میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

خاک آموزی

يكشنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۵، ۱۰:۱۲ ب.ظ

خاک‌آموزی

انگار قسمت است که بخشی از هر تابستان ِ دوره‌ی دانشجویی‌ام، با یک دوره،طرح یا اردو همراه باشد. سال گذشته که قسمت بود و 45 روز ِ وسط تابستان را میهمان ِ «طرح ولایت»بودم. طرحی با محوریت آموزش فلسفه و همراه با خاطرات ِ بسیار خوش و تجربه‌ای جذاب. آن تجربه البته مرا فیسلوف نکرد و حتا آنقدر هم فریبنده نبود که مرا بکشاند به «تداوم»ش. اما آن قدری فلسفه یادم داد که بتوانم گلیم خودم را در این دنیای پر از حرف، بیرون بکشم و پایه‌ی اعتقادم را بتن ریزی کنم!


امسال اما،اگر خدا بخواهد، مهمان ِ تجربه‌ی متفاوتی هستم. تجربه ای با عرض و طول کمتر از طرح ولایت ولی احتمالاً عمق بیشتر: «جهادی». یک سفر ده روزه برای ساختن. جایی در خراسان جنوبی و در 20 کیلومتری مرز افغانستان. پیش ِ مردمانی در دوردست که انگار آرام آرام زیر ِ صفرهای فیش نجومی مدیران و در انعکاس ِ رزق و برق دفترهایشان دارند فراموش می‌شوند. مردمی که قرار بود ولی نعمتان این کشور باشند. قرار هنوز هست اما انگار بخشی از آن آدم‌ها که قول و قرار را گذاشتند، رنگ عوض کرده‌اند.


آنجا خبری از اینترنت نیست، غذا هم یحتمل باید از این «حاضری»هایی باشد که پسران دانشجو بلدند درست کنند. بقیه اش،هرچه هست، بیابان است و گوسفند و شتر و مزرعه و....خاک! داریم می رویم«خاک‌آموزی». حالا نوبت خاک است که چیزهایی یادم دهد. می خواهم ده روز لباس کهنه تنم کنم، بیل دستم بگیرم، چفیه خیس کنم روی سرم بیندازم و «کار»کنم. روی خاکی که از محروم ترین خاک های این سرزمین است. در روزگاری که دوران ِ «خون‌آموزی» به سر آمده و پرچم‌های سفید بالا رفته است، خاک‌آموزی تنها فرصت ما فرزندان ِ فرزندان ِ فرزندان ِ انقلاب است برای فهمیدن ِ راز ِ این نهضت. برای فهمِ حرفهای پدربزرگ.....

 

***


بعد التحریر: از یک طرف دیگر که به ماجرا نگاه کنی اما، قصه فرق می کند. داریم می رویم «اردو». با رفقا. دور«هم» هستیم و خوش می گذرد. می گوییم می‌خندیم و با «هم» شوخی می کنیم  و خدمتی «هم» به محرومین!

همه ی این «هم»ها می تواند یک سفر جهادی را «هم»بزند با ناخالصی و تبدیلش کند به شوآفِ یک عده دانشجوی بسیجی ِ حزب اللهی در حوزه‌ی خدمت به مستضعفین. و یا حتا شاید این «هم»ها تبدیلش کند به یک مشت منّت که در ناخودآگاهِ ذهن ها،آوار شود بر سر مردمی که خدمتشان را خواهیم کرد. بالاخره کم چیزی نیست؛ فلان تعداد دانشجوی بهمان دانشگاه معتبر کشور ده روز از بهترین زمان ِ سالشان را گذاشته اند برای خدمت به محرومین و.....حتا این «هم»ها می تواند مغرور کننده باشد.....

دعا کنید برایمان،که جهادی ِ ما «هم»نخورد با این سنگ ریزه ها. دعا می کنم برایتان. هم پای ِ کار و هم اگر توفیقش شد، در حرم حضرت آفتاب....

