشاد، با مجوز و بی مجوز می توان تجمع کرد. آیا می توان تجمعی در مخالفت با گشت ارشاد برگزار کرد؟ در مخالفت با برجام می توان تجمع کرد. آیا در موافقت با برجام هم می توان؟ در اعتراض به فساد در قوه مجریه می توان تجمع کرد و بسیار حرف هایی زد که هنوز اثبات نشده اند. آیا در مخالفت با فساد در قوه قضاییه هم می توان تجمع کرد؟ آیا لازم است باز هم مثال بزنم تا نشان دهم در این مملکت کسانی که مطابق با "آنچه از نظر حاکمیت مطلوب تر است" فکر می کنند، آزادی های بسیار بسیار بیشتری از کسانی دارند که نقدی به حاکمیت دارند؟ شما رد همان تجمعات صنفی جلوی مجلس هم ببنید، چقدر درجه آزادی دارند. شما از دستگیری مسئولین صنفی کارگران و معلمان خبر دارید؟ از وضعیت آنان در زندان خبر دارید؟ از وضعیت خانواده های آنان خبر دارید؟

6- "حمابت همه جانبه دشمنان از فتنه 88" چیزی جز یک ادعای کلی نیست. در مورد تخلفات گسترده قوه قضاییه، آیا نظر اکثریت حقوقدانان کافی نیست؟ تمام کسانی را که دستگیر می کنند باید تا 24 ساعت تفهیم اتهام کنند. نگداشتن فردی در انفرادی برای روزها و هفته ها و ماه ها بدون تفهیم اتهام نقض آشکار قانون است که به کرات اتفاق افتاده و می افتد. این داستان در مورد بقایی و جوانفکر و بسیاری احمدی نژادی های دستگیر شده هم اتفاق افتاده است. دادگاه فرمایشی بعد از حوادث 88 را که یادتان است، بعد از تعویض رییس قوه، از نمایش متهمین خودداری شد و همان وقت گفته شود که روال قبل خلاف قانون بوده است. برادر من اگر شما از هر آدم منصفی که سر و کارش با دستگاه قضا بوده و یا آشنایی داشته که کارش به آنجا کشیده بپرسید، به شما خواهد گفت آنجا چه خبر است.

7- بلی در آشوب حلوا خیر نمی کنند. به همین دلیل است که بسیاری از صحنه هایی را که در روز عاشورا از درگیری معترضین و نیروی انتظامی و لباس شخصی ها می بینیم، نتیجه طبیعی تقابل معترضین با نیروهای امنیتی است که آن را به دروغ برای شما توهین به عاشورا تبلیغ کرده اند. این حرف شما خیلی جالب است: " این وسط عده ای از مردم عادی،غیور و البته تند هم بودند که به صورت خودجوش در خیابان ها به تادیب فتنه گران می پرداختند.همانها که شما اسمشان را می گذارید لباس شخصی". عده ای تند فکر می کنند کاری درست است و می روند و عده ای را می زنند می شوند مردم خودجوش، و عده ای فکرمی کنند باید به خیابان بروند و اعتراض کنند می شوند فتنه گر تحریک شده. برادر گرامی من، انصاف داشته باشید. در ضمن قرار شد با هم همه فیلم ها را ببینیم تا بفهیم "تادیب فتنه گران" یعنی چه و آیا آن را مردم خودجوش انجام دادند یا نیروهای گارد ویژه و نیروهای بسیجی و نیروهای لباس شخصی به استخدام گرفته شده توسط بسیج و سپاه. به درستی فرموده اید: " وقتی آشوب شکل بگیرد، دعوای حقوقی و قانونی به کف خیابان سرایت کند و دود و آتش حرف بزند، طبیعی است که اوضاع از کنترل خارج می شود" ولی وقتی گفته اید: " و در اوضاع خارج از کنترل، هم بسیجی هایی شهید می شوند و هم آقاسلطان هایی و روح الامینی هایی قربانی"، دلم واقعا گرفت. مرحوم ندا آقا سلطان واقعا بی گناه کشته شد چرا که یک رهگذر عادی بود و از معترضین نبود و روح الامینی هم انسان معتقدی بود که جرمی جز اعتراض نداشت و فرقی با آن بسیجی که برای هدفش به خیابان آمد نداشت.

با آرزوی توفیق و به امید دیدار شما  

پاسخ:
سلام بر استاد عزیز. ابتدا باید عذرخواهی کنم که در مراسم روز 16 آذر، برای عرض ادب خدمت نرسیدم. راستش فشار ِ درست برگزار شدن این برنامه ها آنقدر زیاد است که هوش و حواس آدم را می برد. ان شاالله که برنامه ای مفید و قابل استفاده بوده است.

1- بنده،بنا به اعتمادی که نسبت به تنها مرجع قانونی دارم، ادعای شورای نگهبان را می پذیرم و معتقدم موسوی و کروبی به شورای نگهبان دعوت شده و نرفته اند. همانطور که خاطره ی ضرغامی را می پذیرم؛ وقتی می گوید شخصا به منزل موسوی رفتم و از او خواستم بیاید در تلویزیون صجبت کند، اما او شرط کرد فقط آنتن زنده می خواهم بدون مجری تا بیانیه بخوانم!! شما اگر ادله ای برای رد این ادعاها(خاصه ادعای دعوت شورای نگهبان از معترضین) دارید، منتظرم ارسال کنید. مبنای ادعای من، گزارش رسمی شورای نگهبان قانون اساسی است که پیشتر آن را برایتان فرستاده بودم.

2-عمیقا متاسفم که چنین بحثی را باید در خصوصی ادامه دهیم. البته نگرانی ها و ملاحظات شما کاملاً،کاملاً قابل درک است و تاسف من از بابت فضایی است که متاسفانه امکان بحثی منطقی و متین درباره یکی از مهم ترین ارکان نظام را از شما و امثال شما سلب کرده است. ان شاالله  با اهتمام بیشتر حضرت آقا به آزادی بیان، و حمایت از اظهار نظر های منتقدینی چون شما، فضای نقد منصفانه و عقلانی در کشور،بازتر شود.

3- باز هم عرض می کنم، استخدام در اداران دولتی(حاکمینی) یک امتیاز است نه یک حق . بنابراین اگر حاکمیت تشخیص دهد که در شرابط برابر، اولویت را به فرد مثلا مذهبی تر و ولایی تر بدهد، بعید می دانم از نظر حقوقی و اخلاقی موضوع دارای ایرادی باشد.

4- شما بر چه اساسی حق ِ آزادی بیان را به صداوسیما تعمیم می دهید و وظیفه ی انتشار نظرات همگان را برای صداوسیما قائل هستید؟ چرا رسانه ی دولتی باید نظرات دشمنان خود را منعکس و منتشر کند و به آنها تریبون دهد؟ آنطور که من برداشت می کنم، این حق آزادی بیان برای همگان، در فضای رسانه های خصوصی قابل تعریف است. یعنی بنابر مبنای نظام جمهوری اسلامی، به همه گروه ها باید امکان ِ در اختیار داشتن رسانه داده شود. اینکه این موضوع در کشور به درستی رعایت می شود یا نه یک بحث است، اینکه آیا حتما باید انتظار داشته باشیم صداوسیما به همه تفکرات(حتی دشمنان خود) تریبون بدهد یک بحث دیگر . البته من شدیدا منتقد سیاست های صداوسیما هستم . ای کاش بودید تا سوال صریح من درباره عملکرد صداوسیما در سال 88 از آقای ضرغامی را در روز 16 آذر می شنیدید.
فرموده اید:«اگر آنچه از نظر حاکمیت مطلوب تر است با نظر اکثریت مردم منافات داشته باشد، آنوقت به نظر شما دموکراسی و مردم سالاری و جمهوریت و ... به خطر نمی افتد؟» نظر اکثریت مردم در همه پرسی ها و انتخابات ها روشن شده است. اگر طبق قانون اساسی ِ مورد تایید مردم، صداوسیما باید به  همه، تکرار می کنم، همه ی گروه ها تریبون بدهد و این کاررا نکرده، بفرمایید.
بنده به آزادی بیان؛ در چارچوب نظرات امام خمینی و شهید مطهری قائل هستم. اما نمی دانم با چه مبنایی این آزادی الزاما باید در صداوسیما بروز یابد؟ بله من هم معتقدم صداوسیما باید به منتقدین تریبون دهد و سهم برابری در اختیار گروه های مختلف «درون نظام»قرار دهد. اما اینکه انتظار داشته باشیم هر حرفی را بزند و هر صاحب نظری را دعوت کند، به نظرم انتظار بیجایی است. جمهوری اسلامی هم دیکتاتوری نیست، اما حکومت صلحاست. صلحایی که «مردم سالاری» بخش عمیق و  مهمی از نظریات آنهاست.

5-بنده شخصا مخالف و منتقد هر نوع تجمع بی مجوزی هستم و آن را خلاف قانون می دانم. چه در دفاع از حجاب باشد چه در رد آن. جه در دفاع از نظام باشد چه در رد آن. من مدافع این دوستان ِ تجمع کننده ی بی مجوز نیستم. بنابراین سوال درباره ی علت اجازه یافتن آنها، سوال منم هست و من هم معترض آنها هستم. البته مدتی هست بساط این دوستان خودجوش ما کمتر پهن می شود و این، نوید حاکمیت کامل قانون را می دهد.

6-من برای این ادعا سند های قابل اعتنایی دارم استاد عزیز! منکر تخلفات قوه قضاییه هم نیستم و از دوستان حزب اللهی ام که به خانه ی یاشار سلطانی رفتند و از او دلجویی کردند،متشکرم! متاسفانه درباره قوه قضاییه ابهام هایی وجود دارد که به درستی رفع نمی شوند. امیدوارم این قوه، هرچه بهتر و سریعتر شفافیت رسانه ای ِ خود را بیشتر کند و از پاسخگویی به افکار عمومی گریز نکند

7-من از عملکرد لباس شخصی ها دفاع نمی کنم. اما آنها را مولود ِ گریزناپذیر آشوب های خیابانی می دانم. و سوال اساسی ام این است که چه کسی این آشوب ها را ساخت، و چرا این آشوب ها را ساخت؟ بنده از آقاسلطان و روح الامینی با تعبیر «قربانی» یاد کردم. این تعبیر ،به قاعده نباید باعث رنجش خاطر شود. درباره آقا سلطان، اوضاع آنظور که شما می فرمایید ساده نیست و او یک رهگذر ساده نبود. کمی دقت درباره «آرش حجازی» این گزاره را تایید می کند.

با آرزوی توفیق و به  امید دیدار.

بعدالتحریر: برای ادامه گفتگو در پنلی خصوصی، راه ارتباطی معرفی می فرمایید؟ پیشنهاد من، ایمیل است!

۱۱ دی ۹۵ ، ۰۱:۳۵ محمدباقر شمس‌الهی

برادر عزیز سلام

1-       فرموده اید: "شما اگر ادله ای برای رد این ادعاها(خاصه ادعای دعوت شورای نگهبان از معترضین) دارید، منتظرم ارسال کنید." اولا ادله من در حصر غیرقانونی هستند و نمی توانند جواب دهند. ثانیا قرار نیست همواره سوال را با سوال جواب دهیم. جواب سوال مرا ندادید: این "تنها مرجع قانونی" یعنی شورای نگهبان در این دعوا (که خودش یک طرف دعوا است) اگر خلافی بکوید و خلافی انجام دهد، ما چه باید بکنیم؟ ما به چه کسی باید شکایت کنیم؟ به نظر شما اصلا می شود از شورای نگهبان شکایت کرد؟ چرا به شکایت تاج زاده از جنتی در انتخابات مجلس ششم رسیدگی نشد؟

2-      

 

3-       استخدام در ادارات دولتی حق همه است نه امتیاز و شرط آن التزام به قانون اساسی است و نه "ولایی تر و یا مذهبی تر" بودن. یکی از اختلافات اساسی ما با شما در همین نگاه است. دیر یا زود، انسان آزاد اندیشی چون شما به این نظر خواهد رسید.

4-       فرموده اید: " آنطور که من برداشت می کنم، این حق آزادی بیان برای همگان، در فضای رسانه های خصوصی قابل تعریف است." این را از کجا آورده اید؟ همه کسانی که حق آزادی بیان در فضای رسانه ای خصوصی را دارند، حق آزادی بیان در رسانه ملی را هم دارند. این اصل آنقدر بدیهی است که من اصلا نمی دانم چرا باید در آن تشکیک کرد.

5-       تا وقتی عزم جدی از مقامات بالا وجود نداشته باشد، بساط دوستان خودجوش هرگز جمع نخواهد شد.

6-       آقا صالح عزیز، من نمی دانم چرا وقتی نوبت به قوه قضاییه می رسد، عزیز آزاد اندیش و عدالت جویی مثل شما فقط می گوید: " متاسفانه درباره قوه قضاییه ابهام هایی وجود دارد که به درستی رفع نمی شوند." عزیز من این ابهام ها هیچ گاه رفع نخواهد شد. شما عملا تمام حرف هایی را که من در مورد قوه قضاییه زده ام تایید کرده اید با این وجود عمل به مر قانون را فقط ار میر و شیخ و ما معترضین می خواهید. برادر عزیز من، این است انصاف شما؟

7-       فرموده اید: " من از عملکرد لباس شخصی ها دفاع نمی کنم. اما آنها را مولود ِ گریزناپذیر آشوب های خیابانی می دانم." اتفاقا این داستان برعکس است: تمام آنچه شما آشوب خیابانی می نامید نتیجه بی قانونی های نهادهایی از حاکمیت بوده و اتفاقا مولود گریز ناپذیر عمکرد افرادی منجمله لباس شخصی ها است. در ضمن من منتظرم تا روزی با هم، همه فیلم ها و عکس ها و خاطره ها و ... (تاکید می کنم همه) از عاشورای 88 (و حتی همه درگیری های سال 88) را ببینیم و بعد قضاوت کنیم که چه کسی به امام حسین توهین کرد.

با آرزوی توفیق

پاسخ:
سلام بر استاد عزیز

1- پاسخ شما قانع کننده نیست. اگر واقعا معتقدید شورای نگهبان دروغ گفته و هرگز از موسوی و کروبی دعوت نکرده، مدرکی ارائه کنید. بدون مدرک چرا باید این ادعا را از شما بپذیرم؟ بحث ما درباره ادعای تقلب، بدون روشن شدن این موضوع امکان ادامه یافتن ندارد. چرا که این، نقطه مهمی در روند بررسی ادعای تقلب است.
اما پاسخ شما: برای شکایت از شورای نگهبان، دیوان عدالت اداری، سازمان بازرسی کل کشور و شخص مقام معطم رهبری هستند که تا آنجا که من می دانم، از نظر حقوقی می توانند شکایت شما را بررسی کنند. اما مهم تر از این موضوع، الزام و احترام به نظر مرجع «قانونی» یعنی شورای نگهبان است که شوربختانه در هیچ کدام از سران فتنه این تمکین به قانون دیده نشد.

2-
3- حق نه استاد عزیز! استخدام حق همه نیست. یک امتیاز است. فهم این موضوع، نیاز به دانش حقوقی بالایی هم ندارد. اگر حق همه بود یعنی هرکسی تقاضا می کرد «باید» استخدام می شد. مثل حق آموزش رایگان تا پایان دبیرستان که هرکسی تقاضا کند «باید» به او داده شود. استخدام دولتی از این سنخ نیست و یک امتیاز است. من هم موافقم که ملاک اول، التزام به قانون اساسی است(که اصل ولایت فقیه هم بخش مهمی از آن است). اما در شرایط «برابر» میان دو فرد ملتزم به قانون اساسی، کدام یک باید انتخاب شوند؟ کسی که بیشتر مذهبی و ولایی است یا کسی که کمتر مذهبی و ولایی است؟ لطفا به این سوال من روشن پاسخ دهید. در شرایط «برابر».

