ما و سانسور
بعضی ها اسمش را می گذارند سانسور،برخی نظارت، برخی ممیزی و برخی اصلاحیه. چه فرقی می کند؟ همه در یک اصل مشترک اند:« هر Objectی که بخواهد به صورت رسمی در سطح کشور منتشر شود، باید از فیلتر ِ یک نوع نظارت خاص و رسمی بگذرد.» نظارت، موضوعی ست که از همان ابتدای انقلاب، حکومت داران ِ ما را درگیر خودش کرده. آیا اساساً نظام جمهوری اسلامی به ابزار ممیزی نیاز دارد؟ این ممیزی در چه حد باید باشد؟ چه کسی باید ممیزی کند؟ ممیزی فی نفسه پسندیده است یا نکوهیده؟....
این روزها، که به بهانه ی سخنان ِ آقایانِ مدعی اعتدال، بحث سانسور و نظارت بر تولیدات فرهنگی داغ شده، خوب است اندکی بیشتر تامل کنیم درباره ی نسبت ِ نظام جمهوری اسلامی با ممیزی.
ممیزی-یا آن گونه که دوستان صدا می زنند: سانسور- اصولاً و فی نفسه، نه نکوهیده است و نه ستوده. نه می توان از بیخ و بن اساسش را زد( مانند دگراندیشان ِ روشنفکر نما!) و نه می توان آن را تطهیر کرد. ممیزی، یک ابزار است. یک وسیله. که اگر درست استفاده شود، منشا خیر است و اگر در جهت اغراض و منافع شخصی قرار بگیرد، چشمه ی شر!
این نظر که «سانسور را رها کنید؛ چرا که امروزه هرکس بخواهد هر مطلبی را بدست بیاورد، می تواند.» همان قدر خنده دار و عجیب است که بگوییم« کابارهها را نبندید؛ چرا که هرکس بخواهد فلان کار را بکند، میتواند!» اینکه این روزها شکستن فیلتر فیس بوک از آب خوردن راحت تر است، یا دسترسی به فلان کتاب انحرافی به دو کلیک ِ ناقابل نیاز دارد، اصلاً دلیل موجهی برای رفع فیلتر، یا رفع توقیف موارد مزبور نیست. تردیدی نداریم که دیوار فیلترینگ و ممیزی، آنقدر کوتاه هست که دست همگان به راحتی به آن طرفش می رسد. اما قصه ی اصلی اینجاست که بعضی چیزها نباید از مجاری رسمی و مجوز دار ِ جمهوری اسلامی انتشار یابند. انتشار هر مطلبی با مجوز جمهوری اسلامی، یا فیلتر نبودن ِ سایتی از ظرف این نظام، به معنای تایید محتوای آن مطلب/سایت توسط سیستم است. این، شاید صفرمین هدف ممیزی باشد. و اساساً اینکه بخواهیم به بهانه ی آزادی، درب های مجاری رسمی را به روی هرچیزی باز کنیم، بزرگترین خیانت را به مردمی کرده ایم که انقلاب کرده اند تا دیگر « همه چیز» و « همه کار» جلوی دست شان نباشد. مردمی که انقلاب کرده اند تا «ارزش ها» پررنگ و در دسترس باشند و «ضد ارزش» ها ، دور از دست!
یقیناٌ اما، در مواجهه ی جمهوری اسلامی با مقوله ی ممیزی، ضعف های پرشماری به چشم می آید. ضعفها و انفعال هایی که اگر نبودند، یا لااقل کمتر بودند، شاید این روزها ممیزی نمی شد یک «پتک» در دستان برخی افراد، برای تخریب ِ سنگر فرهنگی ِ نظام!
ایراد اول نظارت های ما، این است که نمی دانیم وقتی از ممیزی حرف می زنیم، دقیقاً از چه چیز حرف میزنیم! ممیزی، یک اتفاق کاملاً سلیقه ای ست این روزها. اینکه مثلاً به آقای اخراجی ها اجازه می دهند یک دختر بزک کرده با جیغ ترین لباسهای ممکن را به بهانه ی نمایس «رسوایی» جلوی دوربین بیاورد، اما فلان کارگردان ، حق ِ پوشاندن چنین لباسهایی بر تن بازیگرش را ندارد، یک نمونه از خروار ِ «سلیقه های شخصی» در ممیزی هاست. یک نمونه از دخالت رفاقت، همسویی و «خودی بودن» ِ صاحب اثر و تاثیر آن بر میزان اصلاحات! و البته نکته ی مهم تر این است که ما هنوز نمی دانیم دقیقاً چه چیزی باید اصلاح شود، چه چیزی نباید. مثلاً هنوز با خودمان مساله ی حجاب بازیگران زن در فیلم و سریال ها را حل نکرده ایم. چرا حد حجاب برای بازیگر زن، در تلویزیون یک چیز است و در سینما چیز خاصی نیست؟ اصلاً قاطبهی فقها چه حکمی برای دیدن تصویر زن نامحرم دارند؟ محجبه بودن بازیگر زن در یک اثر نمایشی چقدر واجب است؟ یا مثلاً هنوز در حوزه ی کتاب، حدود و ثغور ممیزی را نمی دانیم. آنقدر که جناب ممیز، گاهی کلمه ی «خوشگل» را از کتاب نویسنده ای، حذف می کند و دستور جایگزینی ِ «زیبا» را می دهد!! که چه؟ که لابد اگر این کلمه اصلاح نشود، جوان ما به انحراف کشیده می شود!