 


پی نوشت: جهادی، یک فرصت بکر است برای دیدن آدم هایی که تاکنون کمتر دیده ام، و هم کلام شدن با مردمانی که صدایشان کمتر به پایتخت می رسد، و نفس زدن در اتمسفری که در دسترس ِ ما شهرنشین‌ها نیست به این راحتی...به جد بنا دارم از این سفر، توشه ای قلمی بردارم و سفرنامه‌ای بنویسم. «روزنوشت‌های جهادی» می تواند یادگاری خوبی باشند از این سفر.....قسمت شد، پس از سفر، منتشرشان خواهم کرد.

۹۵/۰۴/۲۰
محمدصالح سلطانی

جهادی

سیاسی

واگویه

نظرات  (۴)

هر چند بعیده... ولی دوست دارم اگه تونستی یه بخشی از "رونوشت‌های جهادی" رو از همون جا منتشرکنی.
مرسی از بعدالتحریر
ایشا... هیچ نیت درستی "هم" نخوره
پاسخ:
طبق اخباری که از وضعیت منطقه دارم، آنجا خبری از اینترنت نیست و بنابراین امکان انتشار مطالب در حین اردو را نخواهم داشت. ممنون از لطف شما و تشکر از دعای خیرتان! 
سلام
از تجربه‌ی اردوی جهادیم یادداشتی نسبتن انتقادی برای سرپرستمون نوشته بودم دیدم تو هم رفتی جهادی گفتم برات بفرستم با ذکر این نکته که جهادی ما درون استانی بود و رفتن به نقاط خیلی دور (که توی جهادی های تهران مرسومه) رو شایسته نمی دونم. چون این فاصله برای شما کار رو سخت می کنه و زمان سفر و هزینه هاش رو زیاد می کنه (و این سختی به نظر من بی ثمره و کیفیت کار و انرژی بچه ها رو پایین میاره) و ارتباط مردم منطقه با نیروی غیر بومی هم مشکل پیش میاره، هم تفاوت زبانی و هم تفاوت فرهنگ و حتی - احیانا - اعتماد نکردن مردم. و پیگیری وضعیت مردم منطقه و کارهای خودتون سخت میشه.
---
1- نام و نشان «اردوی جهادی» و «مناطق محروم» یه جور توهین به مردم منطقه‌ست.
2- بچه‌ها در پایان اردو به این نتیجه می‌رسن که «کار برای مردم نیاز به تحمل سختی دارد». به نظر من این گزاره اشتباهه و اردو باید این مفهوم رو در ذهن بچه‌ها ایجاد کنه که اتفاقا «کار برای مردم نیاز به تحمل سختی ندارد».
3- خدمات ارائه‌شده در اردوی جهادی باید «استاندارد» و قابل دفاع باشد. که به معنی درجه یک بودن نیست. کما اینکه مثلا خدمات ارائه شده در دانشکده دندانپزشکی فوق العاده نیست اما قابل دفاع هست.
4- مهیا کردن محتوای به‌درد‌بخور برای جهادی، «کار نمایشی» رو کم می‌کنه. به طور مثال آموزش احکام و نماز در بخش فرهنگی، از نظر بنده، تاثیرگذار و راه‌گشا نیست و جای آموزش بهداشت خالیه.
5- پاسخ‌گو نبودن افراد، ویژگی اردوی داوطلبانه‌ست که راه‌حلی براش نمی‌شناسم.
6- کار کردن با بچه‌های کوچک، برای آقایان سخت و کم‌بازده هست و کار خانم‌هاست.
7- عزت و کرامت مردم منطقه باید حفظ بشه.
8- عرضه و تقاضا در بخش درمان (مثلا دندانپزشکی) جور نیست که باعث شلوغی و بی‌احترامی میشه. راه‌حلش شناسایی و نوبت‌دهی پیش از شروع کار تیم درمانه.
9- استفاده از مواد بی‌کیفیت و تاریخ انقضا گذشته، بر باد دادن زحمات خودمونه.
10- گفتن این نکته به مردم که «ما بی‌مزد و بدون تعهد کار می‌کنیم» بر باد دادن چیزهاییه که به خاطرش وقت گذاشتیم.
---
+ یه انتقاد به جهادی های بهداشتی-درمانی (به خصوص در جایی با این فاصله) اینه که امکان پیگیری خدمات ارائه شده به بیمار وجود نداره.