4-شما بفرمایید حق آزادی مطلق بیان در صداوسیما را از کجا  آورده اید؟ این بخشی از اصل 175 قانون اساسی درباره صداوسیماست:«در صدا و سیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏، آزادی‏ بیان‏ و نشر افکار با رعایت‏ موازین‏ اسلامی‏ و مصالح‏ کشور باید تأمین‏ گردد.» از کحای این جمله آزادی مطلق برداشت می شود استاد عزیز؟ عدم برداشت آزادی مطلق از این اصل آنقدر بدیهی است که من اصلا نمی دانم چرا باید در آن تشکیک کرد؟

5- ان شاءالله که عزم جدی خواهد بود و بساط بی مجوز ها و قانون شکن ها به طور کلی از هر جناحی که باشند جمع  می شود.

6-بنده بیش از شما مطالبه ی عمل به مر قانون و شفافیت از قوه قضاییه دارم. طی آنچه از جلسات دانشجویان با مسئولین قضایی شنیده ام؛، این مطالبه ی به حق هم در حال پیگیری است. عمل به مر قانون از همه انتظار می رود. موسوی و کروبی که در آزمون عمل به مر قانون مردود شدند. ان شا الله سایرین مردود نشوند.

7- شما داستان را کاملا وارونه می بینید. قصه این بود: یک نامزد انتخابات،بدون دلایل کافی و محکمه پسند، ادعای تقلب کرد و هوادارانش بارها تجمع غیرقانونی ترتیب دادند و خود او نیز بارها در این تجمعات شرکت کرد. شهر به هم ریخت و آشوب همگانی شد. در شهر آشوب، طبیعی است که حلوا خیر نکنند. دعواست و وسط دعوا، تلفات دادن چیز عجیبی نیست. هم بسیجی هایی شهید شدند و هم معترضینی قربانی. آنچه محل مهم سوال است، ریشه ی آشوب است. پاسخ این سوال که « چه کسی آتش را روشن کرد؟»

بنده حاضرم در صورت وجود فرصت، همراه با شما ناگفته ها را بخوانیم و نادیده ها را ببینیم.

با آرزوی توفیق.
۱۳ دی ۹۵ ، ۰۱:۲۶ محمدباقر شمس‌الهی

 

برادر بسیار عزیز سلام

1- من نگفتم شورای نگهبان دروغ می گوید. بحث یک اختلاف حقوقی است. شورای نگهبان می گوید من مسیر اعتراض قانونی را برای معترضین باز گذاشتم و معترضین می گویند چنین نیست. شما به طور خاص از دعوت شورای نگهبان از میر و شیخ حرف می زنید. برای ادامه منطقی این بحث لطفا نامه رسمی شورای نگهبان همراه با شماره آن را به من بدهید تا من پاسخ میر و شیخ را به شما ارائه کنم. فرموده اید: "برای شکایت از شورای نگهبان، دیوان عدالت اداری، سازمان بازرسی کل کشور و شخص مقام معطم رهبری هستند که تا آنجا که من می دانم، از نظر حقوقی می توانند شکایت شما را بررسی کنند. اما مهم تر از این موضوع، الزام و احترام به نظر مرجع «قانونی» یعنی شورای نگهبان است که شوربختانه در هیچ کدام از سران فتنه این تمکین به قانون دیده نشد." اولا نتیجه شکایت تاج زاده از شورای نگهبان در انتخابات مجلس ششم را اعلام کنید تا راجع به شکایت های بعدی بحث کنیم. ثانیا چون مطمئن هستم عمیقا به آخرت اعتقاد دارید، برادرانه به شما می گویم که اطلاق سران فتنه به کسانی که در هیچ دادگاهی جرم آنها ثابت نشده است، آخرت شما را خراب می کند.

3- استخدام حق هر ایرانی ملتزم به قانون اساسی است و در بسیاری پست ها نه شیعه بودن لازم است نه حتی مسلمان بودن چه برسد به مذهبی تر بودن. پرسیده اید: "اما در شرایط «برابر» میان دو فرد ملتزم به قانون اساسی، کدام یک باید انتخاب شوند؟ کسی که بیشتر مذهبی و ولایی است یا کسی که کمتر مذهبی و ولایی است؟ لطفا به این سوال من روشن پاسخ دهید. در شرایط «برابر«." اولا جواب من کاملا واضح است: کسی که زودتر تقاضا کرده است و اگر شرایط واقعا مساوی است به قید قرعه. ثانیا بین مذهبی بودن و ولایی بودن زمین تا آسمان تفاوت است و حتی اگر به توجه به مسلمان بودن اکثر مردم، مذهبی تر بودن را لازم بدانیم، تحت هیچ شرایطی ولایی تر بودن حقی برای کسی ایجاد نمی کند. ثالثا حتی با فرض مذهبی تر بودن، سوال این است که با عینک چه کسی مذهبی تر بودن؟ از دید وحید خراسانی مرجع تقلید، صانعی مرجع تقلید، نوری همدانی مرجع تقلید و یا شیرازی مرجع تقلید؟ مذهبی تر ار دید مصباح یا محمد مجتهد شبستری؟

4- من حرف از آزادی مطلق بیان نزدم، من حرف از آزادی بیان زدم برای همه کسانی که در نظام مجاز شمرده می شوند. خوشبختانه شما به من کمک کردید. این بخشی از اصل 175 قانون اساسی درباره صداوسیماست:«در صدا و سیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏، آزادی‏ بیان‏ و نشر افکار با رعایت‏ موازین‏ اسلامی‏ و مصالح‏ کشور باید تأمین‏ گردد.« بنابراین در صدا و سیمای جمهوری اسلامی آزادی بیان و نشر افکار با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور باید تامین گردد همانطور که آزادی بیان و نشر افکار در همه جای ایران قاعدتا با رعایت موازین اسلامی و مصالح کشور تامین می گردد. بنابراین کسی که کتابش در کتابفروشی های مجاز جمهوری اسلامی فروش می رود و بخشی از مردم آن را می خرند و از آن استفاده می کنند حق انتشار نظرات خود در صدا و سیما را دارد. آقا صالح عزیز، این اصل از نظر من آنقدر بدیهی است که حاضرم تا ظهور امام زمان هم از آن در بحث با شما دفاع کنم.

6- فرموده اید: "عمل به مر قانون از همه انتظار می رود. موسوی و کروبی که در آزمون عمل به مر قانون مردود شدند. ان شا الله سایرین مردود نشوند." ملاک تشخیص شما در اینکه میر و شیخ اسیر ما در ازمون عمل له مر قانون مردود شدند، کدام دادگاه صالحه است؟ البته جواب شما واضح است و آن هم احساس شما و افرادی مثل شما است و درست با همین منطق قوه قضاییه و شورای نگهبان از نظر من و افرادی مثل در عمل به مر قانون مردود شده اند. البته این روزها حتی اصول گران منصف هم به رفتارهای خلاف قانون قوه قضاییه اذعان دارند. نمونه اش را می توانید در اعتراض احمدی نژادی ها به جریان آرش صادقی ببینید.

7- سوال خوبی کرده اید: چه کسی آتش را روشن کرد؟ از کجا شروع کنیم؟ از اینکه بیش از نیمی از اعضای شورای نگهبان (ناظر انتخابات که مظهر بی طرفی است) به صراحت از یک کاندیدا حمایت کردند؟ از اینکه الهام عضو شورای نگهبان در سه شنبه قبل از 22 خرداد در میتینگ احمدی نژاد در مصلی سخنرانی می کند؟ از اینکه نمایندگان کاندیداها در سر صندوق ها را به شعبه ها راه نمی دهند؟ از اینکه به طور غیر قانونی سیستم پیامک را قطع می کنند؟ از اینکه به اعتراضات مکرر نمایندگان کاندیداها در روز رای گیری ترتیب اثر نمی دهند؟ از اینکه نمایندگان کاندیداها را تا ساعت 5 صبح 23 خرداد (و البته هیچ گاه) به اتاق تجمیع راه نمی دهند؟ ار اینکه احمدی نژاد در مناظره ها اتهاماتی را به افراد غایب زده و سه کاندیدای دیگر را بازیچه رفسنجانی می خواند؟ از اینکه حکم بازداشت سران مشارکت 3 روز قبل از 22 خرداد صادر شده است؟ البته می دانم لیست شما هم طولانی است. به نظر شما در یک بررسی بی طرفانه نباید به هر دو لیست عنایت شود؟ مگر می شود در یک دعوا یک طرف 100 درصد مقصر باشد و یک طرف 100 درصد بی خطا؟

اعلام آمادگی شما برای دیدن فیلم و شنیدن خاطرات حوادث 88 و خصوصا عاشورای 88 موجب امتنان است. فعلا روی امتحاناتتان تمرکز کنید. بعد از امتحانات در خدمت شما هستم.

با آرزوی توفیق

 

پاسخ:
سلام مجدد بر استاد بسیار عزیز.

1- در همان روزهای ابتدای شکل گیری این گفتگوی جذاب، بنده لینک گزارش مفصل شواری نگهبان از عملکرد خود پس از انتخابات 88 را تقدیم حضور کردم. yon.ir/a1FO  این هم لینک کوتاه شده اش تقدیم شما. گزارش از سایت رسمی شورای نگهبان قانون اساسی است و اعتبار و رسمیت کافی را دارد. حال منتظرم پاسخ آن دو راس فتنه را به من منتقل کنید.
اولا من قوه قضاییه یا شورای نگهبان نیستم که نتیجه پیگیری شکایت ِ تاج زاده را بدانم. اما اگر حتما روزی یکی از سران و مسئولین قوه قضاییه را دیدم، حتما از او خواهم پرسید. همان گونه که از دبیر سابق  شورای عالی امنیت ملی شخصا درباره وجهه های قانونی حصر پرسیدم و او صراحتا با ارجاع به اصل 176 قانون اساسی از قانونی بودن آن گفت.ثانیا متشکر که به فکر آخرت من هستید اما فتنه گر بودن ِ آن دو نفر، در دادگاه قرآن و عقل ثابت شده است. اصلا برای من همین که رهبرم وقایع 88 را فتنه می خواند و به تبع آن؛ بانیان آن راس فتنه می شوند  یک حجت شرعی کافی است.

3- پاسخ من واضح است. مذهبی و ولایی بودن از دید بانی ِ آن پست حکومتی، یعنی حکومت! شما می گویید قرعه کشی یا اولویت دادن به کسی که زودتر آمده، بسیار خب شما اگر مسئولیتی گرفتید در شرایط برابر این کار را بکنید اما  حالا که بر فرض ،حکومت در شرایط برابر اولویت را مذهبی تر ها می دهد، از نظر حقوقی نمی توانید خرده ای بگیرید. از نظر منطقی هم نمی توانید.

4-ملاک تشخسص «رعایت مصالح کشور» و «موازین» چه کسی است؟ برای نشر کتاب، طبق قانون وزارت ارشاد است، برای نمایش فیلم در سینما، طبق قانون وزارت ارشاد است. اما برای پخش از تلویزیون و رادیو، طبق قانون وزارت ارشاد نیست. خود صداوسیما مسئول و متولی دارد. این متولیان، بنا بر اختیارات و وظایف قانونی خود، موازین و مصالح کشور را در سطح حیطه ی کاری خود بررسی کرده و مشخص می کنند که چه چیزی پخش شود و چه چیزی نشود. برای چندمین بار تاکید می کنم که خود، از جدی ترین منتقدین سازمان صداوسیما هستم اما از نطر حقوقی نمی توان ایرادی به تشخیص های تیم مدیریتی صداوسیما گرفت. باز تاکید می کنم که طبق قانون اساسی، دو قید مصالح کشور و موازین باید در انتشار مطالب از صداوسیما لحاظ شوند. ملاک تشخیص این دو قید هم خود مسئولین سازمان هستند نه مسئولین وزارت ارشاد یا دولت! این از نظر من آنقدر بدیهی است که حاضرم تا میانه ی  دوران حکومت امام زمان( به شرط حیات) هم درباره آن با شما صحبت کنم!

6-جواب من احساس نیست استاد عزیز! اقدامات غیرقانونی حضرات آنقدر محرز و بدیهی است که نیازی به شرح و بسط ندارد. یک نمونه ی بسیار بسیار دم دستی اش، شرکت این دو نفر در ر چند راهپیمایی  غیرقانونی  است که بدون مجوز برگزار شدند. بگدریم از سایر موارد! حداقل حداقلش این است که جمعی متخصص در شورای عالی امنیت ملی، قانون شکنی این دو را تشخیص داده و آن ها را بر اساس قانون در حصر قرار داده اند. تشخیص آن متخصصین(از جمله حسن روحانی رئیس جمهور فعلی) به قدر کافی محکم و متقن هست.

7- از کحا شروع کنیم؟ از اعلام پیروزی در روز انتخابات؟ از تجمعات و آشوب های غیرقانونی؟ از صحبت همسر مرحوم هاشمی در صبح روز انتخابات که اگر تقلب کردند بریزید در خیابان ها؟ از کدام شروع کنیم؟ استاد عزیز لیست ما خیلی بلند بالا تز از آن چیزی است که تصور می کنید. اما همه ی آنچه شما گفته اید؛ روی هم نمی توانند دلایلی عقلی و متقن برای تقلب باشند. همه ی اینها بر فرض صحت، تخلف اند و مشکوک و نیازمند پیگیری. اما به معنای تقلب در انتخابات نیستند. ادعای تقلب، دلیل و مدرک روشن و محکمه پسند می خواهد؛ که شورای نگهبان از آن دو نفر طلب کرد و آنها حاضر نشدند با حضور در جلسه ی شورا این اسناد را مطرح کنند......
نه استاد عزیز! هیچ کس 100 درصد مقصر و هیچ کس 100 درصد بی گناه نیست. اما کسی که آتشی را روشن می کند و ادعایی دروغ مطرح می کند،ادعایی که هرگز اثبات نمی شود، قطعا از بقیه مقصرتر است.

پی نوشت:درگذشت آقای هاشمی را به طور ویژه به شما و همفکرانتان تسلیت عرض می کنم. آرزوی آمرزش برای ایشان دارم

با آرزوی موفقیت


۰۲ بهمن ۹۵ ، ۰۴:۵۲ محمدباقر شمس‌الهی

با سلام و دورود بر برادر عزیز

1- پاسخ کمیته صیانت از آراء به گزارش نهایی شورای نگهبان را می توانید در لینک زیر مطالعه فرمایید:

http://aftabnews.ir/vdcgty9y.ak9qt4prra.html

شما در بند الف نکات بسیار جالبی مطرح کرده اید که فی الواقع تعجب مرا برانگیخت: اولا قرار نیست تا شما قوه قضاییه باشید تا چرایی عدم رسیدگی به شکایت تاج زاده از جنتی را بدانید. این نکته کلیدی است که  کشف ان سخت نیست. ثانیا اگر شما قرار است نظر دبیر سابق شورای امنیت را در مورد حصر بپرسید و هر چه او گفت را قبول کنید، خوب یکی دیگر هم می تواند حرف هر یک از اعضای شورای امنیت را در مورد حصر و یا ممنوع التصویری سید مظلوم ما را ملاک قرار بگیرد. ثالثا فرموده اید: "اما فتنه گر بودن ِ آن دو نفر، در دادگاه قرآن و عقل ثابت شده است." من تا حالا از وجود دادگاه قران و عقل بی اطلاع بودم. در ضمن اینکه حرف شما توهین به همه کسانی است که قران را قبول دارند و خود را صاحب عقل می دانند ولی میر و شیخ را سران فتنه نمی دانند. رابعا فرموده اید: "اصلا برای من همین که رهبرم وقایع 88 را فتنه می خواند و به تبع آن؛ بانیان آن راس فتنه می شوند  یک حجت شرعی کافی است." من البته در مورد حجت شرعی برای شما حرفی ندارم ولی قاعدتا این نقض حرف های شما در مورد احتمال خطای ولی فقیه و آزاد بودن نقد ایشان است. در ضمن اینکه وقتی فرمایشات ایشان برای امثال من حجت نیست، آیا باید از این مملکت برویم و یا می توانیم به فتنه گر خواندن میر و شیخ اعتراض کنیم؟

3- من البته هم به لحاظ حقوقی ایراد دارم و هم به لحاظ منطقی زیرا حکومت حق ندارد حتی در شرایط برابر، بین افراد برای استخدام تبعیضی قائل شود. البته حکومت در شرایط غیر برایر هم تبغیض قائل می شود.

