هوالحی
بعد مدتها... این بار با دستِ پر برگشتم به این خانهی قدیمی و دوستداشتنی...
خاطرهام از یک شب طولانی و خاص در مسیر پیادهروی اربعین، پیش چشمان شماست.
توفیقی باشد، متنهای مفصلتری از این تجربهی نابِ انسانی خواهم نوشت...
هوالحی
بعد مدتها... این بار با دستِ پر برگشتم به این خانهی قدیمی و دوستداشتنی...
خاطرهام از یک شب طولانی و خاص در مسیر پیادهروی اربعین، پیش چشمان شماست.
توفیقی باشد، متنهای مفصلتری از این تجربهی نابِ انسانی خواهم نوشت...
هو الاول
امسال هم توفیق شد و یک افطار، مهمان رهبر عزیز انقلاب بودیم. این بار البته با کارویژهی مشخص ِ حاشیهنویسی. همراه با چشیدن طعم لذتبخش همسفرهشدن با مردی که خوب بودن از چشمانش میبارد.
حاشیهنگاری من از افطاری امسال دانشجویان با رهبر عزیز انقلاب
هوالحی
تجربه غریبی است اعتکاف. خالص، ناب، چندلایه و البته دوست داشتنی. بیرون که بیایی، سبکی را روی دلت حس خواهی کرد، چه وقت دعای ام داوود اشک ریخته باشی، چه نه..
روایتی که در میانه اعتکاف نوشته ام، تقدیم به شما:
سلام
با آرزوی بهترین ها در سال جدید....
این، روایت اولین حضورم در ورزشگاه آزادی است. روایتی که نیمهشب هشتم فروردین نوشتمش. روایتی که خواستهام شور و شوق شیرینی که از حضور در ورزشگاه داشتم را در آن به تصویر بکشم:
http://yon.ir/7XLuw
پس نوشت: اگر وبلاگ را دیر به دیر به روز می کنم، علت مشخصی دارد: شوق من برای نوشتن، به کانال دیگری منتقل شده و حالا یکی از نویسندگان همکار خبرگزاری دانشجو SNN.IR هستم. بیشتر آنجا می نویسم و برای همین، کمتر به اینجا می آیم.
هوالحکیم
هیچ برنامهای نداشتم برای رفتن. نشسته بودم بعد مدتها به دیدن یک مسابقه فوتبال خارجی: آرسنال-منچستر؛ که «محمد آقا» زنگ زد و گفت که کسی نیست برود برای حاشیهنگاری مراسم عزاداری فردای بیت. تو می روی؟ قبول کردم ، میهمان بیت رهبری شدم. همچنان عمیقاً معتقدم حضور در بیت رهبری به شانس و اقبال و بخت و این چیزها ربطی ندارد و حضور در محضر رهبر دوست داشتنیمان، دعوتی است! خداراشکر میکنم بابت این دعوت و دعوتتان می کنم به خواندن حاشیهنگاریام از مراسم روز اربعین: عزاداری هیاتهای دانشجویی در حضور رهبر معطم انقلاب: یکشنبه 30 آبان 1395
هوالحی
سه شنبه ای که گذشت، یک رور خاص بود برایم. مجری مراسم «تجلیل از خانواده شهدای مدافع حرم» انجمن اسلامی مستقل بودم. نفس به نفس شدن با خانواده این عزیزان حقیقتا افتخار بزرگ و تجربه عمیقی بود برایم. خاطره ام از این روز دوست داشتنی را قلمی کردم و بروبچه های snn هم خداراشکر بدون اصلاحات نشرش دادند.... امید آنکه توفیق شاد کردن دل این خانواده های بزرگ، بیشتر نصیبمان شود.
هوالحی
«فروشنده»را دیدم. تقریباً مطابق انتظارم بود. فقط کمی مهیّج تر و بسیار درگیر کننده تر!
یادداشتی نوشم که در snn کار شد. برای افزایش تعداد کلیک هایش(!)، پیشنهاد می کنم یادداشت را از اینجا بخوانید: