میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد

میم،صاد

الف لام میم صاد...کتابى است که به سوى تو فرو فرستاده شده است، پس نباید از آن تنگدلى یابى، تا بدان هشدار دهى، و پندآموزى براى مؤمنان باشد.

سوره اعراف. آیات اول و دوم

درس های هفت اسفند

جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۱۰ ب.ظ

به نام خدا

درس های هفت اسفند



انتخابات هفتم اسفند،برای همه ی ناظران،تحلیلگران و مجریان ِ سیاست در ایران یک «شوک»بود. رای حیرت آور ِ فهرست امید در تهران و اکثر شهرهای بزرگ کشور، پررنگ ترین نشانه بود برای یک دگردیسیِ فرهنگی بزرگ  که ایران ِ پس از انقلاب را فراگرفته است. در کنار آن، تلاش برخی از جریانها برای ایجاد دوقطبی ِ «انگلیسی-ضد انگلیسی» در انتخابات و شکست کامل این سناریو نیز خبر از یک رویارویی بزرگ، و تقابلی جدی در سپهر سیاست می داد. جناح «امید»،که می توان آن را ملغمه ای از اصلاح طلبان،حامیان دولت و اصولگرایانِ جداشده از بدنه‌ی جریان خود دانست، با کسب چیزی حدود 90 کرسی در دور اول انتخابات، وزن سنگینی در مجلس دهم یافته است. اصولگرایان نیز اگرچه در شهرهای بزرگ شکست سنگینی خورده اند اما به دو اتفاق دلخوش اند؛ اول پیروزی در شهرهای کوچک و استان های کمتر توسعه یافته و دوم، ادعای کاهش مشارکت قشر «مستضعف»در انتخابات هفت اسفند که می تواند تا حدی شکست آنها را نه حاصل ریزش آرا، که حاصل سکوت آرا ارزیابی کند. همین دو موضوع که اصولگرایان را تا حدی آرام کرده، اصلی ترین بلایِ جان آرمان های انقلابی خواهد بود که 37 سال قبل، در سایه ی مشارکت مردم و همراهی نخبگان و به رهبری ِ عالمی مردمدار به پیروزی رسید....

مرحله ی دوم انتخابات سرنوشت ساز ِ مجلس دهم در پیش است و حالا،دوماه پس از آن اتفاق مهم،فرصت خوبی است برای نگاه کردن به گذشته‌ی نزدیک و آن چه بر ما رفت در این حکایت....


***

«دشمن الان بر روی مجلس خبرگان حساس است؛ رادیوی انگلیسی دارد به مردم ایران، مردم تهران دستورالعمل می‌دهد که به فلانی رأی بدهید، به فلانی رأی ندهید؛ معنایش چیست؟ انگلیسی‌ها دلشان برای دخالت کردن در ایران تنگ شده است.»(رهبر معظم انقلاب-29 بهمن 94)


پس از این سخنان صریح رهبری بود که جوانان ِ پرشور حزب اللهی، تلاش کردند در میدان انتخابات،خاصه انتخابات خبرگان، دوگانه ای جدید طراحی کنند: انگلیسی-ضد انگلیسی. در این دوگانه، فهرست مورد حمایت هاشمی رفسنجانی «انگلیسی»بود اما بر سر نقطه‌ی مقابل، جدال وجود داشت. عده ای معتقد بودند باید فقط به «غیر مشترک»ها، که منظورشان هشت فقیهی بود که در فهرست هاشمی نبودند و در فهرست جامعه مدرسین بودند، رای داد و عده‌ای دیگر می‌گفتند باید به نام تمام فهرست مدرسین رای نوشت. در میانه‌ی این جدال اما آنچه بیش از هرچیز تلخ می نمود، هزینه شدن ِ رهبری نظام به پای یک جریان خاص ِ سیاسی بود! سخنان رهبری اگرچه تلویحاً، و حتا کمی بیشتر از تلویحاً، از مردم می خواست که به آقایان جنتی،یزدی و مصباح رای دهند؛ اما هرگز به معنای آن نبود که لیست مورد حمایت رفسنجانی لیست انگلیسی است! به همین سادگی و با یک قرائت ِ بد از سخنان ِ آقا، هزینه ای سنگین به  کیان ِ رهبری نظام وارد شد. و نتیجه‌ی انتخابات ،خاصه در تهران، جریان حزب اللهی را با پرسشی عمیق و جدی مواجه کرد: آیا مردم، به خواست صریح رهبری پاسخ منفی داده اند؟