4- دو قید مصالح کشور و موازین در همه جا وجود دارد والبته خدمت شما عرض کنم که در مورد کتاب و فیلم هم فی الواقع وزارت ارشاد آنها را مشخص نمی کند بلکه همان چیزی که شما "نظام و یا حکومت" می نامید سیاست های کلی فرهنگی در همه حوزه ها را مشخص می کند و دولت به میزان بسیار کمی در این مورد می تواند تاثیر گذار باشد والا اگر به دولت باشد ممیزی کتاب و کنسرت و ... بسیار متفاوت با شرایط کنونی خواهد بود. حکومت و نظام هم حوزه هیا مختلف فرهنگی سیاست های متفاوتی دارد و بدلایلی تغییراتی هم در تصمیم هایش می گیرد مثلا امسال برای اولین بار در مورد حوادث 88، از جشن غیر قانونی احمدی نژاد در 24 خرداد انتقاد کرد و یا مثلا الان تصمیم گرفته است که ابی و ستار را هم در معمای شاه پخش کند. برادر عزیز، به بحث جالبی رسیده ایم. آنچه شما نظام و حکومت می دانید، ممکن است نظراتش با نظر اکثریت مردم که رییس جمهور را تعیین می کنند متفاوت باشد و شما معتقدید که حکومت حق دارد هر جور خواست صدا و سیما را اداره کند. این دعوایی است که سال های در مملکت به عنوان حاکمیت دوگانه وجود دارد و معنای آن این است که نهادهای انتصابی (شورای نگهبان، قوه قضاییه، صدا و سیما، ائمه جمعه، سپاه، ....) قدرت اصلی را در مملکت دارند و سیاست های اصلی در حوزه فرهنگ و سیاست خارجی و دفاع را تعیین می کنند و این از نظر من با دموکراسی ناسازکار است. در هر حال یک بار دیگر تاکید می کنم که همه دیدگاه های فکری و سیاسی و اجتماعی که در چارچوب قانون مجاز شمرده می شوند حق دارند از رسانه ملی برای انتشار آن استفاده کنند  خصوصا وقتی که بخش قایل توجهی از مردم به آن اقبال دارند و به طور خاص علی الخصوص وقتی که اکثریت مردم به آن اقبال دارند. 

6- فرموده اید: "اقدامات غیرقانونی حضرات آنقدر محرز و بدیهی است که نیازی به شرح و بسط ندارد." من نمی دانم این چه امر محرز و بدیهی است که هنوز افکار عمومی بخش قابل توجهی از مردم قانع نشده اند و طوری دیگری فکر می کنند. امیدوارم شما در روز تشییع جنازه رفسنجانی در خیابان ها، شعارهای حمایت از میر و شیخ را شنیده باشید و امیدوارم از انها نباشید که این جمعیت کثیر را نادیده بگیرید. به شما بگویم که حداقل نیمی از مردم (و در دانشگاه ها اکثریت افراد) از رفتار شورای نگهبان و قوه قضاییه به شدت ناراضی هستند و نمی دانند شکایت خود را به کجا ببرند. 

8- من می دانم شما هم لیست طولانی دارید. خوب هر دو را با هم بررسی می کنیم. راستی چرا متهمین اصلی را محاکمه نمی کنند تا هم خیال شما راحت شود و هم خیال ما؟ یادتان هست قبل از دستگیری مهدی هاشمی می گفتند او یکی از مسئولین اصلی فتنه و القای تقلب است؟ شما از نتیجه دادگاه در مورد اتهامات او در وقایع 88 چیزی شنیدید؟ آیا حداقل این بخش از دادگاه را نمی توانستند علنی برگزار کنند؟ برادر خوب من، آنچه را در تمام این سال ها فتنه می خوانید، از نظر ما معترضین، حق طبیعی اعتراض ما به چیزی بوده است که (به حق و یا به نا حق) بی عدالتی و رفتارهای غیرقانونی می دانستیم و اینکه ما در این اعتراض ها، خود رفتارهای غیرقانونی داشته ایم، چیزی از اصل حق اعتراض ما (که هیچ گاه به رسمیت شناخته نشد) کم نمی کند و امروز هم شما تقریبا هیچ کس را پیدا نمی کنید که از اصل اعتراض خود برگشته باشد. و شما تا ظهور امام زمان هم که صبر کنید جرئت محاکمه میر و شیخ ما را نخواهند داشت چرا که در آن دادگاه رفتارهای غیرقانونی خیلی از افراد و نهادها برای افرادی مثل شما عیان خواهد شد. 

فرموده اید: "هیچ کس 100 درصد مقصر و هیچ کس 100 درصد بی گناه نیست. اما کسی که آتشی را روشن می کند و ادعایی دروغ مطرح می کند،ادعایی که هرگز اثبات نمی شود، قطعا از بقیه مقصرتر است." به نظر شما کسی که گفته است که فتنه گران دنبال براندازی و کودتای مخملی و ... بودند، اگر هیچ کسی را به عنوان برانداز محاکمه نکنند، دروغ نگفته اند؟ به نظر شما اگر رییس شورای نگهبان بگوید فلانی و فلانی و فلانی از فلان جا پول گرفته اند ولی حرف خود را ثابت نکند، دروغ نگفته است؟ به نظر شما وقتی نظام می گوید میخ تابوت فتنه در 9 دی 88 کوبیده شد و همه رای دهندگان به میر به اشتباه خود پی بردند، وقتی با دیدن صدها هزار نفر یاحسین میرحسین گویان در تشییع جناره مواجه می شوند دروغ نگفته اند؟ آیا وقتی می گویند فتنه گران در عاشورای 88 قران و خیمه امام حسین را آتش زدند ولی یک نفر (حتی یک نفر) را به اتهام آتش زدن قران و خیمه محاکمه نمی کنند دروغ نگفته اند؟

با آرزویو توفیق روزافزون برای آن برادر عزیز

پاسخ:
سلام مجدد بر استاد عزیز

1- هرچه کشتم در لینک ارسالی شما پاسخی برای بند سوم گزارش شورای تگهبان(که مورد بحث ما بود) نیافتم. اگرچه ادعاهای مطروحه در بیانیه کمیته صیانت از آرا نیز بارها به تفصیل پاسخ داده شده که بنده در مکاتبات قبلی بخش هایی از آنها را در اختیار شما گذاشته بودم.( از جمله مطلب مفصل سایت الف) به هر حال بنده منتظرم همچنان پاسخی درخور برای دعوت شورای نگهبان از شخص دو نامزد معترض از جانب شما دریافت کنم.

من که قوه قضاییه نیستم که دلیل عدم رسیدگی به شکایت تاج زاده را بدانم. اما انگار شما فراتر از این قوه هستید که این موضوع را نکته ای کلیدی می دانید که کشف آن سخت نیست.  بهتر نیست به جای این قبیل ادعاها، تلاش کنیم به صورت شفاف از قوه قضاییه بخواهیم که درباره ادعای عدم رسیدگی به شکایت تاج زاده پاسخی بدهد؟ دسترسی به مسئولین این قوه قاعدتا نه برای شما سخت است  و نه برای من که از طریق تشکل می توانم به این افراد دسترسی داشته باشم. من همچنان مترصد فرصتی هستم تا این سوال مهم شما را از مسئولین قوه قضاییه بپرسم. اما درباره بحث حصر، ما بارها درباره قانونی بودن یا نبودن آن صحبت کرده ایم و نظر دبیر شورای عالی امنیت ملی در آن زمان( به عنوان متولی قانونی بحث های امنیتی) بیش از نظر دیگران قابل توجه است. به هر حال فکر می کنم اگر یک بار اصل 176 قانون اساسی را با دقت بخوانید بحث قانونی بودن حصر و ممنوع التصویری به طور کامل حل شود. البته بنده شخصا منتقد ممنوع التصویری خاتمی هستم اما این دلیل بر غیرقانونی بودن آن نیست.

اما درباره فتنه. من موسوی و کروبی را سران فتنه می دانم. به چند دلیل محکم. اول، استنباط از آیات قرآن و روایات درباره فتنه و تعریف آن. دوم، نگاهی عقلانی به فضای کشور در سال 88 و تطبیق آن با تعریف فتنه و سوم، بیان رهبر انقلاب که اگرچه ایشان را مصون از خطا نمی دانم، اما وقتی سخنی از ایشان را با معیار عقل و قرآن می سنجم، می توانم به آن استناد کنم. به هر حال کسی شما  و دوستانتان را محبور نکرده که سران فتنه را فتنه گر بنامید. توهینی هم در کار نیست. هرکس بر مبنای تشخیص خودش رفتار کند و این،موضوع عجیبی نیست. شما اگر آن دو فتنه گر را فتنه گر نمی دانید، نه لازم است از کشور بروید و نه کار خاص دیگری بکنید.فقط به تشخیص هیات حاکمه درباره فتنه گر بودن این دو نفر احترام بگذارید و اگر اعتراضی هم دارید، در چارچوب قانون مطرح کنید. کما اینکه از تریبون مجلس، آقای مهدی شیخ نماینده تهران، در جریان رسیدگی به صلاحیت سه وزیر فرهنگ و آموزش پرورش و ورزش، رسماً فتنه را «چماق»نامید و آنطور که شما مد نظر دارید صحبت کرد. از این دست موارد مشابه کم نیست.

3- مطالعه و تفکر درباره دو مقوله متفاوت «حق» و «امتیاز» این بحث را مرتفع می سازد. در اعطای امتیاز، برابری مطرح نیست. بلکه دارا بودن شرایط درنظرگرفته شده برای آن امتیاز مطرح است و این،موضوعی بدیهی است.

4-اگر اندکی فضای فرهنگی کشور را رصد کرده باشید، حکماً متوجه شده اید که سیاست های فرهنگی وزارت ارشاد و ممیزی هایش بسیار با صداوسیما متفاوت است. نمونه بارزش در بحث حجاب خانم هاست. این موضوع را من البته ناشی از حاکمیت دوگانه نمی دانم. تفاوت مخاطب و ساخنار  و ویژگی های هر مدیوم، ممیزی های آن را با دیگری متفاوت می سازد. کما اینکه مثلا ممیزی در حوزه رمان بسیار کمتر از سینما و در سینما بسیار کمتر از تلویزیون است. این،بخثی فنی و تخصصی است. بنابراین اصلا عجیب نیست که سیاست ها و برنامه های صداوسیما با وزارت ارشاد متفاوت باشد. چیزی که شما از آن به نام حاکمیت دوگانه یاد می کنید، در حقیقت «حاکمیت قانون»است که به نطر می رسد خواست مردم هم همین باشد. قانون، نحوه اداره وزارت ارشاد، صداوسیما و  هر نهاد دیگری را به روشنی مشخص  کرده و بنابراین اینکه مثلاً رئیس صداوسیما با حکم رهبر انتخاب می سود و وزیر ارشاد با نظر رئیس جمهور، موضوعی کاملاً قانونی است. ایضاً اینکه سیاست های این دو نهاد فرهنگی با هم متفاوت بوده و هرکدام بر مبنای اقتضائات خود استراتژیهایی داشته باشند هم موضوعی است که از قانون برآمده است. فرموده اید:«یک بار دیگر تاکید می کنم که همه دیدگاه های فکری و سیاسی و اجتماعی که در چارچوب قانون مجاز شمرده می شوند حق دارند از رسانه ملی برای انتشار آن استفاده کنند  خصوصا وقتی که بخش قایل توجهی از مردم به آن اقبال دارند و به طور خاص علی الخصوص وقتی که اکثریت مردم به آن اقبال دارند. » من نیز این سخن را قبول دارم و معتقدم صداوسیما باید به همه گروه های قانونی و مجاز،تریبون دهد.  خود ما از این رویکردهای مضحک صداوسیما بیشترین ضربه را دیده ایم و برنامه هایی مثل ثریا به دلیل رویکرد محافظه کارانه صداوسیما با مشکل مواجه هستند. اما نکته اینجاست که برای  «حق» ادعاشده توسط شما در قانون اساسی قیودی مطرح شده:مصالح و  موازین! و برای تشخیص این دو قید، افرادی مسئولیت دارند. حال اگر مسئولین بر مبنای وظیفه قانونی خود این دو قید را بررسی کنند و یه یک گروه تریبون ندهند، باید چه کرد؟ آیا آنها کاری خلاف قانون انجام داده اند؟ آیا  مثلا تهیه کننده برنامه ثریا می توان ادعا کند تعطیلی برنامه اش غیرقانونی بوده؟

6- استاد عزیز، علم آمار اصولی دارد و معیارهایی. ممنون میشوم برای ادعاهای خود مثل«افکار عمومی بخش قابل توجهی از مردم قانع نشده اند و طوری دیگری فکر می کنند.» و یا «به شما بگویم که حداقل نیمی از مردم (و در دانشگاه ها اکثریت افراد) از رفتار شورای نگهبان و قوه قضاییه به شدت ناراضی هستند و نمی دانند شکایت خود را به کجا ببرند.» مستنداتی ارائه کنید. خواهش می کنم بحث مستدل ما را با این ادعاهای بی مبنا به بیراهه نبرید. اتفاقا من نه به صورت کلی بلکه بر مبنای رفتارسنجی شرکت مردم در انتخابات های پس از 88 می توانم به این جمع بندی برسم که مردم از اقتدار و عزت نظامشان بسیار هم راضی هستند و حامیان فتنه روز به روز در حال افول هستند. اما خب این ادعاها تا بر مبنای افکارسنجی علمی و مستدل نباشند،متقن نیستند.
درباره تشییع جنازه هاشمی هم امیدوارم شما از آن دسته نباشید که خیل عظیم حمعیت حزب اللهی و انقلابی حاضر در مراسم را نادیده گرفته و شعارهای مردم در حمایت از رهبری را ندیده اند! استاد عزیز اگر بنا به اردوکشی خیابانی و کل کل های کف صحنه باشد، مطمئن باشید برنده،جریان شما نیست. کما اینکه از خاطره 9 دی زمان زیادی نگذشته است.

8-درباره عدم محاکمه متهمین88 در گذشته صحبت کرده ایم. من نیز علاقمند به محاکمه همه متهمین هستم که در آن صورت مردم بیش از پیش متوجه ابعاد تلخ  و تاریک فتنه 88 می شوند. اما خب دلایل متعدد امنیتی-سیاسی مانع تحقق این خواسته است. من کارشناس امنیتی نیستم اما به نظر متخصصین این حوزه در شورای عالی امنیت ملی(از حسن روحانی و علی شمخانی تا سعید جلیلی) احترام می گذارم و منتظر روزی می مانم که همه متهمین فتنه علاوه بر دادگاه عقل و  قرآن، در دادگاه قوه قضاییه نیز محاکمه شوند.

