میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

۲ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

هوالحی


افتاده بودم به جان فولدری که تمام نوشته هایم را در آن ذخیره می کنم و داشتم آنچه از این قلم شکسته ،در این پنج شش سالی که فهمیده نوشتن یعنی چه، بیرون زده را مرور می کردم. که چشمم افتاد به فایل وردی با  نام Al letter to Mr.rafsanjani......


قصه مال روزی در میانه ی امتحانات ترم اول سال سوم دبیرستان است. جایی در دی ماه 91. «هادی»صدایم زد و گفت که پدرش چند روز دیگر همراه با یک جمعی به دیدار آیت الله هاشمی رفسنجانی می رود. تو هم بیا یک نامه درباره ی وضعیت مدرسه و «سمپاد»بنویس تا بدهم به پدر و ببرد به ایشان بدهد بلکه کمکی باشد به حال و روز مدرسه. من هم که،مثل این روزها، کله ام بوی قرمه سبزی میداد و مترصد فرصتی برای رساندن حرفها به مسئولین، در همان میانه ی مطالعات درسی، وقتی خالی کردم و این وجیزه را نوشتم؛بدون آن که مدرسه روحش هم از این کار ما-که بعید نیست در قاموس نگاه مدرسه کمتر از تمرد باشد-باخبر شود! بعید می دانم الآن هم کسی از سیستم سمپاد بداند ما چه کار کردیم آن روزها....

حالا که حدود 3.5 سال از روز نگارش این نامه می گذرد،می بینم که هنوز خیلی از آن مشکلات،پابرچا هستند و مساله ها،حل نشده.نمی دانم که اصلا آقای هاشمی نامه را خوانده یا نه؟ اما هنوز هم مثل روزهای نوشتن نامه،امیدوارم حکایت نسل های بعدی سمپاد،شیرین تر باشد....


پ.ن: خودم و هادی،می شدیم دونفر که خب در هر زبانی که بررسی کنید ،دو نفر هم «جمعی از»محسوب می شوند. امضای انتهای نامه از این روست هرچند دوست داشتیم فرصتی باشد و از دوستانمان امضا بگیریم برای نامه. دوستانی که احتمالا هم نظر بودند و هستند با ما در این نامه...


پ.ن.2:  مدال«همراهی همیشگی مقام معظم رهبری» و افتخار «یار وفادار و مخلص انقلاب»بودن، به قواره ی شخصیت امروز آقای هاشمی رفسنجانی ،می آید؟

۰ نظر ۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۹:۱۶
محمدصالح سلطانی

هو الحی 



شهر، با گل فرش شده است. نور ِ ریسه ها، منعکس می شود در قلب آدم ها و دلم غنج می رود از این همه رنگ که پرواز می کنند در آسمان. بساط ِ شربت و شیرینی به راه است، یک طوری که آدم اگر نخواهد هم لبخند می زند. می بینی؟ همه جا را به خاطر تو آذین بسته ایم. تویی که ندیده عاشقت شدیم و سالها به انتظارت نشسته ایم. نبودنت کِی تمام می‌شود ای معنای تام و تمام امید؟  فریاد ها در سینه ها مانده است. قلب ِ زمین، فشرده و فسرده، بی تو حال خوشی ندارد.

 نمی آیی؟...



نیمه ی شعبان مبارک!

۰ نظر ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۲
محمدصالح سلطانی