هوالحی
«فروشنده»را دیدم. تقریباً مطابق انتظارم بود. فقط کمی مهیّج تر و بسیار درگیر کننده تر!
یادداشتی نوشم که در snn کار شد. برای افزایش تعداد کلیک هایش(!)، پیشنهاد می کنم یادداشت را از اینجا بخوانید:
هوالحی
«فروشنده»را دیدم. تقریباً مطابق انتظارم بود. فقط کمی مهیّج تر و بسیار درگیر کننده تر!
یادداشتی نوشم که در snn کار شد. برای افزایش تعداد کلیک هایش(!)، پیشنهاد می کنم یادداشت را از اینجا بخوانید:
هوالمصور
شکارهای روز دومم، بزرگ بودند. بادبگارد و نفس. اولی در نوع خودش شاهکاری بود و دومی، فیلم خیلی خوبی.
هوالحی
به لطف خدا امسال بلیت چشنواره دارم...بی صف،بی بازار سیاه. از جاهای مختلف. دوست پدرم تا عمویم.
و بنابراین می توانم تعداد خوبی از فیلم های فجر34 را ببینم. پس از دیدن هم، چیزکی درباره ی هر فیلم می نوییسم و می گذارم اینجا. شکار شب اولم«زاپاس» بود. تا ببینیم بقیه اش چه می شود و خدا چه می خواهد....
پ.ن: بلیت بادیگارد را ندارم. حاضرم با با بلیت اژدها وارد می شود، لانتوری و این تیپ فیلم ها تاق بزنم:)
به نام خدا
چرا رستاخیز فیلم خوبی نیست؟
خیره شدن به خورشید
معاویه ی
پیر،رعشه شدیدی گرفته و فاصله ای تا مرگ ندارد. چند لحظه بعد، صدایی شبیه ناقوس
کلیسا شنیده می شود؛که یعنی معاویه مرد. اندکی بعد فضای کاخ سبز دمشق را می بینیم.
یزید پسر معاویه(با بازی بابک حمیدیان) بر تخت پدر می نشیند و کارگزارانش برای
بیعت می آیند. یکی از آنها ابن زیاد(با بازی بابک حمیدیان) است. در یک نما می بینیم که بابک حمیدیان با بابک
حمیدیان بیعت می کند!
هوالمصور
یک قصیده، بی قصه
تاجر
یهودی و همراهش،خیره به جماعتی اند که گرد ِکعبه، آیین نامگذاری نوزادان را
انجام
می دهند. بزرگ هر قبیله ی عرب، کنار بت ِ بزرگ می ایستد، نوزاد را سر دست
می گیرد
و نامی از میان نام ِ بت ها، برمی گزیند و بعد، هلهله و رقص شمشیر و فریاد
های کودکانه ی جمع، تمام آسمان مکه را در بر می گیرد.
ساموئل
حیران رفتار جماعت است، از رفیقش می پرسد:« مطمئنی که از میان این قوم
پیامبری ظهور می کند؟»
-از
این قوم نه. برای این قوم!