تنها واکنش رهبری پس از انتخابات به این موضوع،ابزار تاسف عمیقشان از عدم حضور بزرگانی چون آقایان یزدی و مصباح در مجلس خبرگان بود. اما ابراز تاسف بزرگتر، باید برای جریانی باشد که می خواست رهبریِ فراجناحی ِ نظام را در یک رقابت ِ سالم و یک بازی سیاسی به پای خواسته‌ی خود قربانی کند! این ماجرا، اولین درسی است که می توان از حکایت هفتم اسفند گرفت: رهبری را به پای یک جناح خاص نباید هزینه کرد! هرکس که از فیلتر های سخت گیرانه و بسیار ضروری ِ شورای نگهبان عبور می‌کند، نباید مورد هجمه های این چنینی قرار گیرد. و نباید دوگانه ای این چنین پرریسک و خطرناک برای تغییر نتیجه‌ی انتخابات ساخت. چراکه سرمایه‌ی اعتماد متقابل ِ رهبر و مردم؛ آخرین سنگر نظام و مهم ترین سرمایه ی آن است. رهبری باید فراجناحی بنماید،همان گونه که فراجناحی هست!

 

چه بخواهیم چه نه ، چه دوست داشته باشند چه نه؛ امروز و در عرصه ی سیاسی کشور، جریان اصلاح طلب با تمام نکات مثبتی  که  دارد و تمرکز خوبی که روی برخی آرمان های مغفول مانده‌ی انقلاب از خود نشان می دهد، سنگر ِ نیروهایی است که با جریان ِ حاکمیت زاویه دارند. این همسنگری ِ اصلاحات و مخالفین البته ریشه‌دار است و مربوط به چند سال گذشته نیست، ریزش های فراوان این جناح و تبدیلات پرشماری که نیروهای اصلاح طلب در طول بیست سال گذشته به «ضد انقلاب»داشته اند به تنهایی می تواند مویدی بر این گزاره باشد. مهم ترین تجلی گاه ِ این همسنگری نیز، در سال 88 رخ داد: جایی که از گوگوش تا سروش، در مچبند سبز به اشتراک رسیده بودند؛ و همه بر ضد جریان حاکم!

اما آنچه بر اصلاحات در این سالها،از 88 تا 94 ،گذشت یک دگردیسی از افراط به عقلانیت، و از «تحریم»به «تشویق»انتخابات بود.  آنها با واقع بینی ِ برخاسته از شکست سال 88، به این نتیجه رسیده اند که جمهوری اسلامی هرکاری کند، دست در رای مردم نمی برد و همین انگیزه و «حق الناس»دانستن رای مردم توسط رهبری باعث شد آنها، آرام آرام به سوی  صندوق رای بخزند و کار به جایی برسد که در اسفند 94،بزرگترین مدعی ِ تقلب در انتخابات؛خود تقاضای صندوق برای رای دادن بکند! درس دوم هفت اسفند، گذر اصلاحات از افراط و ورود آن به به واقع گرایی و عقلانیت است. اتفاقی که باید در تحلیل های آینده، به جد به آن توجه شود.

 

یک نگاه ساده به ترکیب ِ آرای مردم در شهرهای بزرگ و قیاس آن با ترکیب نمایندگان شهرهای کوچک، به سادگی می تواند موید این گزاره باشد که هرچه به سمت توسعه یافتگیِ اقتصادی،مدرنیزاسیون ِ بافتاری و نفوذ بیشتر ِ رسانه های مدرن می رویم، ترکیب آرا بیشتر به سمت فهرست امید سوق پیدا می کند. به نظر می رسد با جامعه  ای جداسازی شده از نظر فرهنگی طرف هستیم. جامعه ای که یک طرف آن ، مردمانی هستند ساکن در شهرهای بزرگ،که اوقات فراغتشان را در آسمان خراش ها و مرکز خرید هایی پر از فروشگاه های «برند»می گذرانند؛ شبها پای آخرین برنامه های Gem Tv، من و تو و فارسی وان می نشینند و تتمه ی اوقات خود را با چک کردن تلگرام و هشتگ زدن در توییتر سپری می کنند! و اصلا عجیب نیست که مردمانی با این شیوه‌ی زیست، نسبتی با استکبارستیزی،رسیدگی به محرومین و استقلال نداشته باشند. و خب، در رای دادنشان هم پی ِ فهرستی می گردند که برایشان فیلترها را بردارد، پای غربی ها را به ایران بازتر کند و هر غیرمجازی را برایشان مجاز کند! و در میانه ی این میدان، چرا نباید آنها به فهرستی  که مورد حمایت خاتمی،با آن خاطرات خوش ِ لیبرالیسم فرهنگی دهه ی هشتاد،است رای دهند؟

در آن سو اما مردمانی داریم که هنوز پای مرکز خرید، ماهواره و زیست ِ مجازی به زندگی هایشان،اینقدر زیاد باز نشده است. آنها هنوز مشتری ِ اول و آخر تمام  ِ تولیدات ِ صداوسیمای وطنی هستند و سینما رفتن شاید مهم ترین تفریح ِ خانوادگی‌شان باشد. برای این مردمان، هنوز «صدقه»کنار گذاشتن، صله‌ی رحم و زکات دادن معنا دارد،برای اینها هنوز انقلاب اسلامی از مفهوم تهی نشده و این مردم، هنوز برای «مرگ بر امریکا» گفتن در 22 بهمن، شوق دارند! این مردمان، غریب نیست که هنوز و با وجود ِ بی کفایتی های فراوان جناح راست در مجلس، باز به آنها اعتماد کنند و دوگانه ی انگلیسی-ضد انگلیسی برایشان مهم باشد و گوش به فرمان رهبری باشند.

