میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

ما و سانسور

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۴۱ ق.ظ

بعضی ها اسمش را می گذارند سانسور،برخی نظارت، برخی ممیزی و برخی اصلاحیه. چه فرقی می کند؟ همه در یک اصل مشترک اند:« هر Objectی که بخواهد به صورت رسمی در سطح کشور منتشر شود، باید از فیلتر ِ یک نوع نظارت خاص و رسمی بگذرد.»  نظارت، موضوعی ست که از همان ابتدای انقلاب، حکومت داران ِ ما را درگیر خودش کرده. آیا اساساً نظام جمهوری اسلامی به ابزار ممیزی نیاز دارد؟ این ممیزی در چه حد باید باشد؟ چه کسی باید ممیزی کند؟ ممیزی فی نفسه پسندیده است یا نکوهیده؟....

این روزها، که به بهانه ی سخنان ِ آقایانِ مدعی اعتدال، بحث سانسور و نظارت بر تولیدات فرهنگی داغ شده، خوب است اندکی بیشتر تامل کنیم درباره ی نسبت ِ نظام جمهوری اسلامی با ممیزی.

ممیزی-یا آن گونه که دوستان صدا می زنند: سانسور- اصولاً و فی نفسه، نه نکوهیده است و نه ستوده. نه می توان از بیخ و بن اساسش را زد( مانند دگراندیشان ِ روشنفکر نما!) و نه می توان آن را تطهیر کرد. ممیزی، یک ابزار است. یک وسیله. که اگر درست استفاده شود، منشا خیر است و اگر در جهت اغراض و منافع شخصی قرار بگیرد، چشمه ی شر!

این نظر که «سانسور را رها کنید؛ چرا که امروزه هرکس بخواهد هر مطلبی را بدست بیاورد، می تواند.» همان قدر خنده دار و عجیب است که بگوییم« کاباره­ها را نبندید؛ چرا که هرکس بخواهد فلان کار را بکند، می­تواند!»  اینکه این روزها شکستن فیلتر فیس بوک از آب خوردن راحت تر است، یا دسترسی به فلان کتاب انحرافی به دو کلیک ِ ناقابل نیاز دارد، اصلاً دلیل موجهی برای رفع فیلتر، یا رفع توقیف موارد مزبور نیست. تردیدی نداریم که دیوار فیلترینگ و ممیزی، آنقدر کوتاه هست که دست همگان به راحتی به آن طرفش می رسد. اما قصه ی اصلی اینجاست که بعضی چیزها نباید از مجاری رسمی و مجوز دار ِ جمهوری اسلامی انتشار یابند. انتشار هر مطلبی با مجوز جمهوری اسلامی، یا فیلتر نبودن ِ سایتی از ظرف این نظام، به معنای تایید محتوای آن مطلب/سایت توسط سیستم است. این، شاید صفرمین هدف ممیزی باشد. و اساساً اینکه بخواهیم به بهانه ی آزادی، درب های مجاری رسمی را به روی هرچیزی باز کنیم، بزرگترین خیانت را به مردمی کرده ایم که انقلاب کرده اند تا دیگر « همه چیز» و « همه کار» جلوی دست شان نباشد. مردمی که انقلاب کرده اند تا «ارزش ها» پررنگ و در دسترس باشند و «ضد ارزش» ها ، دور از دست!

یقیناٌ اما، در مواجهه ی جمهوری اسلامی با مقوله ی ممیزی، ضعف های پرشماری به چشم می آید. ضعف­ها و انفعال هایی که اگر نبودند، یا لااقل کمتر بودند، شاید این روزها ممیزی  نمی شد یک «پتک» در دستان برخی افراد، برای تخریب ِ سنگر فرهنگی ِ نظام!