چاره ی این مساله، مشخص است. ما در حوزه ی ممیزی، باید یک قانون ِ مشخص و کلاسه بندی شده داشته باشیم. یعنی به قرآن، روایات و احکام فقهی مراجعه کنیم و بر اساس این قواعد، دقیقاً تعیین کنیم که چه چیزی مصداق مطلب ضالّه است و چه چیزی نیست. که بعداً بتوانیم به آقای نویسنده/کارگردان/هنرمند بگوییم که مطابق فلان بند از قانون نظارت بر آثار هنری، بهمان قسمت از کار شما باید اصلاح شود. اگر این اتفاق بیفتد و حدود ِ ممیزی روشن شود، شاید دیگر شاهد اعمال سلیقه، یا ممیزی های خنده دار و بیدلیل نباشیم. به امید آن روز!
*
احتمالاً این روزها زیاد می شنویم جمله هایی در این فضا را که :
« هیچ کس از سانسور سود نمی برد.»
« سانسورچی ها بدانند، دل مردم با حقیقت است.»
« سانسور اثرگذارنیست.»
این جملات ، که البته با روی کار آمدن دولت یازدهم بیشتر از قبل از مجاری رسمی شنیده می شوند، جملات فی نفسه درستی اند. اما کامل نیستند. گویندگان محترم، جملاتشان را بدون یک قید بیان میکنند: « به تنهایی». بله! سانسور به تنهایی اثرگذار نیست و هیچکس از سانسور ِ به تنهایی سود نمی برد.
در این سی و شش سال که از عمر انقلاب می گذرد، ما، بیش از آن که در حوزه ی فرهنگ ساخته باشیم، تخریب کرده ایم. بیش از آن که «ایجاب» کنیم، «سلب» کرده ایم و این، واضح است که جواب نمی دهد. سانسور/ممیزی/اصلاح/نظارت ، بخش اول یک کار فرهنگی ست. وقتی از یک بچه ی هشت ساله چیز خطرناکی(یک چاقو مثلاً) را می گیرید، بی تردید باید چیزی بهتر، بی خطرتر و به همان اندازه سرگرم کننده را در اختیارش بگذارید تا گریه نکند و به طلب همان شیء خطرناک نرود؛ جوان ِ ایرانی که جای خود دارد!
در این سی و شش سال، زیاد توقیف کرده ایم، بسته ایم، اصلاح کرده ایم و نظارت. اما آیا به همان اندازه، کالای فرهنگی مناسب، ارزش مدار و سرگرم کننده تولید کرده ایم؟ آیا وقتی مثلاً جلوی تولید و فروش مانتوهای تنگ را گرفتیم، به جایش لباس مناسب، منطبق با ارزش های اسلامی و شیک تحویل دختران ایرانی دادیم؟( یکی نیست بگوید مرد حسابی! چه کسی جلوی تولید مانتوهای تنگ را گرفته اصلاً؟) آیا وقتی فیلم ِ فلان کارگردان را توقیف کردیم، به جایش یک فیلم بهتر بر پرده ی سینما نشاندیم؟
پاسخ دقیق به این پرسش ها و انبوه سوالات مشابه، نیاز به یک کار تحقیقی ِ گسترده دارد و از این مجال، خارج است. اما عجالتاً می توان گفت نیاز امروز ما در حوزه ی فرهنگ، «ایجاب» است. این که میدان بدهیم به جوانان ِ پرشور ِ ارزش مدار. میدان بدهیم تا دیگر ممیزی «پتک»ی نباشد که چپ و راست، با فیگور های روشنفکرانه آن را بر سر سیستم بکوبند. بله! ممیزی «به تنهایی» جواب نمی دهد. اما بخش اول ِ پاسخ به دغدغه های فرهنگی ِ ماست...
کی گفته؟