نتیجه‌ی این جداسازی عمیق در سبک زندگی ِ مردم ایران، می شود مجلسی با این مختصات. مجلسی که یک سوی آن، نمایندگانی اصلاح طلب و دگر اندیش داریم از طرف مردمان شهرهای بزرگ، و در سوی دیگر،نمایندگانی همچنان از جناح راست و منتخب از شهرهای کوچک تر. من هم ادعای اخیر دوستان اصولگرا که #ایران_فقط_تهران_نیست را قبول دارم، ولی تقریباً یقین دارم روزی،دیر یا زود، فراخواهد رسید که پای مرکز خرید های «برند»، تلگرام و ماهواره، بیش از این به شهرهای کوچک و روستاها هم باز می شود و آن روز، روزی است که دیگر همین هشتگ هم کاربرد نخواهد داشت. آنچه امروز بیش از هرچیز به آن نیاز داریم، ارائه‌ی یک قرائت مدرن  و نوگرا از آرمان های انقلاب اسلامی است. قرائتی به زبان ِ مردمان ِ عصر مدرنیته که در مراکز خرید  و پای تلگرام هم کار کند! قرائتی  که به فکر مستضعفین بودن،استکبار ستیزی و استقلال را به زبان نسل جدید ترجمه کند و در منظومه ی فکری آنها جای دهد. اگر این کار را نکنیم، تمام ایران، در چاه ِ مدرنیسم سقوط خواهد کرد. لزوم ترجمه‌ی آرمان های انقلاب به زبان نسل جدید،درس سوم من از هفت اسفند است.


رفیقی داریم از مسولین گذشته‌ی بسیج دانشگاه؛ یک هفته پس از انتخابات هفت اسفند، آمده بود برایمان تحلیل کند ماجرای آرای انتخابات را. می گفت مشارکت مردم  ِ ساکن جنوب شهر ِ تهران در این انتخابات به شدت افت داشته است. شاهدی هم داشت از صندوقی در محله‌ی خزانه‌ی تهران، که همیشه تعداد آرایش در حدود 6000 تا بوده و این انتخابات 1700 تا! کمی بعد، وحید یامین پور هم گفت مشارکت در مناطق جنوبی تهران حدود 20 درصد افت داشته. به هر حال وقتی در یک انتخابات، از هوشنگ ابتهاج تا مهدی کروبی و اصغر فرهادی رای می دهند و عدد مشارکت از 62 درصد فراتر نمی رود، یعنی یک جای کار می لنگد. لنگِ انتخابات اخیر به نظر می رسد همین قشر مستضعف بوده باشد. دوستان ِ اصولگرای ما البته از این غیبت ِ مستضعفین، تا حدی خوشحال اند چراکه ضعف های شکست سنگینشان را می پوشاند. با این گزاره که :« خب اگر مردم مستضعف هم شرکت می کردند ما برنده بودیم!» آنها راست می گویند. تعداد آرایشان از  90 تا امروز تغییری نکرده، اما عدم حضور مستضعفین پای صندوق، خطرناک ترین هشداری است که انقلاب اسلامی می تواند از صاحبان اصلی خود دریافت کند. این عدم حضور، به احتمال قریب به یقین به معنای ناامیدی ِ نسبی ِ آنها از جریانات حاضر در صحنه است. آنها نه راست هایی که 12 سال در مجلس بوده اند را حلّال مشکلات خود می‌دانند و نه چپ هایی را که انگار برایشان مستضعف، چیزی جز «قشر آسیب پذیر» که لابد خودشان پذیرای آسیب هستند ،نیست. این سکوت ِ موجّه ِ قشر فرودست در این انتخابات،زنگ خطری جدی برای انقلاب است. ناامیدی ِ قشر مستضغف و احیاناً بی تفاوتی ِ آنها نسبت به انقلاب،معنایی جز مرگ آن نخواهد داشت.صحنه‌ی سیاست، نیاز به جریان سومی دارد که پرچم این گروه را سر ِ دست بگیرد و برای احقاق حقّشان،فریاد عدالت سر دهد. البته تجربه‌ی نه چندان موفق ِ شعار ِ عدالت به ما نشان داده باید برای ورود به این وادی، اندکی بیش از حد معمول احتیاط کنیم. درس چهارم این است: مستضعفین را دریابید!

