میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

۵ مطلب در تیر ۱۳۹۳ ثبت شده است

کلاس  درس معارف ِ کنکور سراسری، با تمام ایراداتش و انبوه ابهاماتی که در ذهن جوان ِ هجده ساله ی تشنه­ی دانایی به جای می گذارد، و علی رغم تمام مباحثی که ناقص رهایشان می کند، یک ویژگی مثبت بزرگ دارد: این که «تدبر» در آیات قرآن را یاد ِ دانش آموز می دهد. به او می فهماند که پس از خواندن هر آیه برود پی ِ «پیام آیه» . برود پی «کشف ارتباط» میان آیات. این خصلت خوب کلاس معارف کنکور را وام گرفته ام. که گاهی، بروم سراغ لایه های زیرین ِ آیات. لایه هایی که تا به حال به نظرم نمی آمدند و حالا، به واسطه ی عینکی که کلاس معارف کنکور روی چشمانم گذاشته، به چشمم می آیند را بنویسم. درباره ی «فضای» آیه فکر کنم و اندکی بیشتر به این کتاب راهنمای بشریت نزدیک شوم. اسمش تفسیر به رای است؟ تفسیر شخصی؟ اصلاً تفسیر است؟ نمی دانم. اینها «تعبیر شخصی» من هستند از برخی آیات مصحف. که گاهی، وبگاهم را متبرک خواهند کرد انشاءالله....

۱ نظر ۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۶
محمدصالح سلطانی

بعضی ها اسمش را می گذارند سانسور،برخی نظارت، برخی ممیزی و برخی اصلاحیه. چه فرقی می کند؟ همه در یک اصل مشترک اند:« هر Objectی که بخواهد به صورت رسمی در سطح کشور منتشر شود، باید از فیلتر ِ یک نوع نظارت خاص و رسمی بگذرد.»  نظارت، موضوعی ست که از همان ابتدای انقلاب، حکومت داران ِ ما را درگیر خودش کرده. آیا اساساً نظام جمهوری اسلامی به ابزار ممیزی نیاز دارد؟ این ممیزی در چه حد باید باشد؟ چه کسی باید ممیزی کند؟ ممیزی فی نفسه پسندیده است یا نکوهیده؟....

۵ نظر ۲۷ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۱
محمدصالح سلطانی
غزه، درخون

اینک فلسطین ، موجی از آتش

اینک فلسطین ، موجی از خون است

سرشار از رویای آزادی

با لاله های سرخ

گلگون است

۰ نظر ۲۴ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۸
محمدصالح سلطانی

آقا، یک طور خوبی حرف می زنند. طوری که نه به کسی بر بخورد، نه کسی را ناراحت کند و نه البته به کسی غرور بدهد. یک طوری که همه ایشان را دوست داشته باشند( و مگر قرار نیست رهبر مقبول آحاد جامعه باشد؟). در خلال صحبت هایشان، هم به «شرق» و «اعتماد» تیتر می دهند هم به «کیهان». یک طوری حرف می زنند که هیچ اسمی جز «پدرانه» برایش مناسب نیست....

۲ نظر ۱۹ تیر ۹۳ ، ۱۱:۱۰
محمدصالح سلطانی

دویست و نود نفر بودند....زن،مرد،کودک..... ایرانی،اماراتی،اروپایی....چه فرقی می کند؟ همه «انسان»بودند اما  ویل راجرز،فرمانده ناو امریکایی وینسنس علی رغم نام پر طمطراقش «انسان» نبود.

سوار بر هواپیمای صد درصد مسافربری شده بودند. هواپیمای سفیدی که در تمام دنیا مصداق اتم و اکمل پرچم صلح است. سوار بر فرداهایشان. که میرویم دوبی. برای تفریح، کار، دیدن اقوام....چه فرقی می کند؟ آنها، در میانه ی جنگ، سوار مرکب صلح بودند در مسیر آرامش. اما آقای فرمانده، آقای «دریا دار» دلش خون می خواست. دل آمریکایی ِ پستش خون می خواست و البته، آزمایش جدید ترین موشک ها روی انسان ها. هیچ کس،هیچ کس باور نکرد آقای فرمانده، هواپیمای صلح را ندیده باشد. یا با آن همه سابقه، اشتباه کرده باشد. هیچ کس، حتی پرزیدنتِ امریکا، وقتی مدال ِ رنگی شده با خون دویست و نود نفر انسان بی گناه را به سینه ی ویل راجرز می زد.

این است حقوق بشر امریکایی. با تمام «انسانیت»ش. این است حقوق بشر غربی. حقوق بشر آدم کش. حقوق بشری که دویست و نود انسان بی گناه را تکه تکه می کند. هنوز رد خون و تکه های جنازه ی کودکان چند ساله،پس از بیست و شش سال روی خلیج فارس تازه است....

این است امریکا. تمدنی که ادعای «بشر»یت دارد. حقوق بشری که انگار همیشه ی خدا خاموش است و وقتی خون از دماغ زندانی ِ اوین می آید روشن می شود.  این است حقوق بشری که همیشه ی خدا خاموش است و فقط وقتی یک قاتل در ایران اعدام می شود روشن می شود... این است!

امریکا،غرب و نظم نوین جهانی را باید با این چیزها شناخت. افسوس که هیچ جایی به خاطر سالگرد این جنایت ضد بشری بیانیه نمی دهد و هیچ لوگویی در هیچ کانالی به یاد این نماد های «حقوق بشر» سیاه نمی شود...

 

 

۱ نظر ۱۲ تیر ۹۳ ، ۰۶:۱۱
محمدصالح سلطانی