میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

درباره مهم ترین فیلم این سالهای سینمای ایران

پنجشنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۳۵ ب.ظ

هوالمصور

یک قصیده، بی قصه

#روزنامه_شریف_16_اسفند_93

تاجر یهودی و همراهش،خیره به جماعتی اند که گرد ِکعبه، آیین نامگذاری نوزادان را

انجام می دهند. بزرگ هر قبیله ی عرب، کنار بت ِ بزرگ می ایستد، نوزاد را سر دست

می گیرد و نامی از میان نام ِ بت ها، برمی گزیند و بعد، هلهله و رقص شمشیر و فریاد

های کودکانه­ ی جمع، تمام آسمان مکه را در بر می گیرد.

ساموئل حیران رفتار جماعت است، از رفیقش می پرسد:« مطمئنی که از میان این قوم

پیامبری ظهور می کند؟»


-از این قوم نه. برای این قوم!

***

نوشتن درباره فیلم «محمد رسول الله» سخت است. هزینه های بسیار، حضور چهره

های برجسته سینمای جهان در پشت صحنه و اعتراضات گروهی از علمای الازهر،

حواشی بسیاری را برای «فاخر ترین فیلم تاریخ سینمای ایران» ایجاد کرده است. هر

انتقادی با توجه به مضمون ِ فیلم می تواند باعث سوء برداشت هایی شود و هزینه بالای

ساخت آن، نقدش را به شدت  سخت می کند.

 نام مجید مجیدی به عنوان کارگردان،به خوبی فضای فیلم را مشخص می کند.

مجیدی متخصص ساخت ِ فیلم­های «شاعرانه»در سینمای  ایران است. رنگ خدا و آواز

گنجشک ها و بچه های آسمان  و بید مجنون. همگی نوعی «شاعرانگی»خاص در دل

خود دارند.با المان هایی که مجیدی استفاده از آنها را خوب بلد است. نور،

ستاره،مهتاب، رنگ سبز، آب ، لبخند و ماهی. مجیدی با اینها است که شعرش را بر

پرده سینما می سراید.  «محمدرسول الله» هم یک فیلم کاملاً شاعرانه با همان المان

های همیشگی مجیدی است. و البته این شاعرانگی و لطافت، عملاً عنصر «درام» و قصه

را در فیلم های مجیدی به رقیق ترین حالت ممکن در می ­آورد. اینجا هم همین است.

«قصه»ای درکار نیست. خاصه وقتی فیلم را با شاهکار مصطفا عقاد مقایسه می کنیم.


 روایت فیلم مجیدی  از شعب ابی طالب و دوران تنگ دستی مسلمین آغاز می شود(به

نظر می رسد این بخش ابتدایی با توجه به مسائل روز کشور توسط مجیدی به فیلم

افزوده شده است.) و سپس از نگاه ابوطالب، شاهد وقایع مربوط به دوران  تولد پیامبر

اسلام تا چهارده سالگی ایشان هستیم. وقایعی که پیوستگی خاصی ندارند و خیلی

ناگهانی،پیامبر چند ماهه،شش ساله می شود و پیامبر شش ساله،به چهارده سالگی می

رسد! بدون اینکه مخاطب بفهمد چرا الآن و مثلاً ده دقیقه قبل نه؟در نهایت هم

بازگشت به همان روزهای شعب و از بین رفتن عهدنامه مشرکین توسط موریانه و

پیروزی مسلمین.

فصل مربوط به ماجرای حمله سپاه ابرهه به مکه از لحاظ فنی قوی­ست.  جلوه های ویژه

هم نقص خاصی ندارد. گریم ها و رفتار ها و شیوه سخن گفتن حبشی ها هم منطقی به

نظر می رسد(حداقلش این است که حبشی ها فارسی حرف نمی زنند!). و خب،نکته

جالب سکانس مربوط به ماجرای اصحاب فیل، این است که مجیدی حتا اینجا هم

دست از شاعرانگی نکشیده و صحنه حمله پرندگان ابابیل به سپاه ابرهه هم،اگر چه

صحنه هولناکی است،اما هولناک نمی نماید! این فصل،شکوه خاصی دارد و افتتاحیه

خوبی برای فیلم به حساب می آید.