استاد عزیز، «اصل حق اعتراض»شما و دوستانتان به نتایج انتخابات 88 بارها و بارها توسط نظام به رسمیت شناخته شد. جلسات متعدد با مسئولین و شخص رهبری و تمدید مهلت بررسی شکایات و انتشار آمار صندوق به صندوق انتخابات برای نخستین بار، تنها بخشی از اقدامات نطام در قبال حق قانونی اعتراض بود. اما «حق ریختن به کف خیابان» را نه برای شما نه برای هیچ کس دیگری قانون به رسمیت نشناخته و بنابراین نمی توانید در این موضوع خود را محق بدانید.

استاد عزیز «صدهاهزار نفر یاحسین میرحسین گویان» از آن دست سخنانی است که بیشتر شبیه شوخی می ماند. لطفا بحث جدی ما را با شوخی و کنایه به انحراف نکشانید. ملاک اگر حجم شعارهای داده شده زیز تابوت هاشمی باشد، مطمئن باشید شما برنده نیستید چرا که نادیده گرفتن حزب اللهی های حاضر در صحنه، کار راحتی نیست.
باز هم تاکید می کنم که من نیز مثل شما امیدوارم محاکمه متهمین 88 انجام شود اما ملاحظات امنیتی کشور، باید این اجازه را بدهد. ادعاهای شما، که می خواهید با عدم محاکمه نتیجه بگیرید افرادی که نام برده اید دروغ گفته اند، ادعای مورد قبولی نیست. اسناد دخالت خارجی در فتنه 88 هم که بحثی روشن است . بنده یک بار بحث حمایت های آشکار خارجی از فتنه گران را مطرح کردم که از جانب شما نیمه تمام ماند....

در انتها توجه شما را به این مطلب،که یک افکارسنجی عمومی ِ علمی است جلب می کنم:http://sharif.online/node/866

با آرزوی توفیق و موفقیت و سلامتی

۰۹ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۱۲ محمدباقر شمس‌الهی

 

برادر گرامی جناب صالحی عزیز

1- در بند سوم گزارش گفته شده است که شورای نگهیان از کاندیداهای معترض دعوت کرده به شورای نگهبان بروند و فقط محسن رضایی می رود و قرار می شود 10 درصد آرا را بشمارند و بعد محسن رضایی انصراف می دهد و شمارش ادامه نمی یابد. البته این را نگفته اند که نهایتا نماینده محسن رضایی در هنگام شمارش با قهر آنجا را ترک می کند و نمی گوید که محسن رضایی هرگز قانع نشد. در گزارش می گوید که میر و شیخ به جلسه شورای نگهبان نمی روند و نمی گوید که آیا دعوت رسمی بوده است؟ نمی گوید که آن دو چرا نمی روند؟ و نمی گوید که اگر نرفتن آن دو نفر به جلسه شورای نگهبان غیر قانونی بوده است، اصلا چرا بعد از آن به اعتراضات آنها وقعی نهاده اند و باز هم هی زمان اعتراض را تمدید می کنند و باز از آنان می خواهند اعتراضات خود را ارائه کنند و چرا کمیته تشکیل می دهند؟ برادر من این گزارش یک طرفه است و من به آن دو نفر که اسیر هستند دسترسی ندارم تا بپرسم چرا به قول شما دو راس فتنه به جلسه شورای نگهبان نرفتند ولی فی الواقع برای من هم خیلی مهم است که چرا نرفتند و منتظرم تا آنها را محاکمه کنند تا به این سوال در کنار سوالات دیگر پاسخ دهند و من نمی دانم چرا در گزارش کمیته صیانت از آراء نیز به این سوال جواب داده نشده است. اگر شما نرفتن آن دو به شورای نگهبان را دلیل کافی بر محکومیت آنان می دانید، آن وقت چگونه این تناقض را حل می کنید که تا مدت ها بعد هم شورای نگهبان زمان اعتراض را باز گذاشت. نکته ای که از جانب شما مغفول می ماند این است که اصولا مسیری را که شورای نگهبان تعیین می کند الزاما مسیر مورد قبول معترضین نیست و وقتی یک طرف دعوا شورای نگهبان است، شما نمی توانید به طرف دیگر بگویید همان مسیری را بروید که شورای نگهبان می گوید. در هر حال من آماه هستم تا در یک بررسی دقیق از روز اول همه حرف ها و مدارک و گفته و شنیده ها را با هم بررسی کنیم.

3- هیچ امتیازی از طرف حکومت برای بخشی از احاد جامعه وجود ندارد. این نکته کلیدی است که البته تفاوت مهمی در دیدگاه من و شماست. لذا از نظر من و افرادی مثل من تمام آنچه شما امتیاز حکومت برای یک بخش جامعه می دانید، ظلمی است که از طرف حکومت بر بخش دیگر جامعه اعمال می شود.

4- اینکه سیاست های رسانه ملی و ارشاد متفاوت است که بدیهی است ولی اینطور نیست که رسانه ملی سیاست های نظام را دنبال کند و ارشادسیاست های دولت. من می گویم کل سیاست های فرهنگی مملکت را آنچه شما نظام می دانید تعیین می کند و هم اوست که اجازه می دهد موی زنان در رسانه ملی و یا سینما چقدر پیدا باشد! والا اگر ارشاد کمی بخواهد از سیاست های محازش آن طرف تر برود سر و کله دلواپسان پیدا می شود. فرموده اید: "برای تشخیص این دو قید، افرادی مسئولیت دارند. حال اگر مسئولین بر مبنای وظیفه قانونی خود این دو قید را بررسی کنند و یه یک گروه تریبون ندهند، باید چه کرد؟ آیا آنها کاری خلاف قانون انجام داده اند؟ آیا  مثلا تهیه کننده برنامه ثریا می توان ادعا کند تعطیلی برنامه اش غیرقانونی بوده؟" بله ظاهرا همه چیز قانونی است ولی وقتی این افرادی که مسئولیت دارند کاری کنند که یک بخش از دیدگاه های مجاز از طرح نظرات خود در صدا و سیما محروم هستند، به نظر شما آنها باید چه کنند؟ اگر بخش قابل توجهی از مردم و گاهی اکثریت مردم احساس کنند دیدگاهشان در رسانه ملی سانسور می شود، به نظر شما آنها باید چه کنند؟ وقتی بخش قابل توجهی از تشییع کنندگان رفسنجانی می بیینند که شعارهایشان در رسانه ملی سانسور می شود، آنها باید چه کنند؟

6- یکی از مستندات من صحبت های قبلی شما است که در جایی در همین بحث گفته اید: " من آماری از مرکز افکار سنجی دولتی ای را می دانم  که می گوید چیزی حدود 70 درصد اساتید دانشگاه نسبت به نظام نقد جدی دارند." بله این جمله از شماست.

برادر عزیز، من اصلا از آنهایی نیستم که حزب اللهی ها را نادیده بگیرم و افرادی مثل تاج زاده هم چنین فکر می کنند و اخیرا در کانال تاج زاده در مورد مراسم تشییع رفسنجانی آمده است: " روز مردم بود. دوباره همدیگر را دیدیم. جمعیت در واقع ترکیبی از آن‌ها بود که در ۲۵ خرداد و ۹ دی آمده بودند. این بار همه آمدیم. هم یکدیگر را تحمل کردیم و هم حاکمیت تحمل‌مان کرد. تحمل مبارکی بود. امید که رهبران سیاسی از این فرصت برای آشتی و وحدت ملی استفاده کنند و ائتلاف میانه‌روها و اصلاح‌طلبان و رهبرانشان (به ویژه حسن روحانی، اکبر ناطق نوری، محمد خاتمی، ثلاثه‌ی محصوره و سیدحسن خمینی) هم بتوانند با فعال‌تر شدن‌شان خلاء فقدان آیت الله هاشمی را پر کنند و فضایی که تحت تاثیر حضور امروزِ مردم خلق شد را به نتایجِ ملموسِ کوتاه‌مدت و پایدارِ بلندمدت برای بسط دموکراسی، عدالت، رفاه و آزادی در ایران ترجمه کنند."

برادر گرامی، من برخلاف بعضی از معترضین که مخالفین خود را یک مشت ساندیس خور می نامند، معتقدم که آنچه اصول گرایان خوانده می شوند، بخش قابل توجهی از مردم هستند ولی به هیچ وجه اکثریت نیستند ولی نمی دانم شما چرا نمی خواهید قبول کنید که معترضین هم بخش قابل توجهی از مردم هستند. شما بر مبنای کدام نظر سنجی علمی ادعا می کنید: " حامیان فتنه روز به روز در حال افول هستند؟" آیا شعارهای یا حسین میرحسین روز تشییع برای رد حرف شما کافی نیست؟ شما کدام معترضی را دیده اید که از اصل اعتراض خود برگشته باشد؟ برادر من، اینکه معترضین کم باشند یا زیاد، افول کنند یا نکنند، ملاک حق و باطل بودن نیست. ولی نمی دانم شما تا کی می خواهید چشم بر این حقیقت ببندید که معترضین بخش قابل توجهی از مردم هستند. فرموده اید: " اگر بنا به اردوکشی خیابانی و کل کل های کف صحنه باشد، مطمئن باشید برنده،جریان شما نیست. کما اینکه از خاطره 9 دی زمان زیادی نگذشته است." اتفاقا اگر بنا بر اردو کشی خیابانی باشد (به شرط آنکه همه آزاد باشند به خیابان بیایند) شما برنده نیستید و به این دلیل است که دلواپسان و کاسه های داغ تر از آش می ترسند که معترضین در خیایان تجمع کنند. من نمی دانم اگر بیرون آمدن عده ای در روز 9 دی ملاک است، خوب چرا بیرون آمدن عده ای دیگر در 25 خرداد را نادیده می گیرید؟ اگر راست می گویید همین الان اجازه دهید ما معترضین یک تجمع سکوت در بیابان ها برگزار کنیم.

8- اصل اعتراض ما هیچ وقت به رسمیت شناخته نشد و دلیل آن هم ساده است: چه کسی د رهنگام استخدام در یک جای دولتی جرئت می کند بگوید من در سال 88 از معترضین بودم و هنوز هم قانع نشده ام! چه کسی در رسانه ملی می تواند بگوید من از معترضین 88 هستم! من نمی دانم چرا یاحسین میرحسین گفتن صدها هزار نفر شوخی است؟ مگر من گفتم همه شرکت کنندگان؟ چرا فکر می کنید من منکر وجود حزب اللهی در مملکت و یا تشییع رفسنجانی هستم؟

محاکمه میر و شیخ اسیر ما هیچ گاه برگزار نخواهد شد. خود را فریب ندهید. دروغ هم دورغ است چه من بگویم چه شما و چه دیگران.

ایام بکام 

پاسخ:
سلام مجدد بر استاد عزیز

1- بنده صرفاً عدم حضور آن دو نفر در شورای نگهبان را تنها دلیل محکومیت شان نمی دانم. اما به نظر می رسد این عدم حضور، یک نشانه روشن و آشکار از دست خالی آن ها باشد. چرا که اساساً اگر خبری از مدرک موثق درباره تقلب بود، باید از ظرفیت قانونی خود استفاده کرده و مدارک را به تنها نهاد قانونی عرضه می کردند. شورای نگهبان فرصت اعتراض را باز گذاشت و از حداکثر مهلت خود استفاده کرد تا همه اعتراضات را با حوصله بشنود. اقدامات اعتمادسازی مثل بازشماری 10 درصد آرا، تعیین هیات حل اختلاف و  انتشار نتایج صندوق به صنودق نیز برای اتمام حجت و استفاده از تمام ظرفیت های قانونی بوده است. شورای نگهبان 15 روز فرصت برای اعتراض گذاشت، صدای هرکس که معترض بود را شنید تا دیگر امروز کسی نتواند از بی توجهی نهاد قانونی به اعتراضات در چارچوب قانون بگوید. بله استاد عزیز. نکته اینجاست.

مسیر شورای نگهبان، مسیر مورد قبول قانون است و همه ما وظیفه داریم در مسیر قانون باشیم.  وقتی دو نامزد معترض از  ظرفیت قانونی خود هم استفاده نمی کنند و دعوت شورای نگهبان را مسکوت می گذارند، نباید منتظر اقدامات فراقانونی بود. 

3-این یک موضوع دیگر و اختلافی کلیدی است. از نظر من حکومت کاملا حق و اجازه دارد تا  برخی سیاست های حمایتی خود را (جز آنها که در قانون اساسی مصرح است)فقط بر قشر خاصی معطوف کند. این یک مساله بدیهی است. 

4- خب پس تا اینجا موضوع «قانونی بودن یا نبودن» اقدامات صداوسیما و سایر ارکان فرهنگی کشور حل شد. اما باز تاکید می کنم که در این حوزه، خود نیز منتقد جدی صداوسیما هستم و در این سوالات، با شما اشتراک دارم. صداوسیما بهتر است به همه گروه های قانونی تریبون دهد. این وظیفه قانونی اش نیست اما قطعا اگر این کار را بکند، تاثیر بسزایی در افزایش اعتماد عمومی نسبت به خود خواهد داشت. 


6- نقد جدی داشتن  نسبت به نظام البته به معنای بدبینی و زاویه داشتن  نیست. جه اینکه من خود را نیز جزو همان 70  درصد می دانم. لطفا برای«به شما بگویم که حداقل نیمی از مردم (و در دانشگاه ها اکثریت افراد) از رفتار شورای نگهبان و قوه قضاییه به شدت ناراضی هستند و نمی دانند شکایت خود را به کجا ببرند.»    مستنداتی متقن  ارائه کنید.

بسیار مایه خوشحالی است که شما برخلاف بسیاری از همفکرانتان، در توهم ِ «ما بیشماریم» و تصور خام « رقیب هیچ است» به سر نمی برید. معترضین تعداد قابل توجهی دارند اما این تصور که «اکثریت»هستند به نظرم تصوری متفن و علمی و درست نیست. چه اینکه نه نتیجه انتخابات 88 و نه 92 و نه حتا 94؛ هرگز به نفع ِ جنبش فراموش شده ی  سبز تحلیل نمی شود. 
نتیجه اردوکشی های خیابانی و رقابت 9 دی با 25 خرداد و 22 بهمن با 25 بهمن، سالهاست روشن شده. نیازی به زورآزمایی مجدد نیست. چند خرده-شعار ِ حمایت از میرحسین در مقابل شعارهای حمایت از رهبری در مراسم تشییع هاشمی هم موضوعی نیست که قابل استناد و جدی باشد.  جنبش ِ سبز، اگر وزن و پایگاهی مردمی داشت، پس از 9دی فرو نمی ریخت و تا رسیدن به اهدافش می ایستاد. استاد عزیز، پذیرش حقیقت تلخ است اما گمان می کنم باید بپذیرید که از شورش 88، چیزی جز دو رهبر ِ نیمه جان ِ شکست خورده و اندکی خاطره، چیز بیشتری باقی نمانده است. 

8- اصل اعتراض قانونی به نتیجه انتخابات 88، به کرات توسط نظام به رسمیت شناخته شد و شواهد پرشماری از آن موجود است. اما راهپیمایی های غیرقانونی و اردوکشی های خیابانی، خیز هرگز به رسمیت شناخته نخواهند شد جون قانون آنها را به رسمیت نمی شناسد و امام خمینی، خطاب به آنان که قانون را قبول ندارند گفت «غلط می کنی قانون را قبول نداری. قانون تو را قبول ندارد.»

با آرزوی سلامتی و موفقیت

۱۰ فروردين ۹۶ ، ۱۵:۲۷ محمدباقر شمس‌الهی

سلامی با تاخیر زیاد و با عذرخواهی برای این تاخیر و با بهترین آرزوها برای شما در سال جدید

1- برادر من، شما اصلا به حرف های من در بند 1 توجه نکرده اید و دوباره حرف خود را زده اید. بله مسیر شورای نگهبان، مسیر مورد قبول قانون است ولی شما به من نمی گویید وقتی از نظر معترضین خود شورای نگهبانی بی قانونی می کند و یک طرفه قضاوت می کند ما باید چه کنیم؟ نمی گویید چرا حتی نماینده محسن رضایی هم از شمارش آرا راضی نشد و قهر کرد و خود محسن رضایی هم هرگز از اعتراض خود برنگشت و فقط تمکین کرد. لطفا یک بار دیگر بند اول پاسخ قبلی را بخوانید.

