به افتخار «دانشجو»
یا حق
سلام
پس از مدتها دوری، قصد کرده ام دستی به سروگوش اینجا بکشم. اولین قدم هم ، بازنشر مطالبم برای «میدان انقلاب»در اینجاست:حداقل کاری که می توانم بکنم.
این را به افتخار جنبش 72 ساله ی دانشجویی نوشته ام. داغ داغ است. هنوز نشریه اش در نیامده....
انشالله که روزگار خوبی در انتظار همه ی ما باشد...
پیش نوشت: در این یادداشت صرفاً به فراخور تقدم تاریخی، جنبش دانشجویی چپگرا را خط اول، اسلامگرایی را خط دوم و لیبرالیسم را خط سوم نامیدهام.
حدود
دوهفته از تبعید رضاشاه و آغاز به کار شاه جوان میگذرد. کشور، به اشغال نیروهای
متفق درآمده و فضای کشور بیش از همیشه به هرج و مرج کشیده شده است. در این میان،
53 نیروی چپگرا از زندان آزاد میشوند. مدتی بعد، آنها حزب توده را تاسیس میکنند.
حزبی که یادگاری های زیادی در تاریخ معاصر ایران به جا گذاشته است. یکی از این
یادگاری ها «نخستین تشکل دانشجویی» است. شاخه ی جوانان حزب توده، در سال 1322
تاسیس می شود و این اتفاق،سرآغاز شکل گیری کنش های سیاسی-اجتماعی در دانشگاه هاست.
این،خط اول است. اندکی بعد و در همان سال 22،گروهی از دانشجویان مسلمان دانشکده
پزشکی دانشگاه تهران، در واکنش به نفوذ گستردهی تفکرات چپ در دانشگاه، اقدام به
تاسیس انجمن اسلامی ِ دانشجویان میکنند. خط دوم،اینجا شکل می گیرد.هفت سال بعد،
باز هم در پاسخ به نفوذ حزب توده در دانشگاهها و برای مقابله با آن، سازمان
دانشجویی جبهه ملی تاسیس می شود. جبهه ملی نه چپگراست و نه به اندازهی دانشجویان
انجمن اسلامی، اسلامگرا! پس خط سوم را با
تفکرات شبه لیبرالیستی رهبرانش سروشکل میدهد.
سپهر
ِ 72ساله ی جنبش دانشجویی در ایران؛ محل رقابت، تقابل و گاهی تفاهم این سه خط بوده
است. در آن سالهای ابتدایی، البته نه تشکلهای دانشجویی پرشمار بوده اند و نه شمار
دانشگاه ها اینقدر زیاد بود که «جنبش دانشجویی»یک واژهی پر بسامد باشد. با این
وجود اما، در همان سالها هم نقاط درخشانی از تاثیرگذاری و نقش آفرینی دانشجویان به
چشم میخورد. یکی از آنها همین روزی است که به نام دانشجو شناخته میشود:16 آذر 32. چند ماه پس از کودتای امریکایی و
سرنگونی نخست وزیر قانونی ایران توسط یانکی ها، نیکسون معاون رییس جمهور امریکا به
تهران سفر میکند. دانشجویان اما این سفر، و حضور معاون ِ کودتاچی در دانشگاهشان
را بر نمیتابند. حضور نیروهای امنیتی در یکی از کلاسهای درس جرقهای است بر انبار
باروت دانشجویان. اعتراضات دانشجویی و سرکوب رژیم، در نهایت «سه قطره خون» به
یادگار میگذارد.
پس از شانزده آذر، دوران تلخ استبداد و دیکتاتوری در ایران آغاز میشود.جنبش دانشجویی هم به زیر ِ زمین کوچ میکند. در سالهای دههی سی و چهل، این چپگراها بودند که با استفاده از جذابیتهای نسبی گفتمان خود، و عدم ورود دانشجویان مسلمان به فضای مبارزه، در این عرصه یکه تازی میکردند. دهه سی و چهل را میتوان دوران پیشتازیِ تفکرات چپ در دانشگاهها دانست. ثمرهی این دوران، انبوه دانشجویان فعال در حزب توده و بعدها سازمان مجاهدین خلق است.
مبارزات مردم ایران علیه دیکتاتوری رژیم وقت، که در خرداد 42 آغاز شده است، در سال 56 شکل جدی تری به خود میگیرد. حالا جنبش دانشجویی مسلمان هم وارد کارزار مبارزه میشود و بدون خشونت طلبی های مرسوم ِ مارکسیستها، با استبداد مقابله میکند. اولین قدم، برگزاری مراسم بزرگداشت برای کشته شدگان 15 خرداد 42 در دانشگاه تهران است. چند ماه بعد، مرگ مشکوک دکتر علی شریعتی،که می توان او را معلم دانشجویان مسلمان انقلابی دانست، و مصطفی خمینی،فرزند ارشد آیت ا... ، شتاب وقایع را شدت میبخشد.اگرچه در بدنهی جامعه شیوهی مبارزهی «ایمان محور» و صلح طلب ِ اسلامگرایان بیش از شیوههای خشن و مسلحانهی کمونیستها مقبول است؛در دانشگاه اما کمونیستها به واسطهی سالها کار تشکیلاتی و پیشتازی در فعالیت های دانشجویی، پایگاه بزرگی در اختیار دارند. دو خط موازی-چپگرایی و اسلامگرایی- اما با یک هدف مشترک به پیش میروند و در نهایت، اتفاق بزرگ بهمن 57 را در کنار عموم مردم رقم میزنند.