اما هرچه جلوتر می­ رویم، فیلم آرام تر می­شود. سکانس ها ریتم کندی پیدا می کنند و

زمان،متوقف می ­شود. در این میان، تنها نشانه ای که از «قصه» در فیلم مشهود است،

ماجرای تاجر یهودی(ساموئل)است که با توجه به نشانه هایی که در تورات خوانده و

آنچه در شب هفدهم ربیع در مکه دیده، یقین دارد که پیامبر خاتم متولد شده و حالا

تمام حجاز را در پی او می ­گردد.روایتی که انتهایش را در ابتدای فیلم دیدیم! جایی که

ساموئل به جرم کمک به  زندانیان شعب مجازات می شود و خب،بنابراین خط داستانی

مربوط به تاجر یهودی هم عملاً جذابیت خود را از دست می دهد. به نظر می رسد

تاکید بسیار مجیدی برای نمایش جنبه های رحمانی دین اسلام،باعث شده او از

روایتگری در فیلمش بازبماند. موضوعی که فیلم را کاملاً تحت تاثیر قرار داده است.


 فیلم«محمد رسول الله» را عملاً می توان  به پنج یا شش فیلم کوتاه کاملاً مجزا تقسیم

کرد. که هرکدام به تنهایی جذاب اند و قابل قبول. اما اتصال این  فصل­ها به هم و تبدیل

آنها به یک فیلم 190 دقیقه ای، حوصله مخاطب را سر می برد. شاعرانگی های فیلم

هم از میانه، کم کم تکراری می شوند. در واقع شاید بتوان گفت اثری که مجید مجیدی

تحویل سینمای ایران  داده بیش از آن که یک فیلم باشد، یک «کلاژ» است از پنج

شش داستان جذاب درباره کودکی پیامبر.


فیلم البته سکانس های تکان دهنده و جذابی هم دارد.خاصه سکانس مربوط به حج. و

فصل مربوط به زنده به گور کردن دختران. و البته فصل درخشان ساحل ماهی­گیران در

اواخر فیلم. بازی بازیگران هم عموماً قابل قبول است ولی عالی نیست. فیلم می تواند از

جایی  به بعد،خاصه برای مخاطبی که به دنبال فیلم  داستان گو است خسته کننده

بشود. به نظر نمی رسد فیلم بتواند در اکران جهانی،فروش بالایی  را تجربه کند. چراکه

اساساً اکثر مخاطبان سینما پی ِ قصه و روایت هستند. دنبال فیلمی که داستان داشته

باشد و داستانش را خوب تعریف کند. زیبایی های بصری فیلم هم برای مخاطب غربی

چندان جدید نیست. فیلم «محمد رسول الله» هم درست از جایی ضربه خورده که 

اکثر فیلم های ایرانی ضربه می خورند:فیلمنامه.


می ماند یک  نکته درباره شیوه نمایش شخصیت های مقدس در فیلم. مجیدی تمام

تلاش خود را برای نمایش وجود مقدس پیامبر اسلام انجام داده و به  نمایش ایشان از

پشت سر هم اکتفا نکرده و بخش هایی از سروصورت و حتا چشم ایشان را هم در قاب

دوربین آورده. علاوه بر این،صدای پیامبر و حضرت علی را هم در فیلم شبیه سازی

کرده که هرکدام از این نکات به تنهایی می توانند باعث شکست فیلم در کشور های

عربی شوند. خاصّه وقتی که به یاد بیاوریم مصطفا عقاد برای نمایش تنها عصا و شتر

پیامبر در فیلمش، ساعت ها با علمای الازهرو مجلس شیعیان لبنان بحث کرده و در

نهایت با تایید امام موسا صدر و شیخ الازهر توانسته فیلمش را کلید بزند. این بی

احتیاطی و بی پروایی سوال برانگیز است.


فیلم «محمد رسول الله» صرفاً نمره قبولی می گیرد. اما انصافاً نمره «قبولی»برای

فیلمی  با حداقل18 میلیون دلار هزینه و تبلیغات گسترده،نمره خوبی نیست.

 



 

 

۹۳/۱۲/۰۷
محمدصالح سلطانی

سینما

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">