3- فرموده اید: "از نظر من حکومت کاملا حق و اجازه دارد تا  برخی سیاست های حمایتی خود را (جز آنها که در قانون اساسی مصرح است) فقط بر قشر خاصی معطوف کند. این یک مساله بدیهی است." جز اظهار تاسف کاری نمی توانم انجام دهم. وقتی می فهمید نظرتان اشتباه است که دیگر جز آن قشر خاص نباشید.

4- فرموده اید: "صداوسیما بهتر است به همه گروه های قانونی تریبون دهد. این وظیفه قانونی اش نیست." برای این تفکر هم جز اظهار تاسف کاری نمی توانم بکنم. انشاءالله روزی این وظیفه قانونی او خواهد شد. ما برای همین چیزها مبارزه می کنیم، برای آزادی و برای عدالت.

6- برادر گرانمایه، اینکه اکنون خود را (که به تعبیر من از مدافعان سینه چاک نظام هستید، نظام یعنی علی الخصوص رهبری و شورای نگهبان)، جزء 70 درصد منتقد جدی نظام می دانید، جز بی انصافی چیزی نیست، ولی خوب بنا بر مثل "هر چه از دوست رسد نیکوست"، آن را در گوشه دل خودم نگه خواهم داشت. فرموده اید: " لطفا برای«به شما بگویم که حداقل نیمی از مردم (و در دانشگاه ها اکثریت افراد) از رفتار شورای نگهبان و قوه قضاییه به شدت ناراضی هستند و نمی دانند شکایت خود را به کجا ببرند.»    مستنداتی متقن  ارائه کنید." به نظر شما مستندی بهتر از آن آمار که 70 درصد دانشگاهیان منتقد جدی نظام هستند؟ اگر منتقد جدی نظام به شورای نگهبان نقد جدی نداشته باشد، به چه دارد؟ چشم خود را باز کنید برادر من.

برادر من فرموده اید: " باید بپذیرید که از شورش 88، چیزی جز دو رهبر ِ نیمه جان ِ شکست خورده و اندکی خاطره، چیز بیشتری باقی نمانده است." از اعتراضات مردمی 88 سه آزاده محصور اسیر باقی مانده و کلی تجربه که نتیجه آن شد روحانی و برجام و نتیجه بعدی در انتخابات بعدی معلوم می شود. شعارهای مختلف و متضاد در تشییع هاشمی را اینگونه می بینید که "چند خرده شعار حمایت از میرحسین" داده شده است و این از انسان فرهیخته ای مثل شما بعید است. اگر واقعا شعار گسترده مردمی یاحسین میرحسین روز تشییع هاشمی را نشنیدید، می توانید از برادران بسیجی خود بخواهید تا فیلم هایی را که آن روز گرفته اند را در اختیارتان قرار دهند تا با حقیقت صحنه سیاسی ایران آشنا شوید. البته بدیهی است که هرگز به زورآزمایی خیابانی تن نخواهند داد والا دیگر در مقابل انسان هایی مثل شما حرفی برای زدن نخواهند داشت.

8- اصل اعتراضات هرگز به رسمیت شناخته نشد و استناد به جمله "قانون تو دهن تو می زند" آقای خمینی هم چیزی را تغییر نخواهد داد.

پاینده باشید.

پاسخ:
سلام بر استاد عزیز. با تبریک سال نو.

گمان می کنم شما در این بحث به حدی از بی حوصلگی رسیده اید که جز تکرار مکرراتی که بارها پاسخشان را داده ام، سخن دیگری ندارید. امیدوارم اگر قرار است این بحث ادامه پیدا کند، باحوصله ادامه پیدا کند و متقن. بنا بر کری خواندن و کل کل باشد که بحثی شکل نمی گیرد! فضا می شود شبیه همان فضای غبارآلود سال 88 که ثمره کنش های عصبی و غیرقانونی دوستان شما بود!

و اما ادامه بحث:
1- بحث من بر مبنای قانون و قانون گرایی است. مسیر شورای نگهبان، مسیر مورد قبول قانون است و تخطی از آن، تخطی از قانون. خوشحالم که این را از زبان شما هم می شنوم. اما مسیر اعتراض به شورای نگهبان، علی‌القاعده باید نهادهای بالادستی اش باشند. یعنی رهبری نظام، قوه قضاییه و مجلس شورای اسلامی( که هر سه اینها به نحوی در تعیین اعضای شورای نگهبان سهیم هستند.) که خب در همان سال 88؛ دوستان شما اعتراضشان را نزد رهبری بردند و ایشان، شورای نگهبان و وزارت کشور هرگونه اقدام اعتمادسازی را که لازم بود انجام دادند. بازشماری آرا، انتشار آرای صندوق به صندوق، تمدید مهلت ده روزه رسیدگی به شکایات، دعوت از شخص نامزد ها برای حضور در شورای نگهبان و.... می بینید؟ نظام اقدامات اعتمادساز زیادی را انجام داد تا  به اعتراض شما و امثال شما نسبت به عملکرد خود در انتخابات، پاسخ داده باشد. حالا اینکه نخواهیم این اقدامات را ببینیم و مدام بر طبل اعتراضی بی وجه بکوبیم، بحث دیگری است.

3- به جای اظهار تاسف لطفا با دلیل متفن، جمله بنده را نقض کرده و با چالش مواجه کنید. اظهار تاسف مال بجث های احساسی است، اینجا ما قصد داریم بحث عقلی و علمی و دقیق بکنیم. اینطور نیست؟

4-آقای دکتر این جمله از شماست:«همه کسانی که حق آزادی بیان در فضای رسانه ای خصوصی را دارند، حق آزادی بیان در رسانه ملی را هم دارند. این اصل آنقدر بدیهی است که من اصلا نمی دانم چرا باید در آن تشکیک کرد.» بنده از شما خواستم مبنای قانونی این جمله را مطرح بفرمایید؛ آن وقت شما می گویید ما داریم برای همین چیزها مبارزه می کنیم و ربطش می دهید به آزادی و عدالت؟  این چه ربطی به آن دارد؟ بنده عرض کردم این سخنان شما مبنای قانونی ندارد. حالا که متوجه شدید واقعا اینطور است و مبنای قانونی ندارد، بحث را احساسی می کنید و با اظهار تاسف پیش می روید؟ این رفتار از شما عجیب و دور از انتظار است.
استاد عزیز من هم مثل شما معتقدم فضای بیان نظرات همه جریانات درون نظام باید در صداوسیما وجود داشته باشد. یکی دو هفته پیش از عید بود که آقای محمدجواد حق شناس، دوست دیرین مهدی کروبی، به شبکه افق آمد و از عملکرد خود و  دوستانش در سال 88 و سایر مقاطع پس از انقلاب دفاع کرد. این اگر آن چیزی که شما می خواهید نیست، پس چیست؟ استاد عزیز کمی منصف باشیم و گول تبلیغات را نخوریم. صداوسیما به  اصلاح طلبان معتقد به نظام تریبون داده و می دهد، هرچند من هم معتقدم باید بیشتر بدهد. چیزهای مهم تری برای مبارزه وجود دارد آقای دکتر!

6- بله من افتخار می کنم به اینکه مدافع سینه چاک نظام و رهبری باشم. اما مدافع متعصب نیستم. نقد و اعتراضی باشد، مطرح می کنم و ابایی هم ندارم.

اما تعریف شما از منتقد، به گمان من تعریف درستی نیست. من بسیاری از سینه چاکان و حامیان نظام را می شناسم که این روزها از شما و امثال شما به عملکرد قوه قضاییه، شهرداری تهران، صداوسیما و نهادهای نظامی بیشتر اعتراض دارند. آیا جنس اعتراض و نقد آنها با جنس اعتراض شما و امثال شما یکی است؟ آیا طیف بچه های جنبش عدالتخواه و انجمن مستقل، که به بسیاری از نهادهای زیر مجموعه رهبری منتقد هستند، تا کنون شده شورش خیابانی کنند و بی قانونی کنند و امنیت شهر و کشور را به هم بریزند؟ نه استاد عزیز! هرکسی جزو آن 70 درصد باشد الزاما مانند شما فکر نمی کند. بسیاری از منتقدین بخش هایی از نظام هستند که در نقد خود کاملاً جدی و مصمم هستند اما هرگز شورش نمی کنند و از شورشی حمایت نمی کنند، هرگز بیانیه علیه ساختارهای نظام نمی دهند، هرگز باعث ناامنی نمی شوند، رهبری را دوست دارند  اما خب نقد دارند، نقد جدی دارند و نقدشان را مطرح هم می کنند. بله، ما بسیجی ها و دوستان مان در تشکل های انقلابی هم جزو آن 70 درصد هستیم ، نقد جدی هم داریم اما هرگز مثل دوستان شما فکر و عمل نمی کنیم.

شما اسم دو فتنه گر نیمه جان را می گذارید آزاده ی محصور؛ بگذارید. چه فرقی به حالشان می کند؟ سر اسم که بحث نداریم. مهم، نتیجه است. هفت سال از شورش آن دو فتنه گر علیه قانون گذشته و چه از آن شورش مانده؟ نظام تغییر کرد؟ رهبری ساقط شد؟ انتخابات 88 ابطال شد؟ بخش مهمی از مردم پای آرمان های (!) جنبش سبز ایستادند و تا رسیدن به آن آرمان ها مقاومت کردند؟ چه شد؟
اینکه برجام و دولت روحانی را ثمره فتنه 88 می دانید از شما بعید و عجیب است. مردم ایران به دولت برخاسته از 88 و به همان رهبر سال 88 اعتماد کردند، آمدند و رای دادند و خب دولتی متفاوت را برگزیدند. اصلا من از شما می پرسم اگر به قول شما دولت روحانی ثمره 88 است، پس چرا قدمی برای آزادی دو رهبر جنبش ملی سبز(!) بر  نمی دارد؟ چرا 4 سال است جز چند کنایه و حرف جزئی کاری برای آنها نکرده؟ چرا هرسال نهم دی ماه را گرامی می دارد و درباره اش حرف می زند؟ همین مجلسی که به زعم شما و دوستان شما با «تَکرار» خاتمی شکل گرفته چرا قدمی برای رفع حصر بر نداشته؟ استاد عزیز واقعیات را ببینید. دغدغه مردم ایران حصر دو فتنه گر قانون شکن نیست. دغدغه مردم ایران احیای آشوب های 88 نیست. دغدغه مردم ایران اقتصاد و اشتغال و رونق تولید است. به دوستان خود بگویید برای اینها برنامه ریزی کرده، از 88 درس بگیرند و در آغوش نظام بمانند.
درباره انتخابات بعدی هم عجله نکنید. هنوز زود است که با قاطعیت حرف از پیروزی روحانی بزنید، هرچند اگر پیروز شود هم، ربط دادن پیروزی به 88 بسیار عجیب و غیرواقعی است، به دلایل مشخص.

از شما انتظار می رود کمی عمیق تر نگاه کنید و حقیقت صحنه سیاسی ایران را به چند شعار در روز تشییع هاشمی پیوند نزنید. با این متر اگر نگاه کنیم، جمعیت حاضر در هر سخنرانی رهبری معادل یک تشییع جنازه رفسنجانی شعار می دهند، درست در مخالف جهت شعارهای آن عده در روز تشییع. با این متر اگر نگاه کنیم، یک روز 22 بهمن کافی است برای شکست دادن ده ها تشییع جنازه هاشمی، تازه نهم دی و روز قدس را فاکتور گرفتم! استاد عزیز حقیقت صحنه سیاسی را که با شعار مشخص نمی کنند. تازه اگر بنا بر شعار دادن و اردو کشی باشد، ساختن چیزی مثل نهم دی برای ما سخت نیست. پیشنهاد می کنم حقیقت صحنه سیاسی ایران را با منرهای دقیق تری تحلیل کنید. مترهایی مثل میزان مشارکت مردم در انتخابات ها که واقعی تر است و هر رای، نمادی است از اعتماد به ساختاری که آن دو فتنه گر در سال 88 خیلی تلاش کردند آن را تخریب کنند اما به فضل خدا نتوانستند!

8- شما می توانید تا سال 1496 بگویید «اصل اعتراضات به رسمیت شناخته نشد.» و من برایتان مصادیق توجه بالا تا پایین نظام به اعتراضات ِ در چارچوب قانون را ردیف کنم. اما تا زمانی که نخواهید حقیقت صحنه 88 را ورای تعصبات جناحی و گروهی ببینید، چیزی عوض نخواهد شد.

با آرزوی موفقیت و سلامتی

۱۰ فروردين ۹۶ ، ۲۲:۰۰ محمدباقر شمس‌الهی

 

سلام مجدد

نکته جالب در این بحث، اعتماد به نفس بالای شماست که فکر می کنید هر پاسخی که به من می دهید آنچنان محکم و قاطع است که من باید متقاعد شوم. گزاره هایی بیان می کنید که انگار حقیقت مطلق است و هر جمله که می می گویم برای آن قانون می خواهید. در ادامه مصادیق را خواهید دید.

1- ما اعتراض کردیم. شورای نگهبان را بی طرف نمی دانستیم. قوه قضاییه از آن بدتر. رهبری هم به نظر من بی طرفانه عمل نکرد. نهایتا تمکین کردیم. آیا این به این معنا است که حق با طرف مقابل است. خیر ما نهایتا نجیبانه به قانون ناعادلانه موجود تن دادیم. مگر از اول حرفی غیر این می زدم؟ اگر نرفتن میر و شیخ ما به شورای نگهبان برای غیر منطقی بودن اعتراض آنان کافی بود، چرا باز به آنان فرصت داده شد؟ چرا آنان که مطابق خواسته شما به اعتراضات ادامه دادند هم راضی نشدند؟ چرا میر و شیخ ما طبق قانون محاکمه نمی کنند؟ برادر من دعوایی شده است و شما متعصبانه فقط یک طرف را مقصر می بینید. شما حرف از قانون می زنید، در صورتی که بی قانونی طرف شما فراوان است، برای چندمین بار چند مورد را ردیف می کنم: اتهامات احمدی نژاد در مناظره، حمایت رسمی اکثر اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدا، سخنرانی الهام در میتینگ احمدی نژاد، اعمال خلاف قانون با نمایندگان کاندیداها در روز رای گیری و در اتاق تجمیع، و ......

