میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

ترم یک خود را چگونه گذراندید(1)

دوشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ


هو الحق

 

ترم اول تحصیل من در دانشگاه، دوروز پیش به پایان رسید. ترمی که پر بود از اتفاقات

خاص و تجربه های جدید و بعضاً باور نکردنی.

نمی شد، و نمی توانستم که حکایتم با ترم یک را در یک پست خلاصه کنم.

نوشته را  دو پرده کرده ام. پرده اول، «من و دانشگاه»است. درباره ی نسبت من و کلیت ِ

صنعتی شریف. و پرده ی دوم،پرده ی خودم است. من و شریف!

 

اولی را امروز انتشار می دهم. دومی را در روزهای آینده انشاءالله.

(پرده ی اول را شب امتحان آخر نوشته ام. از این روست که هنوز در متن،امتحان دارم!)

 

 

 

 

فردا امتحان نقشه کشی صنعتی1 داریم. نقشه کشی که البته نقاشی کشی است. تمام

محتوای درسی اش، یک کاغذ A4 پشت و رو نمی شود اما اگر تجسم سه بعدی ات قوی

نباشد، هزار صفحه هم که بخوانی و دوهزار قطعه ی صنعتی را هم که بکشی، به جایی

نمی رسی. از آن چیزهاست که یا «آن»ش را داری یا نه. نداشته باشی، باید «پاس»ش

کنی چون آش کشک دانشگاه است.

دانشگاه البته از این آش کشک ها زیاد دارد. درسهایی که شاید در هیچ کجای زندگی ِ

حرفه ای و غیر حرفه ای یک مهندس به کار نیاید. مثل محضیات ِ ریاضی عمومی...که

نمی فهمم چرا یک مهندس باید با مفهومی مثل «عدد موهومی» آشنا باشد اصلا؟

مهندسی که تمام کار و حرفه اش بند ِ واقعیت های دنیای بیرون است، چرا باید تعریف ِ

تئوریک ِ حد و انتگرال توابع نمایی و این قبیل ِ تنقلات ِ ریاضی محضی ها را بلد باشد؟ یا

مثلاً چه دلیلی دارد بدانیم که اگر یک موجودِ بی­کار پیدا شد و خواست تا مرکز زمین

سفر کند، در هر لحظه چه میزان نیروی گرانش بر او وارد می شود؟حرف هم که می زنی،

یا جوابت را نمی دهند آقایان اساتید یا می­گویند:« اینجا همینه دیگه...»؛و البته هستند

اساتیدی که در کمال پررویی و با چیزی که اسم آن را «وقاحت محترم» می­گذارم، صاف

صاف در چشم دانشجو زل می زنند و می گویند:« اینجا استاد هرکاری دلش بخواد میتونه

بکنه...» مثل این گنگستر هایی که در بیابان­های وحشی تگزاس هفت تیر کشی می­کنند.

حکایت ِ آن استاد ِ علیه ما علیه که در کمال پررویی به ما گفت:« حل سوال مخصوص

دانشجویان برق و کامپیوتر در آزمون پایان ترم برای شما واجب است.»( لازم به ذکر است

که بنده و سایر دوستان،دانشجوی مهندسی صنایع هستیم!) و وقتی معترضش شدم به

خاطر این حرف مفت، آن پاسخ تگزاسی را بهم داد.

 

***

 

روزهای اول، مثل هر دانشجوی دیگری خوشحال و شاد و خندان بودم از اینکه بالاخره

غول را زمین زدم و از سد ِ سخت ِ کنکور گذشتم. برای خودم،در ساعات خالی از کلاس،

چرخ می زدم و با امکانات دانشگاه ور می­رفتم. استخر را برو ببین، بوفه را سر بزن، دفتر

روزنامه شریف کجاست، دانشکده خودمان چه خبر است،سالن تربیت بدنی چطور است و

خلاصه همین داستان های شیرین. با زیرصدای یک موسیقی شاد و ترجیحاً محلی!

دانشگاه داشت با ما راه می آمد. ماه عسل،  اما یک ماه بیشتر طول نکشید. درست در

اولین روز آبان،اولین امتحان دوران تحصیل در دانشگاه را از ما ستاندند...برگ ریزان،

شروع شده بود!

 

دیگر از آن روز به بعد، رنگ قهوه ای ِ یکدست ِ دانشگاه به نظرم تیره تر می آمد. وقت

خالی نداشتم. روزهای اول فکر می کردم حداقل هفته ای یک روز کلاس ورزش،یک روز

کلاس زبان و یک روز تدریس در مدرسه خواهم داشت! خوش خیالی در حد توافق ژنو!!

نه کلاس زبان وقت  شد، نه تدریس در مدرسه ام خوب پیش رفت، و نه کلاس شنا رفتم!