ایراد اول نظارت های ما، این است که نمی دانیم وقتی از ممیزی حرف می زنیم، دقیقاً از چه چیز حرف می­زنیم!  ممیزی، یک اتفاق کاملاً سلیقه ای ست این روزها. اینکه مثلاً به آقای اخراجی ها اجازه می دهند یک دختر بزک کرده با جیغ ترین لباسهای ممکن را به بهانه ی نمایس «رسوایی» جلوی دوربین بیاورد، اما فلان کارگردان ، حق ِ پوشاندن چنین لباسهایی بر تن بازیگرش را ندارد، یک نمونه از خروار ِ «سلیقه های شخصی» در ممیزی هاست. یک نمونه از دخالت رفاقت، همسویی و «خودی بودن» ِ صاحب اثر و تاثیر آن بر میزان اصلاحات!  و البته نکته ی مهم تر این است که ما هنوز نمی دانیم دقیقاً چه چیزی باید اصلاح شود، چه چیزی نباید. مثلاً هنوز با خودمان مساله ی حجاب بازیگران زن در فیلم و سریال ها را حل نکرده ایم. چرا حد حجاب برای بازیگر زن، در تلویزیون یک چیز است و در سینما چیز  خاصی نیست؟ اصلاً قاطبه­ی فقها چه حکمی برای دیدن تصویر زن نامحرم دارند؟  محجبه بودن بازیگر زن در یک اثر  نمایشی چقدر واجب است؟  یا مثلاً هنوز  در حوزه ی کتاب، حدود و ثغور ممیزی را نمی دانیم. آنقدر که جناب ممیز، گاهی کلمه ی «خوشگل» را از کتاب نویسنده ای، حذف می کند و دستور جایگزینی ِ «زیبا» را می دهد!! که چه؟ که لابد اگر این کلمه اصلاح نشود، جوان ما به انحراف کشیده می شود!

چاره ی این  مساله، مشخص است. ما در حوزه ی ممیزی، باید یک قانون ِ مشخص و کلاسه بندی شده داشته باشیم. یعنی به قرآن، روایات و احکام فقهی مراجعه کنیم و بر اساس این قواعد، دقیقاً تعیین کنیم که چه چیزی مصداق  مطلب ضالّه است و چه چیزی نیست. که بعداً بتوانیم به آقای نویسنده/کارگردان/هنرمند بگوییم که مطابق فلان بند از قانون نظارت بر آثار هنری، بهمان قسمت از کار شما باید اصلاح شود. اگر این اتفاق بیفتد و حدود ِ ممیزی روشن شود، شاید دیگر شاهد اعمال سلیقه، یا ممیزی های خنده دار و بی­دلیل نباشیم. به امید آن روز!

*

احتمالاً این روزها زیاد می شنویم جمله هایی در این فضا را که :

« هیچ کس از سانسور سود نمی برد.»

« سانسورچی ها بدانند، دل مردم با حقیقت است.»

« سانسور اثرگذارنیست.»

این جملات ، که البته با روی کار آمدن دولت یازدهم بیشتر از قبل از مجاری رسمی شنیده می شوند، جملات فی نفسه درستی اند. اما کامل نیستند. گویندگان محترم، جملاتشان را بدون یک قید بیان می­کنند: « به تنهایی». بله! سانسور به تنهایی اثرگذار نیست و هیچکس از سانسور ِ به تنهایی سود نمی برد.  

در این سی و شش سال که از عمر انقلاب می گذرد، ما، بیش از آن که در حوزه ی فرهنگ ساخته باشیم، تخریب کرده ایم. بیش از آن که «ایجاب» کنیم، «سلب» کرده ایم و این، واضح است که جواب نمی دهد. سانسور/ممیزی/اصلاح/نظارت ،  بخش اول یک کار فرهنگی ست. وقتی از یک بچه ی هشت ساله چیز خطرناکی(یک چاقو مثلاً) را می گیرید، بی تردید باید چیزی  بهتر، بی خطرتر و به همان اندازه سرگرم کننده را در اختیارش بگذارید تا گریه نکند و به طلب همان شیء خطرناک نرود؛ جوان ِ ایرانی که جای خود دارد!

در این سی و شش سال، زیاد توقیف کرده ایم، بسته ایم، اصلاح کرده ایم و نظارت. اما آیا به همان اندازه، کالای فرهنگی مناسب، ارزش مدار و سرگرم کننده تولید  کرده ایم؟ آیا وقتی مثلاً جلوی تولید و فروش مانتوهای تنگ را گرفتیم، به جایش لباس مناسب، منطبق با ارزش های اسلامی و شیک تحویل دختران ایرانی دادیم؟( یکی نیست بگوید مرد حسابی! چه کسی جلوی تولید مانتوهای تنگ را گرفته اصلاً؟) آیا وقتی فیلم ِ فلان کارگردان را توقیف کردیم، به جایش یک فیلم بهتر بر پرده ی سینما نشاندیم؟

پاسخ دقیق به این پرسش ها و انبوه سوالات مشابه، نیاز به یک کار تحقیقی ِ گسترده دارد و از این مجال، خارج است. اما عجالتاً می توان گفت نیاز امروز ما در حوزه ی فرهنگ، «ایجاب» است. این که میدان بدهیم به جوانان ِ پرشور ِ ارزش مدار. میدان بدهیم تا دیگر ممیزی «پتک»ی نباشد که چپ و راست، با فیگور های روشنفکرانه آن را بر سر سیستم بکوبند. بله! ممیزی «به تنهایی» جواب نمی دهد. اما بخش اول ِ پاسخ به دغدغه های  فرهنگی ِ ماست...