3- فرموده اید: "از نظر من حکومت کاملا حق و اجازه دارد تا  برخی سیاست های حمایتی خود را (جز آنها که در قانون اساسی مصرح است) فقط بر قشر خاصی معطوف کند. این یک مساله بدیهی است." این دیدگاه شما است و من با آن مخالفم و آن را بسیار خطرناک می دانم. چه کنم؟ این کجا احساسی کردن است؟ بگذارید مثل شما رفتار کنم. مبنای قانونی حرف شما چیست؟ و یا بگذارید شما را به چالش بکشم: برخی سیاست ها یعنی چه؟ قشر خاص خاص یعنی چه؟ حکومت با دولت چه فرقی دارد؟ حکومت با قوه قضاییه و شورای نگهبان و رهبری و ... چه اشتراکاتی دارد؟ آیا اگر شما منتقد و یا مخالف حکومت باشید، باز هم چنین فکر می کنید؟ آیا هر دولتی که سر کار می آید می تواند امتیازاتی را برای اکثریتی که به او رای داده اند قائل باشد؟

4- بلی این جمله از من است: همه کسانی که حق آزادی بیان در فضای رسانه ای خصوصی را دارند، حق آزادی بیان در رسانه ملی را هم دارند. این اصل آنقدر بدیهی است که من اصلا نمی دانم چرا باید در آن تشکیک کرد. شما مخالف آن هستید. خوب باز هم من چه کنم؟ شما بر مبنای کدام قانون با این اصل مخالفت می کنید، به عبارت دیگر بر طبق کدام قانون می گویید که حق آزادی بیان در رسانه ملی برای بعضی هست و برای بعضی نیست و ی برای بعضی بیشتر از بعض دیگر است؟ برادر من، من از شما انصاف می خواهم. این همه تربیون رسانه ملی در اختیار جریان فکری شماست، شما مثال های محدودی می آورید مثل حق شناس در شبکه افق! دوباره می گویم: کف انتظارات من از رسانه ملی این است: همه آن چیزهایی که در رسانه های مکتوب و غیر مکتوب مجاز تبلیغ و انتشار می یاید در رسانه ملی انتشا ریابد (مثلا صحبت راجع به مصدق و شاملو و ....) و البته انتظار اصلی آزادی واقعی بیان است مثل اینکه مثلا من همین بحث هایی را که در اینجا راجع به 88 و یا نقد رهبری می گویم، بتوان در زسانه ملی مطرح کرد. این انتظار زیادی است؟ کجای قانونمی گوید که این محدودیت ها باید وجود داشته باشد؟ لطفا قانون را نشان دهید.

6- برادر عزیز و گرامی، ما شورش نکردیم، اعتراضات ما را به شما شورش نشان دادند تا بتوانند امثال شما را گول بزنند. تاکید می کنم اعتراض از هر نوع حتی از نوع خیابانی حق ماست و ما نجیبانه از این حق خود کوتاه آمدیم. بار دیگر از شما می خواهم که تمام عکس ها و فیلم و خاطرات کل آن وقایع را با هم مرور کنیم تا بفهیم که اعتراضات ما (مستقل از اینکه به حق بوده و یا ناحق) شورش و آشوب بوده است یا خیر؟ توهین به مقدسات بوده یا یا خیر؟ شما کف خیابان را فقط حق خودتان می دانید، داستان این است.

من نمی دانم مبنای قضاوت شما در مورد قضاوت فعلی مردم از وقایع 88 چیست؟ بلی شما فقط تبلیغات رسمی رسانه ملی را لابد می بینید. سری به فضای مجازی و یا صحبت های آدم ها با هم در کوچه و خیابان بزنید تا ببینید چقدر مردم مثل شما فکر می کنند. منتظر انتخابات 96 می مانیم.

از بعضی حرف های شما تعجب می کنم. فرض کنید امکان کاندیدا شدن همه در انتخابات مجلس فعلی مجاز بود. به نظر شما تکرار می کنم خاتمی باعث نشده بود الان مجلسی شبیه مجلس ششم داشته باشیم؟ چرا چشم بر واقعیت می بندید؟ در انتخابات خبرگان چند نفر از کاندیداها، واقعا از طیف اصلاح طلبان بودند؟ آیا تکرار می کنم خاتمی برای رای نیاوردن دوسه نفر خاص کافی نیست تا به شما نشان دهد که وزن اجتماعی ما معترضین چقدر است؟ بس کنید شما را به خدا!

چشم. من عمیق تر نگاه می کنم. در صحنه اجتماعی امروز، اگر یک انتخابات آزاد با حضور همه برگزار شود، سه طیف خواهیم داشت، یک طیف بزرگ اصلاح طلبان که شامل عمده معترضین سال 88 هست، یک طیف بزرگ احمدی نژادی ها که طبقات فرودست را خواهد داشت و احتمالا با توسل به شعارهای حقوق بشری و ملی گرایی، شاید بخشی از طبقه متوسط را هم جذب کند و طیف کوچک اصول گرایان که شامل مدافعان سینه چاک نظام است و مطمئن باشید که طیف سوم بخش کوچکی است که بدلیل نبودن امکان حضور همه گرایش های فکری، گاهی توانسته اند خود را اکثریت نشان دهند.

8- متقابلا به شما می گویم تا شما با تعصبات جناحی به وقایع 88 نگاه کنید، چیزی عوض نخواهد شد.

با آرزوی توفیق روزافزون

پاسخ:
سلام مجدد
شما  تقاضای ساده ی من برای بحث متقن و متین و منطقی را ربط می دهید به اعتماد به نفس بالا. البته من داشتن اعتماد به نفس را نکته مثبتی  می دانم اما اینکه از شما می خواهم برای ادعاهای خود دلیل ارائه کنید، ربطی به این ندارد. از شما که استاد دانشگاه هستید انتظار می رود در بحث علمی و متقن و متین، پیش قدم باشید و حرفی را بدون مبنا نزنید. در ادامه مصادیق بی مبنا بودن برخی ادعاهای شما روشن تر می شود.

1- به آن دو فتنه گر فرصت داده شد تا مردم ببینند و برایشان روشن شود نظام ریگی در کفش ندارد، که اگر داشت صندوق به صندوق را منتشر نمی کرد، که اگر داشت خودشان و نماینده هایشان را دعوت نمی کرد بیایند شورا تا ادله ی تقلب را مطرح کنند، که اگر داشت رهبری نماینده هایشان را دعوت نمی کرد بیایند هرچه ادعا دارند بریزند روی داریه. بله استاد عزیز. این چیزی است که شما به آن بی توجه هستید.
منکر موارد بی قانونی در طرف خودمان نیستم. بله اعضای شورای نگهبان نباید از کسی حمایت می کردند و آقای الهام نباید می رفت در آن متینگ سخنرانی می کرد. اینها را قبلا هم گفته اید، سوال اصلی من اما این است: با فرض همه نکاتی که شما می گویید و مصادیق بی قانونی در جناح ما که بعضا هم درست است و منطقی، چه دلیل عقلانی و محکمه پسندی برای تقلب در انتخابات 88 داشتید؟ اصلا گیرم همه 12 نفر شورا حامی احمدی نژاد بودند؛ شما دلیلتان بر تقلب چه بود؟این دلایل چرا توسط خود دو کاندید معترض در شورای نگهبان مطرح نشد؟ این دلایل چرا بارها و بارها و با اسناد و شواهد محکم و متقن رد شد؟ استاد عزیز مصادیق تخلفی که شما نام می برید باید در مجالی جداگانه مورد بررسی  قرار بگیرند. حرف ما این است که ادله ی شما برای اثبات تقلب، کافی نیست. که اگر بود آن دو نفر به خودشان زحمت می دادند و یک تک پا تا شورای نگهبان می رفتند و همین ها را مطرح می کردند. که اگر بود دوباره در سال 92 به همان سیستم و صندوق اعتماد نمی کردید و رای نمی دادید.... درباره تقلب بارها مفصلا صجبت کرده ایم و شما هم پذیرفته اید که تقلب و تخلف متفاوت هستند  و اگر دوباره منکر نشده باشید، فرضیه تقلب را ، که اساس آشوب 88 بود، رد کرده بودید.

3- تک تک سوالات شما پاسخ قانونی و منطقی دارد. پاسخش هم در بودجه نویسی کشور و سیاست گذاری کشور نهفته است. طبق قانون، رهبری سیاست های کلان کشور را تنظیم می کنند، دولت بودجه نویسی می کند و مجلس با تصویب بودجه، دخل و خرح کشور را سازمان می دهد. بنابراین اگر فرضا ردیف بودجه برای راهیان نور تنظیم شود و برای راهیان آنتالیا و پاتایا تنظیم نشود، اقدام خلاف قانونی رخ نداده. پس حمایت های حکومت(به معنای عمومی آن شامل تمام دستگاه های حاکمه) از قشر/گروه/نهاد خاص، در چارچوب قانون و بر مبنای اختیارات دولت و مجلس و رهبری می باشد. اینکه مثلا بسیج بودجه می گیرد و انجمن اسلامی ردیف بودجه جدا ندارد، چیزی غیرقانونی نیست. این از مبناهای قانونی اش. شما هم مطمئن باشید اگر روزی تبدیل به مخالف حکومت شوم، آنقدر منصف هستم که حق حکومت مورد قبول اکثریت در اعطای امتیاز(نه حق) به اقشار مورد نظرش را به رسمیت بشناسم.

4-اینجا مجبورم برای روشن شدن بحث تکرار مکررات داشته باشم:«در صدا و سیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏، آزادی‏ بیان‏ و نشر افکار با رعایت‏ موازین‏ اسلامی‏ و مصالح‏ کشور باید تأمین‏ گردد.» این بخشی از اصل 175 قانون اساسی است. همان طور که می بینید اینجا برای آزادی بیان و نشر افکار دو قید وجود دارد. مصالح کشور و رعایت موازین.  بنابراین این ادعای شما:«همه آن چیزهایی که در رسانه های مکتوب و غیر مکتوب مجاز تبلیغ و انتشار می یاید در رسانه ملی انتشا ریابد» ادعایی منطبق بر قانون نیست چون قانون مقید است و ادعای شما غیرمقید. یک بار در گذشته درباره سازوکارهای متفاون نظارت بر چاپ کتاب، ساخت فیلم سینمایی و نظارت بر صداوسیما با هم گفتگو کرده ایم.

6-«
تاکید می کنم اعتراض از هر نوع حتی از نوع خیابانی حق ماست» شوربختانه این ادعای شما نیز منطبق بر قانون نیست. مستندات قانونی مرتبط با اصل 27 قانون اساسی و مصوبه مجلس مبنی بر لزوم اخذ محوز برای تجمعات خیابانی از وزارت کشور را در گذشته خدمت  تان تقدیم کرده بودم. لطفا ادعایی خارج از قانون نداشته باشید و ادعا نکنید که ما از حق خود گذشتیم. شما و دوستان تان هیچ حقی برای تجمع خیابانی ِ بدون مجوز نداشته و ندارید. ما، کف خیابان را حق هیچ کس  نمی دانیم اما مانند امام معتقدیم کسی که قانون را قبول ندارد، کار غلطی می کند.

وزن اجتماعی اصلاح طلیان در تهران زیاد است بله. اما شما متاسفانه نمی خواهید حقیقت صحنه کشور را ببنید و به گمانم شبیه دوستانی که سندروم ِ «دیدن ایران در تهران» دارند قضاوت می کنید. آن چیزی که باعث شد تجربه تلخ مجلس ششم تکرار نشود رد صلاحیت ها به تنهایی نبود. بلکه نوع نگاه و رای دهی ِ مردم شهرستان ها بود که باعث شد با تمام تکرار ها و زور زدن های خاتمی، رئیس خبرگان آیت الله جنتی باشند. آن چه باعث شد مجلس دهم مجلس ششم نشود، وزن رای مردم شهرستانی بود نه رد صلاحیت ها استاد عزیز! صحنه کشور را واقعی ببینید. ایران فقط تهران نیست، هرچند با گذر زمان و رو شدن دست ِ خالی جریان ِ اصلاح طلب برای حل مشکلات مهم و اساسی مردم، تهران هم بعید نیست مثل بقیه کشور شود!

نوع نگاه ِ عمیق تان به صحنه اجتماعی کشور هم جالب توجه است. به هر حال این هم تحلیلی است که در مجالی قابل نقد و بررسی است. اما فراموش نکنید همین طیف کوچک اصولگرایی، با تمام ناکارآمدی ها و ضعف هایش، 14 سال شورای شهر تهران و 13 سال است که مجلس را در اکثریت دارد. این همه سال نقش اکثریت را بازی کردن به زعم شما، کار سختی است که انگار اصولگرایان از پس آن به خوبی برآمده اند!

پ.ن: من به دنبال بحث منطقی هستم. بحثی که در آن اگر ادعا می شود که مثلا تظاهرات خیابانی خرداد 88 قانونی بوده، برایش دلیل ارائه شود. بحثی که اگر در آن مطرح می شود که مثلا صداوسیما باید همه آنچه در رسانه های مجوزدار مطرح می شود را مطرح کند، برایش دلیل قانونی اقامه شود. بحثی که در آن اگر ادعا می شود که مثلا نظام حق ندارد به یک گروه، که آن را به خود و سیاست هایش نزدیک تر می داند، امتیازات تشویقی اعطا کند، برایش از قوانین کشوری دلیل مطرح شود. بجثی که در آن اگر گفته می شود حصر غیرقانونی است برایش دلیل آورده شود، دلیل از قوانین کشوری.  استاد عزیز من به دنبال بحثی منطقی هستم. بحثی که در آن برای ادعای تقلب در سال 88، ادله متقن ارائه شود. ادله ای که احتمالی عقلایی برای تقلب ایجاد کند. استاد عزیز اگر قرار است این بحث ادامه پیدا کند، باید متقن و منطقی ادامه پیدا کند. باید با ادله ادامه پیدا کند. بحث با ادعا و کری خواندن و کل کل کردن، می شود شبیه همان صحنه فتنه، بی سود و پر خسارت .

با آرزوی موفقیت و سلامتی
۱۱ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۵۹ محمدباقر شمس‌الهی

با سلام و احترام

من در مورد بند 6 فراموش کردم به قسمت زیر جواب دهم: "اما تعریف شما از منتقد، به گمان من تعریف درستی نیست. من بسیاری از سینه چاکان و حامیان نظام را می شناسم که این روزها از شما و امثال شما به عملکرد قوه قضاییه، شهرداری تهران، صداوسیما و نهادهای نظامی بیشتر اعتراض دارند. آیا جنس اعتراض و نقد آنها با جنس اعتراض شما و امثال شما یکی است؟ آیا طیف بچه های جنبش عدالتخواه و انجمن مستقل، که به بسیاری از نهادهای زیر مجموعه رهبری منتقد هستند، تا کنون شده شورش خیابانی کنند و بی قانونی کنند و امنیت شهر و کشور را به هم بریزند؟ نه استاد عزیز! هرکسی جزو آن 70 درصد باشد الزاما مانند شما فکر نمی کند. بسیاری از منتقدین بخش هایی از نظام هستند که در نقد خود کاملاً جدی و مصمم هستند اما هرگز شورش نمی کنند و از شورشی حمایت نمی کنند، هرگز بیانیه علیه ساختارهای نظام نمی دهند، هرگز باعث ناامنی نمی شوند، رهبری را دوست دارند  اما خب نقد دارند، نقد جدی دارند و نقدشان را مطرح هم می کنند. بله، ما بسیجی ها و دوستان مان در تشکل های انقلابی هم جزو آن 70 درصد هستیم ، نقد جدی هم داریم اما هرگز مثل دوستان شما فکر و عمل نمی کنیم."