 

مرحله‌ی  دوم انتخابات مجلس دهم نزدیک است و بعید است اگر آرا بیشتر به سود اصلاحات سنگین نشود، سودی متوجه جریان اصولگرا در این مرحله باشد. جریان حزب اللهی،باید با درس گرفتن از تجربه ی نه چندان شیرین اما سودمند ِ هفتم اسفند، نقشه ی راه جدیدی برای خود ترسیم کند. نقشه ی راهی که احتمالاً اولین اصل آن باید پیاده کردن ِ آرمان ها از قطار جناح راست و سوارکردنشان بر قطاری دیگر باشد!

 

و می‌ماند یک نکته: آیا می توان رهبری را در صحنه‌ی هفت اسفند، بازنده دانست؟ بعید می دانم. اگرچه ناراحتی ایشان از عدم حضور آقایان یزدی و مصباح در خبرگان به وضوح قابل درک است اما در نهایت همه‌ی ما،و قبل از همه‌ی ما خود این بزرگوار، از امام خمینی آموخته ایم که «میزان رای ملت است». دفن شدن ِ همیشگی ِ ادعای تقلب، در کنار حضور ِ پرشور ِ جناح زاویه دار که در نهایت به نفع کلیت نظام تمام شد، در کنار محبوبیتی که ایشان و سردارانی چون قاسم سلیمانی در میان نسل جوان دارند، به برکت ِ امنیتی که امروزه بر کشور حاکم است؛ در نهایت پازلی می سازد که برنده‌ی آن ، حضرت آقاست. البته اگر درسهای هفت اسفند را فراموش کنیم و جدی نگیریم، خطر می تواند به کیان ِ رهبری نظام هم برسد. باید مراقب باشیم و حراست کنیم از نظامی که آرمان هایش را، دوست داریم.


بعد التحریر:


تابستان 94،در یادداشتی که به مناسبت «برجام»نوشتم،پیش بینی کرده بودم که:

"تقریباً بدیهی به نظر می رسد که در انتخابات اسفندماه، لیستی که عکس روحانی و ظریف را پایین عکس رهبری بر پیشانی خود داشته باشد شانس بسیار بیشتری برای تصاحب کرسی های سبزرنگ بهارستان خواهد داشت. و جناح راست، تکه تکه وارد کارزار مجلس خواهد شد.  طیف معتدل با تابلوی اعتدال در  ضمن اصولگرایی، و طیف تندرو با تابلوی دلواپسی و تحت لوای پایداری. اصلاحاتی های زحم خورده در 88 اما اگرچه به احتمال بسیار قوی مجلس ششم و چیزی شبیه به آن را دیگر در خواب هم نخواهند دید، اما به چیزی شبیه مجلس پنجم هم راضی خواهند بود. بنابراین یحتمل متحد خواهند بود و آن طیف غیر رادیکال شان،برای رسیدن به کف مطالبات اصلاح طلبی تلاش خواهد کرد. برای آنها رسیدن به ترکیبی شبیه مجلس پنجم هم یک پیروزی است."


روی همین وبلاگ هست: اینجا



۹۵/۰۲/۰۳
محمدصالح سلطانی

انتخابات

سبک زندگی

سیاست

نظرات  (۲)

به نظر من موضع گیری آقای خامنه ای درباره انتخابات جناحی بود و خیلی صراحت داشت و حداقل میشه گفت کسایی که به لیست امید رای دادن خرسندی رهبری براشون اهمیتی نداشت. و البته لطمه ش رو هم خورد. کما اینکه سخن نظر احمدی نژاد «به نظر بنده نزدیک تر است» هم پشتوانه ای شد برای اشتباهات احمدی نژاد و من ایشون رو در وقایع دوران احمدی نژاد شریک می دونم.
پاسخ:
نظر شما در جای خود محترم!  ولی اینکه می فرمایید رهبر انقلاب جناحی موضع گرفتند را برایش سند و مدرکی هم دارید؟  آیا انگلیس هم در انتخابات ایران تبدیل به یک جناح شده که موضع رهبر انقلاب را جناحی قلمداد می کنید؟ 

درباره دوران احمدی‌نژاد هم شما دارید صحبت رهبری را، جسارتا البته، تحریف می کنید. کل آن سخنرانی را بخوانید. رهبر انقلاب ابتدا درباره آقای هاشمی صحبت می کنند، بعد احمدی‌نژاد و بعد در مقام قیاس می فرمایند که نظر من به نظر رییس جمهور نزدیک تر است. که حالا و با کنش های جدید جناب هاشمی به عمق این صحبت رهبری بیشتر پی می بریم. 
وبلاگ جالبی داری

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">