پس از انقلاب اما نوبت تسویه حساب است. شیوههای چپگرا و الگوهای اسلامی ، دوپادشاه اند که در یک اقلیم نمیگنجند. اقبال 98 درصدی مردم به جمهوری اسلامی تکلیف را روشن میکند. حالا جای خطها عوض میشود. «پیرو خط امام» ها پیشقراولان جدید جنبش دانشجویی هستند. و برگهای زرینی مثل 13 آبان 58 را به کارنامهی حرکتهای دانشجویی اضافه میکنند. در سالهای دفاع مقدس نیز، جنبش دانشجویی،همراه با مردم گام بر میدارد و با تقدیم چند هزار شهید، بر تابلوی حماسه رنگی از خود به جا میگذارد.
چندماه پس از پایان جنگ تحمیلی، امام خمینی در یکی از آخرین پیامهای خود، فرمان «تشکیل بسیج دانشجو و طلبه» را صادر میکنند. حالا قرار است بسیج و روحیهی بسیجی، در دانشگاه نیز پایگاهی داشته باشد. عمده نیروهای خط دوم به بسیج دانشجویی ورود میکنند. با کاهش نیروهای اسلامگرا در انجمن های اسلامی، زمینه برای بازگشت خط سوم فراهم می شود.... البته پس از «کات»ِ سازندگی!
سالهای دولت سازندگی را می توان به سادگی از تاریخ جنبش دانشجویی حذف کرد. سالهایی که به سبک دوران قاجار میگفتند:«مخالف هاشمی،مخالف رهبر است/مخالف رهبری،دشمن پیغمبر است.» سالهایی که جای منتقد در دادگاه بود و مریدان عالیجناب، از مادام العمر بودن ِ ریاست او سخن میگفتند. طبیعتاً جنبش دانشجویی در این شرایط حتی از حرف مفت(که بعدها به آن نسبت داده شد) هم مفت تر مینمود! در نتیجهی فشارهای دولت وقت و فراموشی فصل سوم قانون اساسی در این دوران است که حماسهی دوم خرداد 76 رقم میخورد و با پیشتازی جنبش دانشجویی، مردم به کسی رای میدهند که به «آزادی در چارچوب قانون» معتقد است. دورانی جذاب، پرتنش و گاهی تلخ در تاریخ جنبش دانشجویی آغاز میشود.
در همه ی آن 35 سال ابتدایی(از 32 تا 67) خط سوم بسیار کمرنگ دیده میشود. خطی که پس از سرنگونی مصدق، مثل خود او وارد تبعید و انزوا شد. تفکرات لیبرالیستی این گروه در سالهای مبارزه کمترین جذابیتی برای دانشجویان نداشت. در دوران پس از جنگ و با روی کار آمدن تکنوکراتها و بعد «شبه لیبرال» ها، خط سوم هم مجالی برای خود مییابد. اما دیگر نه خبری از جبهه ملی هست و نه نهضت آزادی. لانهی جدید خط سوم، پایگاه گذشتهی اسلامگراهاست: انجمنهای اسلامی!
دوران اصلاحات، دورانی پرتنش برای دانشگاه هاست. اوج این تنش ها در 18 تیر 78 رخ میدهد. بیست سال پس از تسخیر سفارت امریکا و افتخار آفرینی برای انقلاب ،حالا بخشی از جنبش دانشجویی در صف اول ساختار شکنی و تهدید امنیتی جمهوری اسلامی قرار میگیرد! توقیف یک روزنامهی مشکوک بهانهای می شود برای گروهی از دانشجویان تا بر نظام بتازند. در این میان، حملهی مبهم ِ عدهای خودسر به کوی دانشگاه تهران ، آتش را شعله ورتر میکند. در نهایت اما پس از سخنزانی پرشور رهبری، در 23 تیر و با حضور حماسی مردم و دانشجویان انقلابی، بساط فتنه گران جمع میشود. سخنران مراسم 23 تیر در تهران، حسن روحانی رییس جمهور آیندهی ایران است که رسماً آشوبگران 18 تیر را «فتنه گر» و «عوامل بیگانه» مینامد. میراث دانشجویان اسلامگرا، در دست آنهایی افتاده که در بهترین حالت اسلام برایشان یک ابزار است. انگار دانشجویان از چالهی سازندگی به چاه اصلاحات افتاده اند. پس از وقایع 18 تیر، آن دسته از دانشجویان اسلامگرا که همچنان در انجمن های اسلامی و اتحادیهی آن(موسوم به دفتر تحکیم وحدت) باقی ماندهاند، دیگر تاب تحمل ندارند و خط خود را از خط سوم ِ نفوذکرده در انجمنهای اسلامی جدا میکنند. «اتحادیهی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل»، یادگار آن روزهاست. پنج سال بعد از وقایع 18 تیر ،همانها که به نام خاتمی و با استفاده از بستر دولت او در دانشگاهها یکه تازی میکردند، سخنرانی وی در دانشگاه تهران را بر هم میزنند. و کار به جایی میرسد که بسیج دانشجویی برای حفظ امنیت رییس جمهور وقت به دفاع از او میپردازد! طولی نمیکشد که سعید حجاریان،تئوریسین جریان اصلاحات، جنبش دانشجویی را «حرف مفت» میخواند. اهمیت جنبش دانشجویی در نظر خط سومیها،اینجا به خوبی آشکار میشود.