 

دوستانتان در تشکل ها هرگز به شورای نگهبان و مجلس خبرگان و سپاه نقدی وارد نکرده اند و یا نقد جدی وارد نگرده اند و عمده نقدها به قوه قضاییه و صدا و سیما هم جوری بوده است که به پرقبای آقایان برنخورد مثل دیداری که سران 5 اتحادیه دانشجویی با رییس قوه قضاییه داشتند. البته اخیرا بعضی نقدهای جدی هم وجود دارد ولی با این وجود اصلا قابل مقایسه با نقدهایی که به دولت وارد می کنید نیست. در ضمن حشاب خودتان و معدودی آزاداندیش مثلا خودتان را از بقیه جدا کنید چرا که شما در تربیون آزاد در شریف صراحتا از نقد رهبری دفاع کردید در حالیکه در همین تشکل هایی که نام بردید زیادند افرادی که آماده کوبیدن به دهان کسانی هستند که واقعا قصد نقد رهبری را دارند. در هر حال من از اینکه شما هم نقد جدی به نظام داشته باشید استقبال می کنم ولی در این صورت لازم است آن 70 درصد درا به نزدیک 100 درصد تغییر داد. شما بهتر از من می دانید که آن 70 درصد در آن آمارگیری شامل کسانی نمی شود که نهایتا خود را طرفدار سینه چاک نظام می دانند

 

پاسخ:
سلام مجدد

متاسفانه چون شما در فضای تشکل هایی مثل بسیج و انجمن مستقل -از نزدیک- نیستید و آن را از دور دیده اید، تصور می کنید نقد جدی وجود ندارد یا مثلا ملاحظه ای صورت می گیرد. باید خدمت شما عرض کنم که انجمن مستقل در انتقاد از دفتر رهبری هم کوتاهی ندارد و اگر خاطرتان باشد در همین دانشگاه خودمان تنها تشکلی که مستقیماً آقای حجازی را در بحث تصمیم گیری های خارج از مجلس برای برجام نقد کرد، انجمن مستقل بود. کاری به درست و غلط تحلیل بچه های مستقل ندارم اما آیا تردید داریم که این بچه ها مدافع جدی ساختار نظام و منتقد جدی ِ عملکردها هستند. به قول خودشان: نقد حکومت همیشه، نفی حاکمیت هرگز. و این، نقطه تقاوت منتقدینی مثل ما و دوستان مان در انجمن مستقل و جنبش عدالتخواه است با قانون شکنان 88. درباره بسیج هم احتمالا کانال تشکل را دنبال می کنید و نامه تشکل برای رسیدگی به پرونده منصور نظری را دیده اید که مستقیما و بدون ملاحظه قوه قضاییه را نقد کرده بود. البته طبیعی است از جلسات مسئولین بسیج با سرداران سپاه و انتقال نقدهای جدی ساختاری شان به این فرماندهان هم مطلع نباشید. اخبار این قبیل جلسات منتشر نمی شوند اما من به عنوان یک ناظر مستقیم با قاطعیت می توانم بگویم نقدهای ما به بخش های مهمی از نظام، جدی است اما چون به کیان نظام و اصل ولایت فقیه معتقدیم، خیال همه راحت است که آشوبی مثل 88 از ما سر نمی زند.

بله من معتقدم نقد رهبری باید آزاد باشد. چیز حدیدی هم نگفته ام، نظر شخص خود حضرت آقا بود و خودم از زبان خودشان و بدون واسطه شنیدم. اینکه افرادی در برخی تشکل ها تندروی می کنند و می خواهند در دهان منتقد بزنند البته چیز پسندیده ای نیست و خب من هم تا حالا یک مورد شبیه این در بسیج و انجمن مستقل ندیده ام. مستقل از استقبال شما، ما منتقد جدی هستیم اما چون نفی حاکمیت نمی کنیم، قطعا با طیف آشوب طلب 88 فاصله گذاری داریم.

درباره ساختار آن نظرسنجی هم من اطلاع دقیق ندارم. چیزی بود که با یک واسطه از یکی از مدیران صداوسیما نقل کردم. نمی شود با قطعیت گفت در آن 70 درصد مثلا منتقد مصلح ِ حامی نظام  را هم شمارش کرده اند یا نه.
۱۲ فروردين ۹۶ ، ۰۰:۱۳ محمدباقر شمس‌الهی

 

برادر عزیز سلام

با تمام احترامی که برای شما قائل هستم، این بار مجبورم بگویم که علاوه بر اعتماد به نفس بالایتان، خود را محور حقیقت مطلق می دانید که با این همه دلیل که در مقابل دلایل شما می آورم باز مرا به بحث علمی و متقین و متین دعوت می کنید که کانه شما در تمام این مدت چنین می کردید و من نمی کردم. این البته حق شماست که چنین فکر کنید. از اول هم قرار نبود الزاما یکدیگر را قانع کنیم، همین که بتوانیم حرف هم را بفهمیم و دلایل هم را بشنویم، قدم بزرگی است ولی ظاهرا از نظر شما من دلیلی ندارم و حرف های تکراری می زنم. من بارها در جاهایی که نتواسنته ایم همدیگر را قانع کنیم، به شما گفته ام که حرف شما را می فهمم ولی آن را نمی پذیرم و یا اظهار تاسف از نوع نگاه شما کرده ام. ولی نگاه شما مثل این است که برای کودکی ادله به روشنی آفتاب را بیان می کنید، و او آن را نمی پذیرد. اشکالی ندارد، ما به این به مهری ها از برادرانمان عادت داریم.

1- خوشبختانه مبنای شما قانون است. بسیار خوب. به این نکته تکیه بیشتری خواهم کرد. شما طبق کدام قانون حق دارید دو نفر را که در هیچ دادگاهی محاکمه نشده اند فتنه گر بنامید؟ البته قبلا دلیلی برای آن آوردید که بسیار سست و بی بنیان بود. برای من طبق قانون دلیل بیاورید. بگذریم از اینکه انتظار می رفت اگر برای کسی این احترام را قائلید که ماه ها با او بحث می کنید، لااقل چنین بی مهابا به کسانی که مورد احترام اویند نتازید. باز هم بگذریم.

اینکه می فرمایید "به آن دو فتنه گر فرصت داده شد تا مردم ببینند و برایشان روشن شود نظام ریگی در کفش ندارد" صرفا ادعای شما است و به من حق دهید این ادعا را نپذیرم. شما حتی یک بار صدای میر و شیخ ما را از رسانه ملی و یا تریبون دادگاه شنیدید که چنین می گویید؟ فرموده اید: "که اگر داشت صندوق به صندوق را منتشر نمی کرد"، خوب برادر من این ادعای بی اساسی است چرا که حتی محسن رضایی هم با این شمارش قانع نشد. چرا انتظار دارید هر چه می گویید من دربست بپذیرم؟

فرموده اید: "منکر موارد بی قانونی در طرف خودمان نیستم. بله اعضای شورای نگهبان نباید از کسی حمایت می کردند و آقای الهام نباید می رفت در آن متینگ سخنرانی می کرد. اینها را قبلا هم گفته اید، سوال اصلی من اما این است: با فرض همه نکاتی که شما می گویید و مصادیق بی قانونی در جناح ما که بعضا هم درست است و منطقی، چه دلیل عقلانی و محکمه پسندی برای تقلب در انتخابات 88 داشتید؟" بسیار خوب، فرض کنید ما ادعای واهی کردیم و ما کلا خطا کردیم. حمایت اعضای شورای نگهبان از یک کاندیدا قانونی است؟ چقدر بد است؟ چقدر خلاف است؟ به آن رسیدگی شد؟ اعضای آن از مسئولیت خلع شدند و یا دوباره ابقا شدند؟ کی قرار است رسیدگی شود؟ آیا اصلا رسیدگی شد؟ آیا تا حالا حرفی در این مورد در رسانه ملی و یا از زبان رهبری شنیده اید؟ واقعا برایتان عجیب نیست؟ و یک سوال خیلی کلیدی؛ آیا به این خلاف بین شورای نگهبان نباید در هفته قبل از انتخابات رسیدگی می شد؟ سوال کلیدی تر، آیا اصلا کسی دیده است به خلافی از شورای نگهبان رسیدگی شود؟

حرف اصلی این است شورای نگهبان با این همه خلاف بین، اصولا می تواند مرجع بی طرفی برای بررسی اعتراضات باشد؟

راجع به تقلب و تخلف و سایر ادعاهای شما بارها پاسخ داده ام و حرف آخر این است که انشاءالله در تابستان بنشینیم و همه مدارک و اسناد و ادعاها را با هم بررسی کنیم.

3- برادر خوبم، امتیارات خاص به اقشار خاص را تقلیل داده اید به بودجه برای بسیج و ندادن بودجه به انجمن. بسیار خوب، اگر دعوا سر این است، بودجه بسیج نوش جان بسیجیان عزیز. شما حرف خود را عوض کرده اید و به جای سیاست های حمایتی حرف از امتیاز و نه حق می زنید، آنهم امتیازی که توسط قانونی در مجلس تایید می شود. من جواب قبلی را تکرار می کنم و منتظرم تا به تک تک سوالات آن پاسخ دهید:

فرموده اید: "از نظر من حکومت کاملا حق و اجازه دارد تا  برخی سیاست های حمایتی خود را (جز آنها که در قانون اساسی مصرح است) فقط بر قشر خاصی معطوف کند. این یک مساله بدیهی است." این دیدگاه شما است و من با آن مخالفم و آن را بسیار خطرناک می دانم. چه کنم؟ این کجا احساسی کردن است؟ بگذارید مثل شما رفتار کنم. مبنای قانونی حرف شما چیست؟ و یا بگذارید شما را به چالش بکشم: برخی سیاست ها یعنی چه؟ قشر خاص خاص یعنی چه؟ حکومت با دولت چه فرقی دارد؟ حکومت با قوه قضاییه و شورای نگهبان و رهبری و ... چه اشتراکاتی دارد؟ آیا اگر شما منتقد و یا مخالف حکومت باشید، باز هم چنین فکر می کنید؟ آیا هر دولتی که سر کار می آید می تواند امتیازاتی را برای اکثریتی که به او رای داده اند قائل باشد؟

برادر من سیاست حمایتی یعنی اینکه شما حق دارید از سفارت انگلیس بالا روید (علیرغم اینکه دولت قانونی با کار شما مخالف است) ولی ما حق نداریم کف خیابان یا حسین میر حسین بگوییم. باز هم مثال لازم دارید؟

4- فرموده اید: " در صدا و سیمای‏ جمهوری‏ اسلامی‏ ایران‏، آزادی‏ بیان‏ و نشر افکار با رعایت‏ موازین‏ اسلامی‏ و مصالح‏ کشور باید تأمین‏ گردد." مگر قید موازین اسلامی و مصالح کشور برای مطبوعات و رسانه های مکتوب و غیر مکتوب مجاز وجود ندارد؟ حرف شما در مورد نظارت بر صدا و سیما از آن حرف های عجیب و غریب است. حالا بیایید فرض کنیم حق با شما باشد، شما به چه حقی منتقد سیاست های رسانه ملی هستید؟ چرا شما حق دارید منتقد باشید ولی من حق ندارم؟ چون شما طرفدار سینه چاک نظام هستید و من منتقد دلسوز نظام (و شاید به زعم شما فتنه گر و آشوبگر)؟ شما بر چه مبنایی از سیاست های رسانه ملی انتقاد می کنید؟ کدام قانون به شما اجازه داده است به سیاست های رسانه ملی که به زعم خود جنابعالی مصالح کشور و موازین اسلامی را رعایت می کند اعتراض کنید؟ اصلا چه کسی می تواند تعیین کند چه کسی بر اساس قانون حرف می زند و یا رفتار می کند و یا نمی کند؟ همانها که به شما اجازه می دهند از دیوار سفارت بالا بروید ولی ما حق نداریم یاحسین میرحسین بگوییم؟

6- بخش مهمی از حقوق دان ها تظاهرات خیابانی بدون حمل سلاح را آزاد و حق قانونی شهروندان می دانند.

من فکر می کنم با تحلیلی که در مورد سه گروه ارائه کردم، پذیرفته ام که اصلاح طلبان الزاما درهمه جای ایران اکثریت را ندارند ولی چیزی که واضح است این است که اولا اصول گرایان تحت هیچ شرایطی در کل ایران اکثریت را ندارند. لطفا مجالس چند دوره اخیر را مثال نیاورید چرا که نیروهای معترض و حتی احمدی نژادی ها هم قلع و قمع شدند و در ضمن پیروزی پر اما و اگر احمدی نژاد در ریاست جمهوری را هم نهایتا پیروزی اصول گرایان ندانید. ثانیا اینکه رییس مجلس خبرگان جنتی شد، چیزی جز شرمساری برای نظام ندارد چرا که در کل کاندیداهای خبرگان اصلاح طلبان به انگشتان دست ها هم نمی رسید و تکرار می کنم خاتمی کاری کرد کارستان. ثالثا فرموده اید: " آن چیزی که باعث شد تجربه تلخ مجلس ششم تکرار نشود رد صلاحیت ها به تنهایی نبود." بالاخره قبول کرده اید که رد صلاحیت ها در اکثریت داشتن اصول گرایان تاثیر دارد. این بحث رابگذاریم تا انتخابات آینده.

در مورد نقد جدی از نظام در تشکل ها؛ امیدوارم که چنین باشد. ولی مطمئن باشید آنها که ناظر کارهای شما هستند نخواهند گذاشت از جایی جلوتر بروید. اگر نقد واقعا آزاد باشد، دویر یا زود شما هم اپوزیسون قانونی نظام خواهید شد همانطور که احمدی نژادی ها دارند می شوند.  استحاله دانشجویان انجمن مستقل را نیز خواهید دید. الان آقای بقایی از روحانی می خواهد در مورد 225 روز در انفرادی اطلاعات دولت تدبیر و امید سوال کند. سوال خوبی است ولی اگر کسی در این نقد آزاد باشد و منصف، نمی تواند از هزاران روز انفرادی هزاران زندانی در سالیان اخیر در زندان های مختلف جمهوری اسلامی سوال نکند.

روزگار به کامتان باد

پاسخ:
با سلام مجدد
 متاسفانه از جایی به بعد، بحث وارد روندی فرسایشی شد و بسیاری از حرفها رنگ تکرار مکررات به خود گرفت. من علاقه ندارم درباره یک موضوع که بحث در آن به پایان رسیده، دوباره گفتگو کنیم. گمان می کنم شما هم چنین علاقه ای داشته باشید. پس اگر یک جایی به این نتیجه رسیدیم که تخلف با تقلب فرق می کند و آن چیزی که باید به آن رسیدگی شود تخلف است نه تقلب(به معنای دستکاری آرا)؛ دیگر خوب نیست دوباره درباره آن بحث کنیم. یا اگر جایی به این نتیجه رسیدیم که برگزاری تجمع نیازمند مجوز است، دیگر خوب نیست دوباره به آن برگردیم و درباره اش بحث کنیم. بحث باید رو به جلو باشد و برای بحث رو به جلو لازم است هر دو طرق دلایل متقن و عقلانی بیاورند.دلایلی که ریشه در استدلال های عقلانی و یا قانون رسمی کشور داشته باشند. به هر حال اگر از پیام قبلی بنده خدایی نکرده بی ادبی برداشت شده، حقیقتا و صمیمانه عذرخواهی می کنم.

1- من، بر اساس دلایل عقلی و نقلی ای که برای خودم دارم، می توانم به آن دو نفر فتنه گر بگویم.همان طور که شما اجازه دارید با دلایلی که برای خودتان محترم است به این دو نفر بگویید آزاده،مظلوم، دوست داشتنی، عزیز، مبارز، مردمی و هر صفت خوبی شبیه این.  دلایل من هم اگر از نظر شما سست و بی بنیان است، از نظر بسیاری از فقها و علما کاملا متین است. بنده با توجه به سخنان رهبر انقلاب و عمق بصیرتی که از ایشان سراغ دارم، این دو نفر را فتنه گر می دانم. بنابراین اگر روزی قانون از من پرسید چرا به این دو نفر گفته ای فتنه گر، بنده ادله ای دارم که علی القاعده محکمه آنها را خواهد پذیرفت. ادله ای که ریشه در قرآن و استدلال عقلی دارد. وقتی عمل این دو نفر از نظر من با معیارهای قرآنی و دینی و عقلی «فتنه» منطبق است، اجازه دارم آنها را فتنه گر بنامم.