یک ترم است می خواهم با یکی از رفقا قرار استخر بگذارم، آن هم نشده!

 

«دبیرستان شریف». این را هرکسی می گفت، دلم می خواست سریع واکنش نشان بدهم.

شریف، روزهای اول برند من بود. نامش، حال خوبی بهم می داد. خاصه در برابر ِ اکثریت

دبیران مدرسه-همان جایی که برای تدریس می رفتم-که اکثرشان دید خوبی نسبت به

شریف نداشتند. گمان می کردم حسودی شان می­شود به شریفی ها و مصداق ضرب

المثل گربه و گوشت می پنداشتمشان! اما گذر دوماه هم زیاد بود برای اینکه خودم

هم،همصدا بشوم با«دبیرستان شریف»گو ها. شریف، دانشگاه،به معنای لغوی هست. اما به

معنای کلمه،نه! اگرچه مثل همه­ی دانشگاه های این مملکت تشکل و نشریه و گاهی دعوا

و نشست و کنگره و غیره و ذالک دارد،اما روح دانشگاهی ندارد. جلسات ِ دانشجویی اش

عمدتاً خلوت اند. که البته ظرفیت اندکِ بزرگترین سالن همایش ِ دانشگاه،مانع به چشم

آمدن این حضور اندک می شود برای همین هم به راحتی و بدون گیر کردن در صف

دانشجویان فعال،می توانی تبدیل بشوی به یک فعال دانشجویی! و در فاصله ی کمتر از

بیست روز از اولین حضورت در کلاسهای دانشگاه، بشوی مقاله­نویس روزنامه­ی شریف. یا

بشوی عضو رسمیِ فلان تشکل. یا حتا نشریه بزنی! طبیعی هم هست. قاطبه­ی دانشجویان

شریف،اصالتاً دانش آموز اند. یعنی درس را تنها و تنها وظیفه ی خود می دانند.و اصلاً

برایشان مهم نیست که وزارت علومشان پنج ماه بدون وزیر باشد یا وزیر خارجه­شان برود

با وزیر خارجه استکبار متحده در ژنو قدم بزند یا رییس جمهورشان بگوید به جهنم یا....

راستی، فصل 15  هالیدی توی امتحان میاد؟

 چه انتظاری هست از دانشگاهی که از اول آبان تا بیست آذر،به تناوب، آزمون میان ترم

 برگزار می کند و فرصت نفس کشیدن را از دانشجو می ستاند؟ اگر دانشگاه ظرف خوبی

ست برای کار دانشجویی کردن،بدون شک متولیان خوبی ندارد. مرادم از متولی،همان

عزیزان معاونت آموزشی دانشگاه است. همان هایی که مدام از دانشجو کوییز و میان ترم و

پروژه و تمرین و فلان و فلان طلب می کنند! حالا هم که رییسی بر مسند دانشگاه مان

نشسته که از اساتید دانشکده برق شریف است...در شریف،یک مثلی هست که می گویند

یا برقی هستی،یا داری زندگی می کنی! و سرنوشت دانشگاه در دوران ریاست یک برقی،

واضح است. سقوط با مغز در چاه ویل ِ تک بعدی بودن...! خدا کند چنین نباشد. خدا کند

قضاوت من درباره ی رییس دانشگاه صنعتی شریف،از بیخ اشتباه باشد....

 

شریف،یک چنین جایی است. ملغمه ای از درس و نمره و نمودار و بوفه و سلف و استاد و

همایش و دفتر بسیج و انتخابات انجمن اسلامی و....جایی که انگار،زندگی جایش خالی

است.

 

پ.ن: البته گزاره های بالا یک استثنای بزرگ دارند:«انصار المهدی» که شاید شیرین

ترین بخش قصه ی من و شریف بوده باشد در ترم یک. حکایت شکل گیری اش را مفصل

خواهم نوشت به امید خدا.

 

 

پایان پرده ی اول

 

 

 

 

 

 

 

۹۳/۱۰/۲۹
محمدصالح سلطانی

دانشگاه

نظرات  (۲)

رونوشت به : معاونت آموزشی دانشگاه ایضاً ریاست محترم همان جا.
پ.ن : اگر به دست برخی از اساتید، قبل از تایید نمرات این هم برسد که چه بهتر.

ضمیمه : دعای خیر!
۰۱ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۲۰ علی سلیمی بنی
بح بح به این قلم خشک شده...
خدا کنه ادامه بدی...

پ.ن: کدامینتی رو بردار لطفا! دیگه نظر نمیدما... :دی
پاسخ:
سلام علی آقا 
قلم خشک شده؟؟؟  تا اونجایی که به یاد می آورم این قلم شکسته هرگز رخ خشکی را به خودش ندیده است...  شاید کند شده باشد.ولی خشک، نه! 


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">