 

۹۳/۰۴/۲۷
محمدصالح سلطانی

انقلاب

ایران

سیاست

فرهنگ

نظرات  (۵)

«انتشار هر مطلبی با مجوز جمهوری اسلامی، یا فیلتر نبودن ِ سایتی از طرف این نظام، به معنای تایید محتوای آن مطلب/سایت توسط سیستم است.»
کی گفته؟


پاسخ:
پاسخ:
درباره ی سایت های بزرگی مثل فیس بوک و توییتر یا سایت های خبری ِ پرسروصدا فیلتر نبودن به معنای تایید آن سایت است. اینکه بدیهی ست. اما درباره ی وبگاه های کوچکی مثل وبلاگ من، بالطبع نه. منظورم سایت های بزرگ، پرمخاطب و مشهور بود.
۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۸ دگر اندیش روشنفکرنما1
اشاره میکنم به نظراتی از شهید مطهری نه به آن جهت که باب مجادله را ببندم و فصل الخطابی بسازم؛ جهت آنکه احتمالا ایشان تواناتر هستند در شناخت نظرات اسلام برای کمک به ما در جهت تطابق آن اصول اصیل با ادعای "اسلامی بودن" در غیاب مطهری ها و بهشتی ها؛ که دکانی باز کرده اند جدیدالاسلام ها در کعب الاحبار شدن و تیشه زدن: (اینها تنها از یک کتاب شهید مطهری است و آن کتابی که قرار بود مردم را آشنا کند با اینکه ما میخواهیم چه حکومتی برایتان درست کنیم؟!)

1- «من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار می دهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیده دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو می شود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجهه روشن و صریح با آنها» پیرامون انقلاب اسلامی، 19

2- «از نظر اسلام، تفکر آزاد است، شما هر طور که می خواهید بیندیشید، بیندیشید، هر طور که می خواهید عقیده خودتان را ابراز کنید به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد ابراز کنید، هر طور که می خواهید بنویسید، بنویسید، هیچ کس ممانعتی نخواهد کرد» پیرامون انقلاب اسلامی، 13

3- «من در نوشته های خود نوشته ام: من هرگز از پیدایش افراد شکاک در اجتماع که علیه اسلام سخنرانی می کنند و مقاله می نویسند، متأثر که نمی شوم هیچ، از یک نظر خوشحال می شوم. چون می دانم پیدایش اینها سبب می شد که چهره اسلام بیشتر نمایان بشود. وجود افراد شکاک و افرادی که علیه دین سخنرانی می کنند، وقتی خطرناک است که حامیان دین آن قدر مرده و بی روح باشند که در مقام جواب برنیایند.» پیرامون انقلاب اسلامی، 134

پاسخ:
پاسخ:
سلام. ممنون از نظر مستدل تان. من حدس می زنم شما را خوب بشناسم. اگرچه سعی داشتید هویتتان را مستور کنید... اول انتشارتان داده ام، بعد پاسخ گفته ام.
۲۹ تیر ۹۳ ، ۱۰:۴۹ دگر اندیش روشنفکرنما2
4- «هر مکتبی که ایمان و اعتقادی به خود ندارد، جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را می گیرد. این گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند. این همان وضعی است که ما امروز در کشورهای کمونیستی می بینیم. در این کشورها، به دلیل وحشتی که از آسیب پذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد، حتی رادیوها طوری ساخته می شوند که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یک بعدی و قالبی، آنچنان که زمامداران می خواهند، بار بیایند. من اعلام می کنم که در رژیم جمهوری اسلامی هیچ محدودیتی برای افکار وجود ندارد و از به اصطلاح کانالیزه کردن اندیشه ها، خبر و اثری نخواهد بود. همه باید آزاد باشند که حاصل اندیشه ها و تفکرات اصیلشان را عرضه کنند.» پیرامون انقلاب اسلامی، 11