ادعای من مبتنی بر شواهد و قرائن سال 88 است. بنده با سند به شما عرض کردم که شورای نگهبان از شخص دو معترض دعوت کرد تا بیایند و نظراتشان را بگویند به شورا اثبات کنند که تقلب شده، اما نیامدند. بنده به شما عرض کردم که برای نخستین بار مهلت رسیدگی به اعتراضات تمدید شد، وزارت کشور نتایج صندوق به صندوق را منتشر کرد و... خب اینها حقیقت است، اتفاق افتاده. حالا اینکه شما با اینها قانع نمی شوید یا می شوید بحثی است که به خودتان مربوط است. اما اگر قصد ندارید با این اقدامات کم سابقه و بی سابقه در جهت اعتمادسازی قانع شوید و همچنان معتقد هستید که در انتخابات 88 تقلب(به معنای دستکاری شدن آرا) رخ داده و موسوی پیروز بوده، خواهش می کنم برای این ادعا ادله روشن ارائه کنید یا اینکه از این بحث، بگذرید.

درباره شورای نگهبان: قانون این شورا را به عنوان مرجع رسیدگی به اختلافات مشخص کرده. بنابراین طبق «قانون»بله، این شورا تنهامرجع رسیدگی است. اما اینکه آیا این شورا صلاحیت این وظیفه را هم داشته یا نه، از من بپرسید می گویم بله. چرا که با وجود گرایش سیاسی ِ روشن ِ بسیاری از اعضای شورا، این شورا از اقدامات اعتمادساز برای رسیدگی به ادعای تقلب دریغ نکرد و با بسیاری از اقدامات ِ بی سابقه و کم سابقه، شبهه تقلب در انتخابات 88 را تا حد زیادی مرتفع کرد.

ضمن آنکه انتظار خلع شدن اعضای شورا  به خاطر ِ یک اشتباه هم انتظار بجایی نیست. کما اینکه رهبری، مدیرمسئول ِ روزنامه اطلاعات را پس از خطاهای آشکار و واضحی؛ همچنان خلع نکرده اند. اما خب این انتظار که  برخی اعضای شورای نگهبان باید نسبت به اقدامات حمایتی خود از یک نامزد در سال 88 پاسخگو باشند، بله انتظار بجایی است.

3- و اما جواب تک تک سوالات شما:
مبنای قانونی حرف های من: در پاسخ قبلی عرض کردم. برخی سیاست ها یعنی مجموعه ای از رویکردهای حمایتی مادی و معنوی.قشر خاص یعنی گروهی که از نظر رکن ِ اعطاکننده حمایت واجد شرایط اخذ این حمایت ها باشد. حکومت به مجموع ارکان حاکمیت شامل سه قوه و رهبری نظام  و نیروهای نظامی و غیره گفته می شود و دولت فقط به قوه مجریه اطلاق می شود. من اگر منتقد و مخالف هم باشم چنین فکر می کنم. بله دولت هم در حیطه امتیازات،جایی که حقوق شهروندی همه مردم پایمال نشود، از نظر من اجازه دارد از گروه های حامی خود حمایت ویژه کند. به شرط آن که این حمایت منع قانونی نداشته باشد.
اما درباره مثال سفارت انگلیس باید عرض کنم که متاسفانه مثال خیلی بدی زده اید. چرا که همان دوران(در دولت احمدی نزاد) وزارت خارجه با این اقدام مخالفت کرد و شخص رهبری نظام پس از شنیدن خبر این اتفاق برافروخته و ناراحت شدند و خلاصه هیچ یک از ارکان نظام حامی این اشتباه نبود که اگر بود، مسیر آن را به سمت مسیری شبیه 13 آبان 58 سوق می داد، اما به سرعت آن جوانان خام را از سفارت خارج کردند. بنابراین مثال شما اصلا مثال خوبی نبود و هیچ ربطی به سیاست های حمایتی نداشت.

4- شما هم حق دارید منتقد باشید، من هم حق دارم. همه حق داریم. دلیل لحن تندتان در این بند را متوجه نمی شوم. به هر حال سازوکار نظارت و مدیریت بر صداوسیما در قانون مشخص شده و ملاک، قانون است.

6- آن بخش مهم حقوقدان ها احتمالا حواسشان به مصوبه 1370 مجلس درباره تجمعات خیابانی نیست.
بحث تحلیل وضعیت کشور را هم بگذاریم برای بعد انتخابات. شرایط پیجیده ای بر انتخابات حاکم شده و باید منتظر بمانیم و ببینیم چه کسی واقعا در کشور اکثریت دارد.
درباره رد صلاحیت ها هم بله، قطعا در آرایش سیاسی کشور موثر است اما این انتطار را هم نباید از شورای نگهبان داشته باشیم که پس از تجربه مجلس ششم و آت تحصن شوم، دوباره اجازه قدرت گرفتن آن جریان را بدهد. اینجا دیگر بحث چپ و راست مطرح نیست، بحث بحث کیان کشور و حیثیت نظام است.

پیش بینی های شما هم جالب توجه است. شما لازمه نقد آزادانه را اپوزیسیون بودن می دانید که از نظر من چنین نیست.  همه ما بچه حزب اللهی ها، هرقدر هم منتقد باشیم،حواسمان هست و امیدواریم به دام اپوزیسیون نیفتیم و با شعار نقد حکومت همیشه و نفی حاکمیت هرگز، عمل کنیم. خیالتان راحت، نقدهای ما، به امید خدا، تبدیل به آشوب کف خیابانی و زیر سوال بردن جمهوریت نظام و رای مردم نمی شود.

با آرزوی موفقیت و سلامتی
سلام.
واقعاً در این آشفته بازار توییتری، دیدن یک همچنین بحث مکتوبی که هر جواب اینقدر طول و تفصیل دارد خیلی عجیب و خوش‌حال‌کننده است و یعنی هنوز یک چیزهایی از سیاست واقعی مانده :)

راستی یک سوال: رسانه‌های مکتوب زیر نظر رهبری که یکی‌اش کیهان است و دومی هم اطّلاعات. سومی چیست؟
پاسخ:
سلام. ممنون. لطف دارید:)
سومی جمهوری اسلامی است. زیر نظر مسیح مهاجری. مردی که هنوز هم برای میرحسین موسوی دعا می کند:)
۲۰ آذر ۹۶ ، ۲۱:۲۵ محمدباقر شمس‌الهی
برادر بسیار گرامی سلام. مدت زیادی از آخرین صحبت ما می گذرد. من پاسخ را گذاشته بود برای بعد از ترم بهار. منتها بعد از دیدن جملات زیر در گزارش دیدار با رهبری، کلا انگیزه ام را برای ادامه بحث از دست دادم. 
"پایان نطق‌های دانشجویی اعلام می‌شود و این یعنی دو نفر از فهرستی که اعلام شده بود، صحبت نخواهند کرد. یک نفر از وسط جمعیت بلند می‌شود و می‌گوید:« این صحبت‌هایی که اینجا شد حرف همه طیف‌های دانشجویی نبود. اجازه بدید ما هم حرف بزنیم.» آقا می‌گویند من که مخالفتی ندارم اما اجازه بدهید نظم خوب برنامه به هم نخورد. هنوز حرف‌های این دانشجوی معترض تمام نشده، در طرفه‌العینی تریبون را جمع می‌کنند که یعنی دیگر خبری از سخنرانی دانشجویی نیست! آقا البته به آن معترض می‌گویند اگر حرفی دارید، بنویسید و بدهید. و اگر او و دوستانش حرف مهمی داشته باشند، حتماً می‌نویسند و می‌دهند."

جالب است که مانع حرف زدن منتقدین در حضوری رهبری می شوند و شما دلتان به این خوش است که خوب اگر حرف مهمی داشته باشند حتما می نویسند.

بگذریم. در این مدت بارها تصمیم به نوشتن پیغام شده ام. یک بار می خواستم از خوش ذوقی ات برای نام گذاری "اوج" تقدیر کنم که الان انجام می دهم:)

امروز داشتم حرف های جلسه دیدار با اژه ای را می خواندم. حرف های دبیر انجمن مستقل و جامعه را گوش کردم. کولاک کردند. حرف هایی زدند که ماها سال ها می زنیم. می بینید که پیش بینی من در مورد استحاله دوستان مستقل درست در آمد؟

فکر می کنم خیلی جایی برای ادامه بحث نمانده است. نتیجه انتخابات و انتخاب مردم را دیدید؟ فریادهای یاحسین میرحسین مردم در میتینگ ها را دیدید؟ هنوز هم فکر می کنید تعداد انگشت شماری در تشییع هاشمی این شعارها را می دادند؟

برادر بسیار ارجمند، درد من میر و شیخ و حصر نیست. درد من ظلم است و فساد. نمی دانم شاید شما هم اکنون به این نتیجه رسیده باشید که فساد در این ممکلت چقدر گسترده است. شاید شما الان فهیمده باشید که قوه قضاییه چه وضعی دارد؟ شاید شما الان فهیمده باشید که ما چه می گفتیم؟ شاید ....
پاسخ:
استاد بسیار عزیز، سلام
دلتنگ دیدارتان در این صفحات مجازی بودم. مدت ها بود با شما گپ نزده بودم و این تجربه خوب را داشتم تمام شده تلقی می کردم. تجربه ای ارزنده برای من و تمرینی از گفتگو با فردی که هم از من بزرگتر است، هم تجربیات بیشتری دارد و هم استاد دانشگاه است. مثل شرکت در مسابقه ای می ماند که آن را 3-0 باخته شروع کنید... به هر حال خوشحالم که این باب گفتگو را مجددا گشودید....

درباره آن متن، بعید می دانم لازم باشد برای استاد فرهیخته ای چون شما از لزوم رعایت «نطم» سخن بگویم! هر برنامه ای، نظم و ترتیبی دارد که  باید رعایت بشود. برای برنامه دیدار با رهبری هم از پیش برنامه ای ریخته شده و تغییر آن در حین برنامه، کار درستی به نظر نمی رسد. دانشجوی منتقد، آن قدر شجاعت دارد، یا بهتر است بگویم آن قدر فضای نظام باز است، که جرات کند بلند شود و در فاصله چند متری رهبری، بی مقدمه گلایه و انتقادش را مطرح کند و از ستاره دار شدن و گیر کردن در فضای مخوف امنیتی هم نترسد!! به جهت جلوگیری از بی نطمی برنامه، اجازه صحبت به او نمی دهند اما به جهت شنیدن صدای منتقدین، از او می خواهند نظراتش را بنویسد و بدهد. احتمالا در خبرها خوانده اید که همین دانشجوی منتقد، همان روز، بعد دیدار  رفته پیش رهبری و نظراتش را نه کتبی، که شفاهی به اطلاع ایشان رسانده، تا نگرانی شما و امثال شما درباره بسته شدن صدای منتقدین در محضر رهبری هم کمی ان شا الله کمتر شود!

بابت حسن نظرتان درباره نام «اوج» هم متشکرم. ان شا الله قسمت شود با هم یک سفر مشهد برویم...
اما بعد...
هم مستقل کولاک کرد، هم جامعه و هم بسیج. هر سه نقدهای تند و تیزی مطرح کردند. هر سه بی تعارف و بدون ترس از اوین، آن چه به ذهن شان می رسید را درباره قوه قضائیه در مقابل یکی از مقامات ارشد این قوه بیان کردند. هر سه انتقاد کردند. یکی دو تایشان حتی کار را به توهین هم رساندند. حالا من از شما می پرسم، این همان «آزادی بیان»ی نیست که دنبالش می گشتید؟ آقای اژه ایِ اطلاعاتی-امنیتی 4 ساعت در یک جلسه دانشجویی حاضر شد و سوال های سختی را تجربه کرد. این اگر نامش آزادی نیست پس چیست؟ چرا دوستان انجمن اسلامی این فرصت را از دست دادند؟ از چه چیز ترسیدند؟
درباره این که این جرفها آیا واقعا حرف های شما و دوستان شما بوده یا نه، بحثی ندارم. اگر بوده هم تا الان باید مطمئن شده باشید که کسی را به خاطر صرف زدن این حرف ها محکوم نمی کنند. و علت محکومیت فتنه گران 88 چیزی بیش از زدن این حرف ها بوده است... درباره استحاله مستقلیون هم با شما هم نظر نیستم. آن ها معترض اند، عدالت طلب اند، بهاری اند، ضد لاریجانی هایند؛ همه اینها درست. اما ضد انقلاب نیستند. هنوز نتانیاهو آنها را سرمایه خود در ایران نخوانده. هنوز اوباما و کلینتون به حمایت از آن ها بلند نشده اند. هنوز رضا پهلوی منافع مشترکی با آن ها پیدا نکرده. یک تار موی این بروبچه های انقلابی ِ معترض شرف دارد به کسانی که هنوز گناه به آشوب کشیدن ممکلت را استغفار نکرده اند. من درباره آینده مستقلی ها خبر ندارم، باکی هم ندارم از اینکه اگر روزی جا پای فتنه گران گذاشتند، کنارشان بگذارم و با دلیل و منطق،در مقابلشان بایستم.  اما آن ها، الان و در این لحظه، معترضینی انقلابی و خسته هستند که قطعا در مسیرشان تندروی و اشتباه هم داشته اند، اما هنوز تا تهدید جان و مال و ناموس مردم، تا رسیدن به نقطه ای که 88ای ها رسیده اند، راه درازی در پیش دارند....

نتیجه انتخابات را همه دیدیم. اما شما بعد انتخابات را هم دیدید؟ دیدید چطور روحانی عزیزتان تمام آرمان ها و ایده آلهایی لیبرال ها را به کنجی انداخته و در حال اداره کشور است؟ دیدید چطور جهانگیری را به حاشیه رانده؟ دیدید چطور رفع حصر را فراموش کرده؟ دیدید نجفی شهرداری را پایگاه اصلاحاتی ها نکرده؟ نتیجه انتخابات را دیدیم اما شما اینها را هم ببینیند. به نظرم چیز زیادی از برد برایتان باقی نمانده باشد!
ساده انگاری است اگر تصور کنیم 23.5 میلیونی که به روحانی رای داده بودند مطالبه رفع حصر داشتند! نه. که اگر داشتند الان ممکلت را سونامی ِ حامیان میر و شیخ برداشته بود. نه آقای دکتر. مردم هنوز درگیر مشکلات اقتصادی هستند و از دولت منتخب شان انتظار بهبود اوضاع را دارند. جای بحث خیلی باقی مانده. حالا دیگر شما در جایگاه پاسخگو هستند. دولت فعلی و سابق، هر دو منتخبین شما هستند و باید عملکردشان را توضیح دهید. فریادهای یاحسین میرحسین در جامعه که هیچ، در سالن دانشگاه شریف حین برنامه انجمن اسلامی هم دیگر خریدار ندارد!! به مطالبات واقعی مردم بیندیشید...

درد ما هم ظلم و فساد است. درد ما هم فاصله گرفتن از آرمان های انقلاب است. درد ما هم مشکلات جدی در قوه قضاییه، مجریه، مقننه و سایر نهادهاست. اما تفاوت عمده ما و شما، در «روش» هایمان است. ما راه اصلاح را در مطالعه، بررسی، ارائه راهکار و خیرخواهی می بینیم، دوستان شما انگار در تشنج، فریاد، به آشوب کشیدن امنیت ملی و تکرار فتنه هایی شبیه فتنه 88. از فتنه که گذر کنید، می توانیم کنار هم، به حل مشکلات اساسی کشور بینیدیشیم و از در خیرخواهی، برای حل آن ها اهتمام کنیم.
خوشحالم که می فرمایید «درد من میر و شیخ و حصر نیست». این خودش یک گام بزرگ است. ان شا الله مسائل واقعی کشور را ببینیم. ظلم و فساد را باید با خیرخواهی، با مطالعه، با روش متقن و دقیق زدود. منتظر روزی هستم که بقیه دوستان سبز هم به این جمع بندی خوب شما برسند، مسائل فرعی را رها کنند، بر طبل حمایت از مجرمین نکوبند و برای حل مشکلات کشور، راهکارهای عملی و خیرخواهانه ارائه دهند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">