پاسخ:
سلام و بسیار متشکر. این یادداشت برای من حکم یک هدیه از جانب  دوستی ناشناس را دارد :)
+ به نظر من جهادی دو کار موثر می‌تونه بکنه یکی رسانه ای کردن وضعیت مردم منطقه و جلب توجه مسئولین و گرفتن اعتبارات. دیگری توانمند کردن و زنده کردن نخبگان منطقه (که میشه مثلن معلم منطقه یا مسئول مرکز بهداشتشون یا فرمانده سپاه منطقه) و جلب توجه شون به اوضاع مردم و تلاش برای بهتر کردن اون.
درباره مردم منطقه باید بگم که اونها گاهی مشکلات رو بهتر و دقیق می شناسن و در نهایت اونها هستند که در اون منطقه زندگی می کنن و می تونن زندگیشون رو عوض کنن. کارهای مقطعی رو موثر نمی بینم مثل حرکت دادن آونگ زندگی مردم می مونه که در نهایت دوباره به وضعیت پایدار خودش بر می گرده (البته معلومه این حرف همیشه درست نیست).
عملکرد هوشمندانه تر و موثر تر رو - مثلن در مورد کار عمرانی - در اختیار گذاشتن مصالح و آموزش حفر و بهبود کانال آب به مردم و سپردن کار به خودشون می دونم.
یا - در حوزه بهداشتی درمانی - مطالبه و گرفتن سهمیه پذیرش بومی در کنکور برای رشته هایی مثل پزشکی یا پیراپزشکی در دانشگاه خود استان (که از همون اول به کار در روستاشون متعهد میشن) باید به این نکته توجه کرد که در نهایت کسی جز خود مردم اون منطقه براشون دل نمی سوزونه و زندگیشون رو عوض نمی کنه.
ارتباط و سپردن کار به بچه های بسیج دانشجویی دانشگاه همون شهر یا علوم پزشکی همون استان برای پیگیری و ادامه کار رو شایسته می دونم.
پاسخ:
آقا احسنت. درود بر شما. 
اتفاقاً پس از اردو و به واسطه ی آغاز  همکاری مشترک با یکی از رسانه های کشور، به شدت نیازمند این تحلیل ها و گزارش ها از دل اردوهای جهادی هستم. بسیار ممنونم از شما که این یادداشت رو برای من فرستادی. ای کاش در یک نظر خصوصی، پل ارتباطی (یوزرنیم تلگرام، ایمیل، شماره و..)  رو هم بفرستید که بیشتر صحبت کنیم. 
سلام علیکم.
نظری که شماره بندی داشت و 10 نکته گفته بود را بیسیار جالب دیدم و به جا.
اشکالات اردو از نگاه من که چندین اردو شرکت کرده ام و از دانشگاه شریف و بسیج اش توقع داشتم 
و دارم ، خیلی زیاد بود.
بدترین جمله ای که شنیده میشد این بود »: جهادی دیگه«:
واقعا جای تاسف است که ما خودمان به دولت انتقاد داریم که با منتقدین درست برخورد نمی کند و بهشون فحش می دهد... اما خود مسئولین اردو هم دقیقا همین شکلی برخورد می کردند...وقتی برای انتقادات قائل نبودند (وقت نداریم و سرمون شلوغه . همینش هم رسیدم خیلیه). یا با تمسخر برخورد می شد که بنویسید به سطل زباله می اندازیم. واقعا جای تاسف است.
بنده می خواستم کل اردو را مورد انتقاد از اول تا آخر اش قرار بدهم، اما با توجه به حواشی ایجاد شده، دیگه منصرف شدم.
به همین نظرگذاشته شده در وبلاگ برادر گرامی ام اکتفا می کنم.


پاسخ:
نمونه ای از انتقادات یکی از بچه های واحد فرهنگی اردو جهادی رو مشاهده فرمودید :)
البته نقد به بخش فرهنگی اردو زیاد است و بخشی از انتقادات شما محب وصی عزیز هم کاملا درست و منطقی است.  

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">