5-«اگـر در جـامـعـه ی ما، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بـیـایـد، به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مـطـرح کـنـند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح کـنـیـم، تنها در چنین زمینه ی سالمی خواهد بود که اسلام هرچه بیش تـر رشد می کند و به اعتقاد من تنها طریق درست برخورد با افکار مـخـالـف، همین است و الّا اگر جلوی فکر را بخواهیم بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست داده ایم.» پیرامون انقلاب اسلامی 63 و 64

[گر مسلمانی از آن است که حافظ دارد....]
[نگویید که گفته اند آزادی فکر نه آزادی ابراز فکر؛ دقت کنید به آزادی ابراز و اظهار هم اشاره شده است.]
[فراتر از نظر هر نامعصومی، میتوان به سیره ی پیامبر و امیرالمومنین در زمان حکومتشان نیز رجوع کرد.]
در پاسخ به دگر اندیش:
1-بنده مگر گفتم آزادی ندهند؟بدهند اما شما رویت می شود به کسی که می گوید:«حکم اسلام ناجوان مردانه است.» میدان بدهی؟ بحث علمی مال فضای علمی ست. فی المثل نقد حکم قصاص یا فلسفه ی حجاب. کسی حق ندارد در دانشگاه،در فضای علمی کوچکترین سانسوری بکند. اما قصه ی جامعه متفاوت است. همانطور که مثلا جامعه ی مهندسین،آخرین بحث هایشان درباره ی مقاومت مصالح را در روزنامه انتشار نمی دهند، محققین علوم انسانی هم نباید کل کل های علمی شان را در کف جامعه انتشار دهند. اینکه با نظرات شیخ شهید منافات ندارد؟
2- بنده از سانسور حمایت نکردم. صرفاً ایراداتش را گفتم و البته این نکته که اگر سانسور درست و اصولی و پخته انجام نشود، فضای کشور می شود مثل اسفند 57. مثل تمام سال 58 و 59. آن وقت شما حاضری مسئولیت فجایع سیاسی-امنیتی ای که در کنار آزادی بی حد و مرز ِ آن سالها به وجود آمد را بپذیری؟ خون مطهری ها، بهشتی ها ، رجایی ها و باهنر ها با همین آزادی ها ریخته شد. انجراف پرشمار جوانان،چپ کردن هایشان، مارکسیست شدن ها و برنگشتن هایشان مال همین بود که آزادی،حد و مرز نداشت. درحالی که بارها حضرت امام(که بنیان گذار اند و از هر یاری برای تعیین اصول شایسته نر)تاکید کرده اند آزادی های موجود در نظام اسلامی،حد و مرز دارند. انکار نفرمایید که صحیفه ی نور، پر است از این قبیل سخنان. درحالی که هم مطهری زنده بود هم بهشتی. اما چرا بی شمار جوان ما فریب خوردند؛اسیر کمونیسم شدند،اسیر لیبرالیسم شدند و تا آخر عمر سوختند؟ آزادی فضای علمی(که به نظرم 100 درصدی ست) را با فضای جامعه ای که تعداد زیادی از مردم آن سواد آکادمیک علوم دینی/انسانی را ندارند خلط نکنید.
ادامه پاسخ به دگر اندیش:
کنایه هایتان(که از شما بعید بود) را نادیده می گیرم و کلام را خلاصه می کنم:
بنده بالکل هیچ مشکلی با آزادی صد در صدی در فضای علمی ندارم. اما آزادی ِ بی حد و مرز در فضای جامعه، تبعاتی دارد انکار ناشدنی. هیچ کجای شریعت هم آزادی بی حد و حصر نداریم که اگر داشتیم، اسلام فرقی با بی دینی نداشت. بپذیرید که آزادی، عقلاً و دیناً باید حد و مرز داشته باشد. در اینکه این حد و مرز ها «بد» اعمال می شوند امروز، تردیدی نداریم. شیخ شهید از آنچه فکر می کنید برای ما قابل احترام تر هستند.
بحث تفکر اصیل(آنچه که شیخ مطرح می کنند) با آنچه که این روزها به نام «تفکر اصیل» مطرح می شود تفاوت زیادی دارد. یقین داشته باشید کسی که منطقی و مستدل، موضوعی را نقد می کند سانسور نمی شود. قصه،قصه ی سانسور ِ عنودان است. خیال شیخ انشاءالله راحت است،خیال شما هم راحت باشد!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">