پس از تیر 84، نفس های ساختار شکنی در دانشگاهها به شماره میافتد. در یکی از آخرین نفس ها، حرمت شهدا نیز زیر پای آنها لگدکوب میشود. وقایع رخ داده در جریان تدفین شهدا در دانشگاه شریف، به تاریخ 22 اسفند 84 اتفاقی است که تلخی آن تا سالها زیر زبان دانشگاه میماند و فضای حاکم بر نیروهای خط سوم را به خوبی عیان می کند. در واقع مخالفت نیروهایی مثل اعضای انجمنهای اسلامی با تدفین یادگاران سالهای دفاع در دانشگاه، حجت را بر همه تمام میکند...
فتنه 88 ، آخرین و شاید مهلک ترین تیر ساختارشکنان در دانشگاه است. خط اولی ها که پس از انقلاب فرهنگی از دانشگاهها حذف شده و پس از فروپاشی اتحاد شوروی از نقشهی جهان نیز محو شده اند، اینجا دوباره حلول میکنند. صدای واحدی از مسعود رجوی تا عبدالکریم سروش و از حسینعلی منتظری تا بنیامین نتانیاهو شنیده میشود. فتنه 88، زخمهای عمیقی بر بدنهی دانشگاه بر جا میگذارد. انجمنهای اسلامی،که توانسته بودند در دولت نهم به عنوان جریان منتقد به حیات خود ادامه دهند، با اتفاقات 88 و بعد بهمن 89 عملاً دست به خودکشی میزنند. چارهای جز تعطیلی برخی از انجمن های اسلامی باقی نمانده است. از هر جناحی که باشیم، تلخی وقایع 88 را نمی توانیم انکار کنیم. وقایعی تلخ که اگرچه پایانی به شیرینی ِ 9 دی داشت اما زخمهای عمیقی بر پیکر جامعه گذاشت. زخم هایی از جنس تفرقه. از جنس نفاق.
ماحصل جنبش دانشجوییِ خسته پس از 88، سردرگمی است. کاریکاتوری که برخی از تشکل ها ، در هشت آذر 90 و طی حمله به سفارت انگلیس در تهران رسم میکنند، شاهدی بر این نکته است. جنبش دانشجویی از تسخیر پرغرور سفارت امریکا در سال 58 که تحسین رهبر کبیر را در پی دارد، به جایی رسیده است که با اعمالش، برای رهبر معظم ناراحتی می آفریند.نیاز به بازاندیشی و تحول، در جنبش دانشجویی بیش از گذشته حس میشود. دوری از سیاست زدگی،راه حلی است که به ذهن بخش عمده ای از دانشجویان میرسد. خط دوری از سیاسی بازی و تمرکز بر نقش آفرینی علمی-تخصصی به سردمداری بسیج دانشجویی هنوز در دانشگاههای کشور پیگیری میشود.
پس از انتخابات 92 ، جنبش دانشجویی بیش از هرچیز شبیه قایقی پرتلاطم بر بستر رودی خروشان است. گاهی بر اوج نقش آفرینی مثبت ایستاده است و گاهی بر حضیض ِ ساختار شکنی. میراث اسلامگرایان سال 22، حالا نه نزد پیروان بازرگان که در دست فرزندان خمینی است. خط سوم هم چنان در برخی انجمنهای اسلامی،برخی بدون پسوند و برخی با پسوند های عجیب و غریب، فعالیت میکند. رسماً هیچ خبری از فعالیت چپها در دانشگاه نیست اما زیر پوست برخی از دانشجویان، نئومارکسیسیم درحال رشد است. در آستانهی انتخابات مجلس، باز عدهای به تمجید از جنبش دانشجویی میپردازند و از حالا تاریخ میتینگ های سیاسی شان در دانشگاهها را تنظیم میکنند. باید منتظر ماند و دید زمان برهم خوردن سخنرانی آنان، کِی فرا میرسد....